2014/04/10, 01:19 PM
از قدیم مرسوم بوده که آقا پسرها به خواستگاری دختر خانمها بروند و این رسم
نسل به نسل ادامه داشته و به ما رسیده است، پسرها عادت کردهاند که گل و شیرینی بخرند و با خانواده و اقوام نزدیک به منزل دختر مورد نظر خود بروند و در این راه ممکن است به هدف خود برسند و با شخص مورد علاقه خود ازدواج کنند یا حتی ممکن است درخواستشان مورد قبول نباشد و دختر خانمها هم طبق این رسم در خانه مینشینند و منتظر میمانند تا انتخاب شوند و کسی از آنها خواستگاری کنند و از بین خواستگارانی که دارند فرد مورد نظر و ایده آل خود رابرای ازدواج انتخاب کنند که معمولا این ازدواجها با انواع شروط و مهریه همراه خواهد بود، حالا اگر این روند برعکس شود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ اگر دختر خانمها به خواستگاری پسرها بروند آیا این شروط همچنان باقی خواهد ماند ؟ برای دختری که از پسری جواب نه بشنود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ بد نیست بدانیم چند تن از کارشناسان در مورد خواستگاری دختر خانمها موافقت خود را اعلام کردهاند و برای جا افتادن و فرهنگ شدن این رسم تلاش میکنند. یکی از این افراد دکتر ابهری (متخصص در روانشناسی و رفتارشناسی) است. ایشان یکی از سر سختترین موافقان این طرح است. او چندوقت پیش در گفت و گو با یکی از خبرگزاریها گفته بود: «در حال حاضر فاصله سن بلوغ تا ازدواج ۱۵ الی ۱۷ سال شده است و با توجه به تغییرات جامعه و حرکت به سوی مدرنیته برای کم کردن این فاصله سنی، دختران نیز در صورت لزوم باید بتوانند از پسران خواستگاری کنند و این مسئله باید در جامعه فرهنگسازی شود.»به بهانه همین موضوع با دکتر ابهری گفت وگوی مفصلی داشتیم که به جزئیات این طرح و نتایج کاربردی برای خواستگاری دختران از پسران برسیم.
چرا باید ازدواج کنیم؟
ازدواج پیوند دو انسان با یکدیگر است و با ازدواج است که از نظر روحی و عاطفی یک فرد کامل میشود و نیمه دیگر خودش را پیدا میکند. وقتی کسی ازدواج نمیکند در روند تکاملی زندگی اجتماعی قرار نمیگیردو همواره خلأیی در زندگی خود احساس میکند و همین خلأ شخص را به انواع آسیبهای اجتماعی و رفتاری سوق میدهد. ازدواج در طول تاریخ مراحل و بحرانهای زیادی را پشت سر گذاشته است؛ در قدیم ممکن بود یک مرد در آن واحد با چند زن ازدواج کند یا مثلا در هندوستان ازدواج یک زن با چند مرد- که هنوز هم این رسم در آنجا وجود دارد- مرسوم بود اما با گذشت زمان انسان به این نتیجه رسید که بهترین و منطقیترین نوع ازدواج، همان ازدواج یک مرد با یک زن است که تمام ادیان آسمانی آن را تايید میکند.
ماجرای دو عدد قوی وحشی
در این سالها شاید بيشترين فعاليت من در زمينه امضاي طلاق بوده که بیشتر آنها مهریههای سنگین و عجیبی داشتند؛ مهریه هایی که بیشتر به لطیفه شبیه هستند تا دلیلی برای شروع یک زندگی مثل : یک کیلو بال مگس، یک تن پوست پیاز، یک خرمن گل سرخ، به ارتفاع کوه دماوند سکه بهار آزادی، دو عدد قوی وحشی يا دو تا آهو. همین شروط کافی است تا آقایان در همان شروع راه وحشتی از ازدواج کردن داشته باشند. با تمام این داستانها بعد از گذراندن مرحله مهریه و توافق دو طرف میرسیم به مراسم ازدواج که بزرگترین مانع ازدواج در بین جوانهاست که لازمه آن هزینههای بسیاری در این رقابتهای ناسالم اجتماعی است؛ شروطی برای مراسم مثل کالسکه سفید با شش اسب سفید، مشعل دارهای پیاده تا سالن و هتلهای مجلل . در حال حاضر کمترین و معمولیترین مراسم ازدواج در تهران 35 میلیون تومان هزینه دارد.
