امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حساسیت و ام اس
#11
خب فكركيكنم كه ديگه همتون مي دونيد كه منم تا همين چند وقت پيش به غير از همسرم هيچكس نمي دونست
همين الانش هم حتي مامانمم نمي دونه
ولي جديدا به 4 تا از دوستاي همسرم كه رفت و آمد داشتيم با هم گفتم و احساس
ميكنم تو روابطم باهاشون خيلي راحتتر از قبل شدم
واقعا برخورد دوستام باعث شده كه همش دارم به اين فكرميكنم كه ديگه به همه بگم
بيا با من مدارا كن ، كه من مجنونم و مستم ...
#12
میدونید من چون خیلی سال قبل فهمیدم که ms دارم 20 وخورده ای سال قبل اون موقع اصلا نمی دونستند که این بیماری چی هست من هر جا که موردش پیش بیاد میگم که این بیماری رو دارمwink2 شاید من اون دلایل برای ازدواج رو نداشتم من 2 فرزند دارم واینکه کسی بابت ازدواج بیماریش. پنهان کنه برام قابل درکه......sad2
اما به طور کلی ترسی از اینکه کسی بفهمه ندارم wink2agreement2agreement2Smile (52)Smile (52)Smile (52)
امارضا ممنونم که من رو طلبیدی به زیارتت اومدم وکلی با شما حرف زدم love28
#13
یاس جان زیاد حساس نباش .
من که به همه گفتم خیلی هم واسم مهم نیست کسی بفهمه می خواد چی فکر کنه !
ولی امروز که انجمن بودم دختر یکی از فامیلای دورمون که هیچ نسبت خونی ای با هم نداریم ( از فامیل های خانم عموم هست ) یهو دیدم ا ا ا ا ا ا ا این اینجا چه می کنه ؟؟؟؟؟؟؟
حالا من و دوستان دور هم جمع شده بودیم داشتیم راجع به مسائل چیزی با هم بحث می کردیم و کلی هم خندیدیم و اینا یهو حواسش نبود یا چی بود آمد گفت : میلــــــــــــــــــــــــــــــو agreement2 تو کجا اینجا کجا ؟؟؟؟؟؟؟
منم گفتم : آمدم پیش دوستــــــــــــــــــام happy0065.gifhappy0065.gif
گفتم تو چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعد یهو انگاری به خودش بیاد گفت : واسه استخر واسه دوستم آمدم سوال بپرسم rolleye0012.gif
خوب آخه خیلی تابلود بود Rolleyes من که فهمیدم خودش ام اس داره الکی داره حرف میزنه !
ولی من چون با دوستان بودم زیاد شک نکرد.
منم نامردی رفتم پرسیدم فلانی اینجا چی کار داشت ؟ گفتن مریضه دکتر فلانیه گفتم جدا ؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتن آری آری
حالا مهم نیس واسه من که بره جار بزنه تو فامیل laughing3laughing3laughing3 ولی اون خیلی تابلو دروغ گفت چون منو نصف آشنا ها و دوستان می دونن :60:
خلاصه که نمی دونم اون چند ساله ولی فکر نکنید دوست جان ها که چون تو شهر کوچیک هستین ممکنه ببینن شما را ! اینجا به این بزرگی ، من کجا اوشون کجا confused2 اووووووووووووووووووووووااااااااااااااه بعد از یک سال و چند ماه یکی منو دید تو انجمن اونم در چه وضعیت فجیهی laughing3laughing3laughing3
درحال بحث و هره کره به قول یارو گفتنی :60: تازه کلی هم صدامون بالا بود همه هم میشناختن این آبجی را که آمد و تابلو احوال پرسی کرد و روبوسی و ... laughing3laughing3laughing3
خلاصه که زیاد حساس باشی خوب نیس مهم نباشه واست حرفه مردم دنیا دو روزه بیخیال باش icon_biggrin
Free chees is found on the mousetrap
To catch anything you want you must pay it's worth
#14
نمیشه بیخیال بود
موقعیتها با هم خیلی متفاوت بعشی اوقات کوته فکر کردن دیگران آزارت میده و پیش خودت میگی عجب کار خوبی کردم به کسی نگفتم و بعضی اوقات اگه مثلا توی گرما اذیت بشی و هی بگن وای چه سوسول والله من تا حالا گرمم نشده گرمم بشه اینقد تحمل دارم هیچی نگم اونوقت که دیگه سیمات قاطی میکنه دوست داری جار بزنی بابا من با تو خیلی فرق میکنم من ام اس دارم تو که سالمی confused2

