2014/05/11, 04:42 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/05/11, 04:43 PM، توسط Exhautless.)
داشتم میرفتم دکتر,طبق معمول تنها,
دید که داغون درحد نابینا,حال واوضاع خوبی نداشتم به امید خدامیرفتم ,چشتون روز بد نبینه همچین خوردم به تیر تو پیاده رو مجبور شدم تا مطب یه دستمو روچشم راستم بگیرم وبا یه چشم برم,
تاحالا شده دلتون واسه خودتون بسوزه,دلم اون روز واسه خودم کباب شد
دید که داغون درحد نابینا,حال واوضاع خوبی نداشتم به امید خدامیرفتم ,چشتون روز بد نبینه همچین خوردم به تیر تو پیاده رو مجبور شدم تا مطب یه دستمو روچشم راستم بگیرم وبا یه چشم برم,

تاحالا شده دلتون واسه خودتون بسوزه,دلم اون روز واسه خودم کباب شد
خدا مرا مورد لطفش قرارداده...