رسوم دست و پا گیر
برای تحقق یک ازدواج مقدماتی لازم است و متاسفانه در دو دهه اخیر در کشور ما این مقدمات متن اصلی ازدواج را تحت تاثیر قرار دادهاند. به عنوان مثال مراسم خواستگاری تبدیل شده به مجلس زورآزمایی و قدرت و ثروت نمایی و اصل قضیه که همان دیدن دختر و پسر و به تفاهم رسیدن است، در این بین گم شده است. بعد از مراسم خواستگاری صحبتهایی پیش میآید که همین مسائل باعث کم شدن آمار ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج شده است، مسائلی مانند شیربها، جهیزیههای آنچنانی و مهریههای غیر منطقی. اگر ما در شهر زندگی میکنیم باید بدانیم این رسوم فقط در اقوام دورافتاده از زندگي مدرن هنوز پابرجاست و اگر میخواهیم با این رسوم زندگی کنیم باید شهر را رها کنیم و در روستاها ساکن شویم زیرا این رسوم در هیچ کجای دنیا در زندگیهای شهری اتفاق نمیافتد. من فکر میکنم خواستگاری دختران از پسران، بتواند تا حدود زیادی این رسم و رسوم مشکلساز را از بین ببرد و در آسان سازی ازدواج موثر باشد.
چرا میگویم دختران به خواستگاری پسران بروند؟
شاید از این حرف هم شگفت زده شوید اما خواستگاری دختر از پسر اتفاق جدیدی در ایران نیست و به نوعی از گذشتهها مرسوم بوده! در قدیم پدر و مادرها با هم مینشستند و برای پسر و دخترهای خود مورد ازدواج انتخاب میکردند. آشنایان دختر و پسرهایی را که میشناختند به هم معرفی میکردند و معمولا ازدواجهای با دوام تری نسبت به حالا داشتند که دوام ازدواجها خیلی کمتر از قبل است، به همین دلیل من طرح خواستگاری دختران از پسران را مطرح کردم زیرا این موضوع قبلا هم در فرهنگ ما ایرانیها بوده است و من حرف تازهای نزدهام. اغلب علمای بزرگ خودشان دخترشان را به عقد بهترین شاگردشان در آوردهاند و پیشنهاد دهنده خودشان بودهاند. مثل میرداماد، شیخ بهایی. همينطور تجار بزرگ که وقتی میدیدند شاگردشان دست پاک و چشم پاک است به پیشنهاد خودشان شاگرد را به دامادی میگرفتند.
چه کنیم که از پسر موردنظر پاسخ منفی نشنویم؟
اگر دخترها از این مسئله ناراحتند که ممکن است از طرف آن پسر جواب منفی بشنوند، باید کمی صبور باشند تا این فرهنگ جا بیفتد. همانطور که این مسئله الان برای پسرها جا افتاده است و شنیدن جواب منفی شاید خیلی هم برایشان سخت نباشد، این فرهنگ هم میتواند برای دختر خانمها جا بیفتد. باید از خودمان شروع کنیم نباید منتظر باشیم تا دیگری این کار را انجام دهد و اگر خوب بود ما انجام دهیم، باید هر کدام برای ساخته شدن این فرهنگ تلاش کنیم. این مسئله کاملا جدی است؛ منظور ما این نیست که برای دوستیهای کوتاه مدت و مسائل غیر جدی دختر پیشنهاد دهنده باشد، منظور ما بر سر اصل زندگی است. شاید در دید اول این ماجرا خیلی قشنگ نباشد و این توهم به وجود بیاید که حتما این دختر روی دست پدر و مادرش مانده است اما اگر این فرهنگ به طور درست و دقیق جا بیفتد، به مرور پسرها هم متوجه میشوند آن دختر خانم واقعا قصد زندگی دارد و طبق معیارها و ایدهآلهایش آن شخص را انتخاب کرده است.