بهرحال نه من دوست ندارم و نخواهم داشت کسی بدونه لزومی نمیبینم هر کسی توی زندگیش یه رازهای سربسته ای داره برای من هم این راز به این مهمی میخوام سربسته باشه اون نفر سومم میدونید باهاش رو در بایستی دارم یه باری بهش گفتم برو بیرون ولی نمیره بیرون میره اونور پشت پرده میشینه خب بالاخره صدامون رو میشنوه بعدشم تازه من وقتی میرم پیش دکتر از استرس اینکه کی الان میاد داخل فلانتی نباشه از این حرفا وووووووووووووووو اصلا یادم میره چی بگم به دکتر میرم میگم سلام دارومو میخوام مینویسه میام بیرون laughing3laughing3 دکتر میگه خوبی میگم ها و بعد خداحافظی Smile (52)
ای میلوی فضول چیکار مردم داری میری اطلاعات میگیری ازشون agreement2 نامرد wink2

خب تابلو تو هم سه کردی اخه مگه میشه شهر به اون بزرگی تو رو توی انجمن ام اس پیدا کنهخب تو هم wink2laughing3

برا همین دیگه میخوام کسی نفهمه که مث تو بره در مورد من بپرسه love28 بعدشم میبینم که تو این یهخ ساله کلی دوست پیدا کردی و کلی خوش و بش خوبه icon_biggrin
 تشکر شده توسط : N00shin
#15
خواسته هات رو روی برگه بنویس بده دستش بخونه بعد بگه مثلا:
1. این کار رو بکن
2. اون کار
3 ...

البته اگر وقت داره دکترت confused2 این کارو اگر بکنی دیگه لازم نیست صحبتی بکنی که می خونه بهت جوابت رو میده . یک بار امتحان کن ببین چی میشه؟ Huh
Free chees is found on the mousetrap
To catch anything you want you must pay it's worth
#16
اینم امتحان کردم میگه خب خب این که طبیعیه اینم که مشلی نیست خب اوونکس میزدی نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و بعد مینویسه و کمیام بیرون Smile (16)
#17
خوب تهش بنویس که راستی دکتر جون آوونکس می زدم ! agreement2 حله دیگه بابا happy0065.gif
Free chees is found on the mousetrap
To catch anything you want you must pay it's worth
#18
میدونید حساسیتم برای چیه اخه تویزمانیکه من عود داشتم یعنی 5 سال پیش برای اولین بار که حتی دکترای عمومی نمیدونستن ام اس چیه و هی پاسم میدادن به این یکی به اون یکی یکی از همسایه ها که اونجا کار میکرد بدون مقدمه در اومد به مامانم گفت تو خانوادتون ام اس دارید مامان دهنش وا موند و گفت نخیر
بعدش که پالس گرفتم و دو روز بعدش ایشون که بلانسبت همسایمون بود دیدم بقیه همسایه ها همشون سراغ منو از مامانم میگیرن مامان گفت خوبه چطور هیچی نمیگفتن توی یه عروسی که اومدم همه چشاشون وا موند فهمیدم اون همسایه بیشعور دهن لق ................ که هر چی فحشش بدم رفته گفته اره فلانی اومده بود با این علایم شاید ام اس داشته باشه هنوز دکتر خودم تشخیص نداده بودا
برا همین تصمیمی گرفتم هر سختی رو تحمل کنم ولی کسی نفهمه

برای همین به هیچکس اعتماد ندارم و نداشتم و نخواهم داشت تا جاییکه قید ازدواج رو زدم دکتر خیلی کم میرم نه من رو دربایستی ندارم بخوام برم پیش دکتر به دکتر اس میدم میگم فردا میام میخوام خصوصی حرف بزنم ولی بهرحال اینکه کسی بفهمه و ببینه من سالمم ولی اسم ام اس رومه یا دارو استفاده میکنم هخوشم نمیاد و از نگاه سنگین بدم میاد منم یه جور نگاه میکنم یعنی بله کاری داشتی در خدمتیم برای همین کلی خیلی تند و عصبی شدم

ولی تا دلتون بخواد خنده رو انگار نه انگار که من مریضم و خیلی دوست دارم با ادمهای مقاوکم اشنا بشم نه ادمای عادی که با یه تقی زودی ناراحت میشن کسل میشم حوصلشونو ندارم badtaste

راز زندگی آرام اینست امروز را در کنار خدا گام بردار و فردا را به او بسپار baybay
  




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست