2012/08/10, 06:00 PM
2 سال پیش بود ...
قبلا با نازنین صحبت کرده بودم و فهمیدم یه جورایی به صدا و سیما راه داره و میتونه اونجا یه کارهایی بکنه .
تو همچین روزهایی بود بهش گفتم نازنین میشه یه صحبت بکنی به ماه عسل برسیم ؟
گفت : حمید دیگه اخرای ماه رمضونه . واسه این برنامه از 4-5 ماه قبل باید اقدام کرد . سال دیگه یاداوری کن بریم جلو .
به خدا اغراق نمیکنم اگر بگم تو این یکسال 20-30% شبها موقع خواب داشتم به این فکر میکردم که تو برنامه ماه عسل چی باید گفته شه .
گذشت و شد 13 اردیبهشت 1390 ( الان پ.خ رو دیدم ) بهش پیغام زدم و گفتم نازنین یادته اینو گفتی ؟ ولی اگر برنامه امسال احسان علیخانی مجری هست میریما
رفت صحبت کرد و قرار شد که ما نامه بنویسیم و بدیم به مدیر اجتماعی شبکه 3.
متن نامه رو خود نازنین گفت و نوشتیم واسش فرستادیم و رفت سراغ پیگیری ها که فهمیدیم خود احسان علیخانی تهیه کننده برنامه هست و نازنین چند باری باهاش صحبت کرد تا تونست به یه نتایجی برسه . احسان گفته بود سوژه هاتون باید دو طرفه باشه حتما ، برنامه امسالمون اینجوریه .
با هیئت مدیره اون زمان چندین صفحه در سایت و چندین جلسه و ... صحبت کردیم که کدوم یکی از بچه ها میره جلو تلویزیون ؟ کدوم یکی با سوژه برنامه یکی هست ؟ و ...
که فربود و سوسن رو انتخاب کردیم و به برنامه اعلام کردیم .
قرار شد با یکی از افراد گروه ماه عسل جلسه داشته باشیم و بشینیم صحبت کنیم . رفتیم و شروع کردیم به حرف زدن و تونستیم یه درصدی راضیش کنیم که بریم به برنامه ولی گفت خبر میده به نازنین .
از اون به بعد پیگیری با مسئولین برنامه افتاد گردن نازنین و صحبت با سوسن و فربود برای اینکه حرف های هزار و خورده ای عضو ام اس سنتر در اون زمان و چندین هزار ام اسی ایران رو بهشون منتقل کنیم و بگیم شما که دارید میرید یادتون باشه نماینده این افراد هستید ، افتاد گردن من و سینا و حامد و مهدی .
بالاخره مسئولین برنامه واسه حضور ما تو برنامه اوکی دادن و گفتن حتما تو هفته اول هستید . قرار بود تا 14 تیر اسامی شرکت کننده های برنامه رو بدن ولی پانزدهم شد و خبری نبود و هیچی نگفته بودن بهمون . به نازنین گفتم بیخیال شیم ؟ گفت : "حمید نمیدونم معنیه این تاخیرشون چیه آخه نمی گن بی خیال شدیم که میگن شما حتما شرکت می کنید من دائم دارم بهشون زنگ میزنم نمیدونم جریان چیه به خدا زمان و هم بهشون گوشزد کردم گفتن شما نگران نباشید"
یکم ! دوم ! سوم خبری نشد و همگی سر ساعت 7 به هر زحمتی شده تو اوج گرفتاری و ... ( من ساوه بودم --خونه دانشجویی-- تلویزیونمون خراب بود یه usb tv خریدم بعد تو ساوه با رفیقم رفتیم انتن خریدیم و فیشش خراب بود و با کلی بدبختی برنامه اون روز رو دیدم ) مینشستیم برنامه رو میدیدیم که بفهمیم صحبت های احسان در چه راستایی هست و نازنینم هر روز به علیخانی زنگ میزد که ما کی هستیم بالاخره . میخوایم تو سایت اعلام کنیم ( کلا هم شک داشتیم که هستیم یا نه ! تو سایت اعلام نکنیم بعد مارو بپیچونن و ابرومون بره )