چگونه مرد مناسب را تشخیص بدهیم؟
دختر خانمها نباید این مسئله و بحث را به شوخی بگیرند و اگر از ظاهر هر پسری خوششان آمد به او پیشنهاد ازدواج بدهند، زیرا آمار نشان داده است 79 درصد ازدواجهایی که بر اساس معیارهای ظاهری بوده در کمتر از 3 سال به طلاق انجامیده است . اما اگر بر اساس معیارهای درست و منطقی انتخاب صورت گیرد بهتر است مدتی او را زیر نظر گرفت تا بیشتر با او آشنا شد. خانمها استاد تشخیص مرد خوب و بد هستند. اینطور هم نیست که هر کسی را در خیابان دیدند بدون شناخت از او خواستگاری کنند، باید یک شناخت اولیه وجود داشته باشد مثل شخصی که در محل کار میشناسیم يا در مهمانیهای خانوادگی يا در دانشگاه. به هر حال باید 2 نفر یک جایی همدیگر را ببینند. پس در ابتدا دیدن، بعد ارزیابی و مشورت با بزرگترها و بعد اقدام کردن.
اگر پسری مناسب است، از او خواستگاری کنید
این روزها سبک زندگی به کلی تغییر کرده است اما میتوان به راحتی این رسم را جا انداخت. وقتی خانواده دختری پسری را میبیند که متدین و سلامت است و معتاد نیست و خودشان دختری دارند که وقت ازدواجش است چرا نباید پیشنهاد دهنده باشند؟ چه اشکالی دارد اگر پسر خوبی را میشناسیم و میدانیم که استانداردهای یک همسر خوب را میتواند برای خود ما یا فرزندمان داشته باشد، خودمان به او پیشنهاد ازدواج بدهیم. بحث خواستگاری دخترها از پسرها بحثی است که باید برای فرهنگ سازی آن تلاش کرد.
چه کسانی باید این فرهنگ را جابیندازند؟
باید در این مسئله مسئولان، فرهیختگان، اساتید دانشگاه، تجار و افراد فرهنگی جامعه پیشتاز باشند تا مردم عادی بتوانند راحتتر این مسئله را بپذیرند و باید بدانیم آمار نشان میدهد در تهران بیش از 14 هزار ازدواج داریم که در آنها دختر خانمها پیشنهاد دهنده بودند. اگر پیشنهاددهنده دختر باشد به مرور زمان این مراسمهای مجلل و اضافی و مهریههای عجیب از بین میروند و این سنتهای اشرافي و مصرفگرایانه که اصلا برای فرهنگ ما ایرانیان نیست از بین میرود.
روز اول پدرت را دوست نداشتم
شاید بگویید پدران و مادران ما به همین روش ازدواج میکردند و خیلی هم خوب تا آخر عمر عاشق هم بودند و هستند یا این جمله برای شما آشنا نیست روز اول پدرت را دوست نداشتم، ازدواج که کردیم مهرش به دلم افتاد و در آن سو شاید اين جمله برای شما آشنا باشد «من به خاطر شما بچهها با باباتون زندگی کردم وگرنه یک لحظه هم تحملش نمیکردم.» شاید به جرات بتوان گفت که حتی ازدواجهای سنتی دیروز هم امروزه رنگ و بوی تازهای به خود گرفته چراکه خانوادهها فهمیدهاند دوران والدینسالاری به سر آمده و بیشتر از سابق به انتخاب فرزندان احترام میگذارند، دختران فهمیدهاند که میتوانند ادامه تحصیل بدهند و شغل مناسب انتخاب کنند و در این بین اگر مرد ایدهآل خود را یافتند با او ارتباطشان را بیشتر و در صورت امکان ازدواج کنند و دیگر لازم نیست نگران بالا رفتن سنشان باشند، در خانه محصور باشند و منتظر بمانند که هر چه سریعتر ازدواج کنند مبادا برچسب پیردختر به آنها بخورد.