تا اینکه بهمون گفتن 100% شما هستید و میاید تو برنامه ماهم تصمیم گرفتیم تو سایت اعلام کنیم که هستیم ولی روزشو نمیدونیم . که چهارم رمضان 1390 در سایت اعلام شد
پنجم ! ششم ! هفتم ! هشتم ! نهم ! خبری نشد !!!!!! همگی در اوج استرس که سه چهار ماه از همه چی زدیم که به این برسیم پس چی شد ؟ بچه هایی که اون موقع تو سایت بودن هم هی میپرسیدن که برنامه کی هست و ما هیچ حرفی نداشتیم
تا اینکه 19 مرداد طرفای 11 شب بود نازنین زنگ زد گفت حمید فردا برنامس ولی فربود رو حذف کردن . 2تایی در حد مرگ سکته زدیم و زنگ زدم به بچه ها هم گفتم و اونها هم سکته زدن که با کلی تلاش طرفای 4 صبح تونستیم برنامه رو راضی کنیم که فربود هم حتما باید باشه وگرنه نمیایم اصلا
پنجشنبه صبح من و سینا و فربود رفتیم خونه سوسن ، قرار بود بیان واسه فیلمبرداری که اومدن و فیلمبرداری کردن و بعدش من و فربود رفتیم ارایشگاه ( انگار قرار بود دوماد شه )
قرار بود ساعت 4 بچه ها صدا و سیما باشن . رفتیم دنبال بچه ها . فکر کنید 5 نفر با یه تلویزیون 29 اینچ نشستیم تو ماشین با بدخبتی و فربود رو رسوندیم صدا و سیما . بعدش همگی رفتیم خونه سینا و شروع کردیم به درست کردن انتن با بدختی یه درصدی درست شد ( دصدش اینجوری بود که مثلا رنگ پیرهن فربود ابی بود تلویزیون قرمز راه راه نشون میداد )
ساعت 7 شد و برنامه شروع شد . احسان شروع کرد به حرف زدن مگه ول میکرد دقیقا در اون برنامه هم از بابک معصومی صحبت کردن و یه چیز حدود 20 دقیقه از زمان برنامه رفت و بالاخره پرده باز شد و بچه ها تک تک اومدن و صحبت کردن
رویایی ترین جای برنامه هم واسه من اونجا بود که :
احسان از بچه ها پرسید ام اس از دید جامعه چیه ؟ یکی گفت ویلچر ، یکی گفت ناتوانی و ... احسان برگشت رو به دوربین گفت :
پس جامعه ما میگه ام اس یعنی ویلچر یعنی عصا خوب پس این پسر چجوری در میاد که میره قله دماوند رو فتح میکنه
بعدشم فربود وارد صحنه شد و صدای جیغ و داد و سوت و دست مارو تو خونه سینا فکر کنم از بندرعباس هم شنیدن
و برنامه تموم شد و تا 5 دقیقه تو خونه سینا سکوت مطلق بود و هر کس یه جا رو زمین افتاده بود .
دقیقا یکسال از 20 مرداد 1390 ساعت 19:00 میگذره و هنوزم خاطرات اون چند ماه با تمام سختی ها و استرس ها و ناراحتی هاش و خوشی هاش واسم عزیزه
الانم داشتم پست های تاپیک ام اس سنتر در تلویزیون رو میخوندم واقعا رفتم تو جو اون موقع .... جو استرسی کل سایت و پست های زیبای شما دوستانم .... چقدر زود گذشت
اگر دوست دارید یه بار دیگه مثل الانه من برنامه رو ببینید : ام اس سنتر در برنامه ماه عسل
از سوسن و فربود به خاطر حضورش ممنونم
و یه بار دیگه از نازنین عزیز به خاطر تمام زحماتش در اون چند ماه ( که اگر نازنین نبود برنامه ماه عسلی هم برای ام اس و ام اس سنتر نبود ) تشکر میکنم و امیدوارم روزی قدر داشتن افرادی مثل نازنین رو بدونیم
قبلا با نازنین صحبت کرده بودم و فهمیدم یه جورایی به صدا و سیما راه داره و میتونه اونجا یه کارهایی بکنه .