زنان با سبک ازدواج مدرن در ایفای نقش در زندگی دارای توانایی بیشتری هستند
در تعریف ازدواجهای امروزی که به ازدواج مدرن باب شده انتخاب همسر بر مبنای عشق، دوست داشتن و با اختیار و انتخاب خود فرد است. نتایج پژوهشها در ایران نشان داده زنان با ازدواج مدرن توانایی بیشتری در زمینه ارتباطی دارند در نتیجه آشنایی زوجین قبل از ازدواج میتواند در چگونگی ارتباط زوجین در ادامه زندگی تاثیر عمیقی گذاشته و موجب بهتر شدن این بعدا ز کارکرد خانواده شود. همچنین نتایج بهدست آمده نشان میدهد از لحاظ ایفای نقش بین زنان دارای ازدواج مدرن و زنان دارای ازدواج سنتی، زنان با سبک ازدواج مدرن در ایفای نقش در زندگی زناشویی دارای توانایی بیشتری هستند. از دیگر مواردی که زنان با سبک ازدواج مدرن را نسبت به زنان با سبک ازدواج سنتی متفاوت كرده ابراز مهر و محبت به یکدیگر و در نظر داشتن هیجانات عاطفی و احساسی به طرف مقابل است که باز هم تحقیقات نشان داده زنان با سبک ازدواج مدرن بهتر و بیشتر ابراز هیجان میکنند.
نسل به نسل ادامه داشته و به ما رسیده است، پسرها عادت کردهاند که گل و شیرینی بخرند و با خانواده و اقوام نزدیک به منزل دختر مورد نظر خود بروند و در این راه ممکن است به هدف خود برسند و با شخص مورد علاقه خود ازدواج کنند یا حتی ممکن است درخواستشان مورد قبول نباشد و دختر خانمها هم طبق این رسم در خانه مینشینند و منتظر میمانند تا انتخاب شوند و کسی از آنها خواستگاری کنند و از بین خواستگارانی که دارند فرد مورد نظر و ایده آل خود رابرای ازدواج انتخاب کنند که معمولا این ازدواجها با انواع شروط و مهریه همراه خواهد بود، حالا اگر این روند برعکس شود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ اگر دختر خانمها به خواستگاری پسرها بروند آیا این شروط همچنان باقی خواهد ماند ؟ برای دختری که از پسری جواب نه بشنود چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ بد نیست بدانیم چند تن از کارشناسان در مورد خواستگاری دختر خانمها موافقت خود را اعلام کردهاند و برای جا افتادن و فرهنگ شدن این رسم تلاش میکنند. یکی از این افراد دکتر ابهری (متخصص در روانشناسی و رفتارشناسی) است. ایشان یکی از سر سختترین موافقان این طرح است. او چندوقت پیش در گفت و گو با یکی از خبرگزاریها گفته بود: «در حال حاضر فاصله سن بلوغ تا ازدواج ۱۵ الی ۱۷ سال شده است و با توجه به تغییرات جامعه و حرکت به سوی مدرنیته برای کم کردن این فاصله سنی، دختران نیز در صورت لزوم باید بتوانند از پسران خواستگاری کنند و این مسئله باید در جامعه فرهنگسازی شود.»به بهانه همین موضوع با دکتر ابهری گفت وگوی مفصلی داشتیم که به جزئیات این طرح و نتایج کاربردی برای خواستگاری دختران از پسران برسیم.
چرا باید ازدواج کنیم؟
ازدواج پیوند دو انسان با یکدیگر است و با ازدواج است که از نظر روحی و عاطفی یک فرد کامل میشود و نیمه دیگر خودش را پیدا میکند. وقتی کسی ازدواج نمیکند در روند تکاملی زندگی اجتماعی قرار نمیگیردو همواره خلأیی در زندگی خود احساس میکند و همین خلأ شخص را به انواع آسیبهای اجتماعی و رفتاری سوق میدهد. ازدواج در طول تاریخ مراحل و بحرانهای زیادی را پشت سر گذاشته است؛ در قدیم ممکن بود یک مرد در آن واحد با چند زن ازدواج کند یا مثلا در هندوستان ازدواج یک زن با چند مرد- که هنوز هم این رسم در آنجا وجود دارد- مرسوم بود اما با گذشت زمان انسان به این نتیجه رسید که بهترین و منطقیترین نوع ازدواج، همان ازدواج یک مرد با یک زن است که تمام ادیان آسمانی آن را تايید میکند.
ماجرای دو عدد قوی وحشی
در این سالها شاید بيشترين فعاليت من در زمينه امضاي طلاق بوده که بیشتر آنها مهریههای سنگین و عجیبی داشتند؛ مهریه هایی که بیشتر به لطیفه شبیه هستند تا دلیلی برای شروع یک زندگی مثل : یک کیلو بال مگس، یک تن پوست پیاز، یک خرمن گل سرخ، به ارتفاع کوه دماوند سکه بهار آزادی، دو عدد قوی وحشی يا دو تا آهو. همین شروط کافی است تا آقایان در همان شروع راه وحشتی از ازدواج کردن داشته باشند. با تمام این داستانها بعد از گذراندن مرحله مهریه و توافق دو طرف میرسیم به مراسم ازدواج که بزرگترین مانع ازدواج در بین جوانهاست که لازمه آن هزینههای بسیاری در این رقابتهای ناسالم اجتماعی است؛ شروطی برای مراسم مثل کالسکه سفید با شش اسب سفید، مشعل دارهای پیاده تا سالن و هتلهای مجلل . در حال حاضر کمترین و معمولیترین مراسم ازدواج در تهران 35 میلیون تومان هزینه دارد.
رسوم دست و پا گیر
برای تحقق یک ازدواج مقدماتی لازم است و متاسفانه در دو دهه اخیر در کشور ما این مقدمات متن اصلی ازدواج را تحت تاثیر قرار دادهاند. به عنوان مثال مراسم خواستگاری تبدیل شده به مجلس زورآزمایی و قدرت و ثروت نمایی و اصل قضیه که همان دیدن دختر و پسر و به تفاهم رسیدن است، در این بین گم شده است. بعد از مراسم خواستگاری صحبتهایی پیش میآید که همین مسائل باعث کم شدن آمار ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج شده است، مسائلی مانند شیربها، جهیزیههای آنچنانی و مهریههای غیر منطقی. اگر ما در شهر زندگی میکنیم باید بدانیم این رسوم فقط در اقوام دورافتاده از زندگي مدرن هنوز پابرجاست و اگر میخواهیم با این رسوم زندگی کنیم باید شهر را رها کنیم و در روستاها ساکن شویم زیرا این رسوم در هیچ کجای دنیا در زندگیهای شهری اتفاق نمیافتد. من فکر میکنم خواستگاری دختران از پسران، بتواند تا حدود زیادی این رسم و رسوم مشکلساز را از بین ببرد و در آسان سازی ازدواج موثر باشد.