تو همچین روزهایی بود بهش گفتم نازنین میشه یه صحبت بکنی به ماه عسل برسیم ؟
گفت : حمید دیگه اخرای ماه رمضونه . واسه این برنامه از 4-5 ماه قبل باید اقدام کرد . سال دیگه یاداوری کن بریم جلو .
به خدا اغراق نمیکنم اگر بگم تو این یکسال 20-30% شبها موقع خواب داشتم به این فکر میکردم که تو برنامه ماه عسل چی باید گفته شه .
گذشت و شد 13 اردیبهشت 1390 ( الان پ.خ رو دیدم ) بهش پیغام زدم و گفتم نازنین یادته اینو گفتی ؟ ولی اگر برنامه امسال احسان علیخانی مجری هست میریما
رفت صحبت کرد و قرار شد که ما نامه بنویسیم و بدیم به مدیر اجتماعی شبکه 3.
متن نامه رو خود نازنین گفت و نوشتیم واسش فرستادیم و رفت سراغ پیگیری ها که فهمیدیم خود احسان علیخانی تهیه کننده برنامه هست و نازنین چند باری باهاش صحبت کرد تا تونست به یه نتایجی برسه . احسان گفته بود سوژه هاتون باید دو طرفه باشه حتما ، برنامه امسالمون اینجوریه .
با هیئت مدیره اون زمان چندین صفحه در سایت و چندین جلسه و ... صحبت کردیم که کدوم یکی از بچه ها میره جلو تلویزیون ؟ کدوم یکی با سوژه برنامه یکی هست ؟ و ...
که فربود و سوسن رو انتخاب کردیم و به برنامه اعلام کردیم .
قرار شد با یکی از افراد گروه ماه عسل جلسه داشته باشیم و بشینیم صحبت کنیم . رفتیم و شروع کردیم به حرف زدن و تونستیم یه درصدی راضیش کنیم که بریم به برنامه ولی گفت خبر میده به نازنین .
از اون به بعد پیگیری با مسئولین برنامه افتاد گردن نازنین و صحبت با سوسن و فربود برای اینکه حرف های هزار و خورده ای عضو ام اس سنتر در اون زمان و چندین هزار ام اسی ایران رو بهشون منتقل کنیم و بگیم شما که دارید میرید یادتون باشه نماینده این افراد هستید ، افتاد گردن من و سینا و حامد و مهدی .
بالاخره مسئولین برنامه واسه حضور ما تو برنامه اوکی دادن و گفتن حتما تو هفته اول هستید . قرار بود تا 14 تیر اسامی شرکت کننده های برنامه رو بدن ولی پانزدهم شد و خبری نبود و هیچی نگفته بودن بهمون . به نازنین گفتم بیخیال شیم ؟ گفت : "حمید نمیدونم معنیه این تاخیرشون چیه آخه نمی گن بی خیال شدیم که میگن شما حتما شرکت می کنید من دائم دارم بهشون زنگ میزنم نمیدونم جریان چیه به خدا زمان و هم بهشون گوشزد کردم گفتن شما نگران نباشید"
یکم ! دوم ! سوم خبری نشد و همگی سر ساعت 7 به هر زحمتی شده تو اوج گرفتاری و ... ( من ساوه بودم --خونه دانشجویی-- تلویزیونمون خراب بود یه usb tv خریدم بعد تو ساوه با رفیقم رفتیم انتن خریدیم و فیشش خراب بود و با کلی بدبختی برنامه اون روز رو دیدم ) مینشستیم برنامه رو میدیدیم که بفهمیم صحبت های احسان در چه راستایی هست و نازنینم هر روز به علیخانی زنگ میزد که ما کی هستیم بالاخره . میخوایم تو سایت اعلام کنیم ( کلا هم شک داشتیم که هستیم یا نه ! تو سایت اعلام نکنیم بعد مارو بپیچونن و ابرومون بره )
تا اینکه بهمون گفتن 100% شما هستید و میاید تو برنامه ماهم تصمیم گرفتیم تو سایت اعلام کنیم که هستیم ولی روزشو نمیدونیم . که چهارم رمضان 1390 در سایت اعلام شد
پنجم ! ششم ! هفتم ! هشتم ! نهم ! خبری نشد !!!!!! همگی در اوج استرس که سه چهار ماه از همه چی زدیم که به این برسیم پس چی شد ؟ بچه هایی که اون موقع تو سایت بودن هم هی میپرسیدن که برنامه کی هست و ما هیچ حرفی نداشتیم
تا اینکه 19 مرداد طرفای 11 شب بود نازنین زنگ زد گفت حمید فردا برنامس ولی فربود رو حذف کردن . 2تایی در حد مرگ سکته زدیم و زنگ زدم به بچه ها هم گفتم و اونها هم سکته زدن که با کلی تلاش طرفای 4 صبح تونستیم برنامه رو راضی کنیم که فربود هم حتما باید باشه وگرنه نمیایم اصلا
پنجشنبه صبح من و سینا و فربود رفتیم خونه سوسن ، قرار بود بیان واسه فیلمبرداری که اومدن و فیلمبرداری کردن و بعدش من و فربود رفتیم ارایشگاه ( انگار قرار بود دوماد شه )
قرار بود ساعت 4 بچه ها صدا و سیما باشن . رفتیم دنبال بچه ها . فکر کنید 5 نفر با یه تلویزیون 29 اینچ نشستیم تو ماشین با بدخبتی و فربود رو رسوندیم صدا و سیما . بعدش همگی رفتیم خونه سینا و شروع کردیم به درست کردن انتن با بدختی یه درصدی درست شد ( دصدش اینجوری بود که مثلا رنگ پیرهن فربود ابی بود تلویزیون قرمز راه راه نشون میداد )
ساعت 7 شد و برنامه شروع شد . احسان شروع کرد به حرف زدن مگه ول میکرد دقیقا در اون برنامه هم از بابک معصومی صحبت کردن و یه چیز حدود 20 دقیقه از زمان برنامه رفت و بالاخره پرده باز شد و بچه ها تک تک اومدن و صحبت کردن
رویایی ترین جای برنامه هم واسه من اونجا بود که :
احسان از بچه ها پرسید ام اس از دید جامعه چیه ؟ یکی گفت ویلچر ، یکی گفت ناتوانی و ... احسان برگشت رو به دوربین گفت :
پس جامعه ما میگه ام اس یعنی ویلچر یعنی عصا خوب پس این پسر چجوری در میاد که میره قله دماوند رو فتح میکنه
بعدشم فربود وارد صحنه شد و صدای جیغ و داد و سوت و دست مارو تو خونه سینا فکر کنم از بندرعباس هم شنیدن
و برنامه تموم شد و تا 5 دقیقه تو خونه سینا سکوت مطلق بود و هر کس یه جا رو زمین افتاده بود .
دقیقا یکسال از 20 مرداد 1390 ساعت 19:00 میگذره و هنوزم خاطرات اون چند ماه با تمام سختی ها و استرس ها و ناراحتی هاش و خوشی هاش واسم عزیزه
الانم داشتم پست های تاپیک ام اس سنتر در تلویزیون رو میخوندم واقعا رفتم تو جو اون موقع .... جو استرسی کل سایت و پست های زیبای شما دوستانم .... چقدر زود گذشت
اگر دوست دارید یه بار دیگه مثل الانه من برنامه رو ببینید : ام اس سنتر در برنامه ماه عسل
از سوسن و فربود به خاطر حضورش ممنونم
و یه بار دیگه از نازنین عزیز به خاطر تمام زحماتش در اون چند ماه ( که اگر نازنین نبود برنامه ماه عسلی هم برای ام اس و ام اس سنتر نبود ) تشکر میکنم و امیدوارم روزی قدر داشتن افرادی مثل نازنین رو بدونیم
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
مث افسانه بی اندازه بودی ...