چرا میگویم دختران به خواستگاری پسران بروند؟
شاید از این حرف هم شگفت زده شوید اما خواستگاری دختر از پسر اتفاق جدیدی در ایران نیست و به نوعی از گذشتهها مرسوم بوده! در قدیم پدر و مادرها با هم مینشستند و برای پسر و دخترهای خود مورد ازدواج انتخاب میکردند. آشنایان دختر و پسرهایی را که میشناختند به هم معرفی میکردند و معمولا ازدواجهای با دوام تری نسبت به حالا داشتند که دوام ازدواجها خیلی کمتر از قبل است، به همین دلیل من طرح خواستگاری دختران از پسران را مطرح کردم زیرا این موضوع قبلا هم در فرهنگ ما ایرانیها بوده است و من حرف تازهای نزدهام. اغلب علمای بزرگ خودشان دخترشان را به عقد بهترین شاگردشان در آوردهاند و پیشنهاد دهنده خودشان بودهاند. مثل میرداماد، شیخ بهایی. همينطور تجار بزرگ که وقتی میدیدند شاگردشان دست پاک و چشم پاک است به پیشنهاد خودشان شاگرد را به دامادی میگرفتند.
چه کنیم که از پسر موردنظر پاسخ منفی نشنویم؟
اگر دخترها از این مسئله ناراحتند که ممکن است از طرف آن پسر جواب منفی بشنوند، باید کمی صبور باشند تا این فرهنگ جا بیفتد. همانطور که این مسئله الان برای پسرها جا افتاده است و شنیدن جواب منفی شاید خیلی هم برایشان سخت نباشد، این فرهنگ هم میتواند برای دختر خانمها جا بیفتد. باید از خودمان شروع کنیم نباید منتظر باشیم تا دیگری این کار را انجام دهد و اگر خوب بود ما انجام دهیم، باید هر کدام برای ساخته شدن این فرهنگ تلاش کنیم. این مسئله کاملا جدی است؛ منظور ما این نیست که برای دوستیهای کوتاه مدت و مسائل غیر جدی دختر پیشنهاد دهنده باشد، منظور ما بر سر اصل زندگی است. شاید در دید اول این ماجرا خیلی قشنگ نباشد و این توهم به وجود بیاید که حتما این دختر روی دست پدر و مادرش مانده است اما اگر این فرهنگ به طور درست و دقیق جا بیفتد، به مرور پسرها هم متوجه میشوند آن دختر خانم واقعا قصد زندگی دارد و طبق معیارها و ایدهآلهایش آن شخص را انتخاب کرده است.
چگونه مرد مناسب را تشخیص بدهیم؟
دختر خانمها نباید این مسئله و بحث را به شوخی بگیرند و اگر از ظاهر هر پسری خوششان آمد به او پیشنهاد ازدواج بدهند، زیرا آمار نشان داده است 79 درصد ازدواجهایی که بر اساس معیارهای ظاهری بوده در کمتر از 3 سال به طلاق انجامیده است . اما اگر بر اساس معیارهای درست و منطقی انتخاب صورت گیرد بهتر است مدتی او را زیر نظر گرفت تا بیشتر با او آشنا شد. خانمها استاد تشخیص مرد خوب و بد هستند. اینطور هم نیست که هر کسی را در خیابان دیدند بدون شناخت از او خواستگاری کنند، باید یک شناخت اولیه وجود داشته باشد مثل شخصی که در محل کار میشناسیم يا در مهمانیهای خانوادگی يا در دانشگاه. به هر حال باید 2 نفر یک جایی همدیگر را ببینند. پس در ابتدا دیدن، بعد ارزیابی و مشورت با بزرگترها و بعد اقدام کردن.
اگر پسری مناسب است، از او خواستگاری کنید
این روزها سبک زندگی به کلی تغییر کرده است اما میتوان به راحتی این رسم را جا انداخت. وقتی خانواده دختری پسری را میبیند که متدین و سلامت است و معتاد نیست و خودشان دختری دارند که وقت ازدواجش است چرا نباید پیشنهاد دهنده باشند؟ چه اشکالی دارد اگر پسر خوبی را میشناسیم و میدانیم که استانداردهای یک همسر خوب را میتواند برای خود ما یا فرزندمان داشته باشد، خودمان به او پیشنهاد ازدواج بدهیم. بحث خواستگاری دخترها از پسرها بحثی است که باید برای فرهنگ سازی آن تلاش کرد.
چه کسانی باید این فرهنگ را جابیندازند؟
باید در این مسئله مسئولان، فرهیختگان، اساتید دانشگاه، تجار و افراد فرهنگی جامعه پیشتاز باشند تا مردم عادی بتوانند راحتتر این مسئله را بپذیرند و باید بدانیم آمار نشان میدهد در تهران بیش از 14 هزار ازدواج داریم که در آنها دختر خانمها پیشنهاد دهنده بودند. اگر پیشنهاددهنده دختر باشد به مرور زمان این مراسمهای مجلل و اضافی و مهریههای عجیب از بین میروند و این سنتهای اشرافي و مصرفگرایانه که اصلا برای فرهنگ ما ایرانیان نیست از بین میرود.
روز اول پدرت را دوست نداشتم
شاید بگویید پدران و مادران ما به همین روش ازدواج میکردند و خیلی هم خوب تا آخر عمر عاشق هم بودند و هستند یا این جمله برای شما آشنا نیست روز اول پدرت را دوست نداشتم، ازدواج که کردیم مهرش به دلم افتاد و در آن سو شاید اين جمله برای شما آشنا باشد «من به خاطر شما بچهها با باباتون زندگی کردم وگرنه یک لحظه هم تحملش نمیکردم.» شاید به جرات بتوان گفت که حتی ازدواجهای سنتی دیروز هم امروزه رنگ و بوی تازهای به خود گرفته چراکه خانوادهها فهمیدهاند دوران والدینسالاری به سر آمده و بیشتر از سابق به انتخاب فرزندان احترام میگذارند، دختران فهمیدهاند که میتوانند ادامه تحصیل بدهند و شغل مناسب انتخاب کنند و در این بین اگر مرد ایدهآل خود را یافتند با او ارتباطشان را بیشتر و در صورت امکان ازدواج کنند و دیگر لازم نیست نگران بالا رفتن سنشان باشند، در خانه محصور باشند و منتظر بمانند که هر چه سریعتر ازدواج کنند مبادا برچسب پیردختر به آنها بخورد.
زنان با سبک ازدواج مدرن در ایفای نقش در زندگی دارای توانایی بیشتری هستند
در تعریف ازدواجهای امروزی که به ازدواج مدرن باب شده انتخاب همسر بر مبنای عشق، دوست داشتن و با اختیار و انتخاب خود فرد است. نتایج پژوهشها در ایران نشان داده زنان با ازدواج مدرن توانایی بیشتری در زمینه ارتباطی دارند در نتیجه آشنایی زوجین قبل از ازدواج میتواند در چگونگی ارتباط زوجین در ادامه زندگی تاثیر عمیقی گذاشته و موجب بهتر شدن این بعدا ز کارکرد خانواده شود. همچنین نتایج بهدست آمده نشان میدهد از لحاظ ایفای نقش بین زنان دارای ازدواج مدرن و زنان دارای ازدواج سنتی، زنان با سبک ازدواج مدرن در ایفای نقش در زندگی زناشویی دارای توانایی بیشتری هستند. از دیگر مواردی که زنان با سبک ازدواج مدرن را نسبت به زنان با سبک ازدواج سنتی متفاوت كرده ابراز مهر و محبت به یکدیگر و در نظر داشتن هیجانات عاطفی و احساسی به طرف مقابل است که باز هم تحقیقات نشان داده زنان با سبک ازدواج مدرن بهتر و بیشتر ابراز هیجان میکنند.