امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حساسیت و ام اس
#1

میدونید بچه ها یه چیزی در مورد خودم بگم من خیلی حساسم یعنی از وقتی که فهمیدم این بیماری رو دارم و دوست نداشتم کسی بفهمه و دوست نخواهم داشت
ولی میدونید وقتی میرم دکتر در کنار دکترم پرستاری هست که همیشگی نیست یعنی بعضی اوقاتم که میری شیفتی یه نفر دیگه هست و ثابت نیست ولی زمانهایی که یکی هست منو میشناسه میرم
ولی میدونید من خیلی حساسم دوست ندارم هر کسی از بیماریم خبر دار بشه
نمیتونم بعضی حرفها رو به دکترم بگم یا بپرسم میدونید زیاد اعتماد ندارم به رستارش فکر میکنم وقتی میشینن کنار بقیه با هم حرف میزنن و منو میبینن میگن ا این خانمه اومد همونیکه ام اس داره و دوست ندارم از همه چیزم خبر دار بشه

نمیدونم چیکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برا همین شاید 6 ماه یا 1 سال به یه اسل میرم دکتر و مشکلات و سوالاتم رو نمیتونم بهش راحت بگم confused
#2
میفهمم چی میگی.

منم همینطوریم!!یه بار که اومدم بگم ام اس دارم منشی دکتر(تو بیمارستان )چنان چشمش گرد شد که نگو!!!!!!
آدم پشیمون میشه صداقت پیشه کنهlaughing3

نمیخوام ایده آل فکر کنم....چون کلا هیچ شهری مدینه ی فاضله نیست!

راه حل من: میرم یه شهر دیگه دکتر .....البته اینجا شهرها به هم نزدیکه و ممکنه باز تو شهر مجاور دوستی یا آشنایی ببینیم ولی می ارزه!
من با این کار واقعا اعصابم راحته و دغدغه ندارمsmilingاگه میتونی کاری مشابه با این انجام بده که با استرس نری دکترwink2


به خود آی,خود تو جان جهانــــــی...













#3


با سلام به دوستان عزیز

دوستان مگه خدای نکرده به جذام مبتلا شده اید که میترسید کسی از بیماریتان آگاه شود؟

بیماری ما مسری نیست که اگر کسی مطلع شد از ما فرار کند !

شما چون حساس هستید فکر میکنید دیگران بعد از آگاهی از بیماری شما ، نگاهشان تغییر میکند angry2

اینقدر موضوع را سخت نگیرید وبه زندگی عادی خود ادامه دهید هر چه خساسیت خود را بیشتر کنید بدتر میشود

با آرزوی سلامتی همه بیماران سراسر دنیاhappy0065.gifhappy0065.gif
مهم این نیست که در کجای این دنیا ایستاده ایم
مهم اینست که در چه راستائی گام برمیداریم.
 تشکر شده توسط : parisa2011
#4
سلام یاس:درک میکنم ولی چرا باید اینقدر ضعیف باشید که ازعکس العمل دیدکاه مردم اینجوری ضعف نشان بدینangry3angry3angry3angry3angry3angry3angry3سعی کنید واسه خودتون زندکی کنید مطمعن باشید این مردم واسه کارهای عادی هم یک عکس العمل منفی دارنconfusedconfusedconfusedخدای نکرده از دیوار مردم بالا نرفتین که شرمنده باشینconfused2confused2confused2confused2confused2شاید مصلحت خدا بودهconfused2confused2confused2 تازه این بیماری مشکل خاصی نداره سعی کنید همیشه شاداب باشید laughing3سعی کنید چهره خندان داشته باشید:60::60::60::60:یک روان شناس اروپای(برایان تریسی)می گویددر صورت انسان بیش از 80 نوع عضله وجود داردhappy0065.gifhappy0065.gifکه آکه همیشه حالت خنده و شادابی به خود بکیرید چون عضله های که مربوط به شاداب بودنه فعالییت میکنند و آنوقت همیشه چهره شادابی خواهید داشت پس تلاش کنید همیشه خنده رو باشید و با کارهای خوب نشان دهید که از مردم عادی هم بالاتر هستیدagreement2agreement2agreement2agreement2agreement2agreement2برای شما و برای تمام بیماران آرزوی سلامتی وموفعقییت دارمicon_questionicon_questionicon_questionicon_questionicon_questionicon_questionicon_questionicon_questionicon_question
خدایا بینهایت دوستت دارم[تصویر:  h6827_2.gif]
 تشکر شده توسط : فرناز , Hasty
#5
مرسی دوستان میدونید من ایشالله قراره چند ماه دیگه با نظر پزشک داروم رو قطع کنم از همون روز اول دکتر بهم گفت که شما یه دوره 5 ساله رو اگه طی کنی بعد من برا همیشه داروتو قطع میکنم و منم کلا به هیچ کس نگفتم ام اس دارم حتی بعد از اینکه زنداداش دار شدم دوست نداشتم بهش و یا به بقیه بگم

و این راز رو 4 شسال و خورده ای هست دارم به تنهایی به دوش میکشم برا همین حساسیت بالاست و دوست ندارم کس بیشتری بدونه میدونید یه بار دوستم توی آزمایشگاه اونجا کار میکنه توی بیمارستان بهش گفتم میتونی برای من یه نوبت پوست بگیری وقتی رفته بود بگیره همون پرستاره که من بهش اعتماد کرده بودم بود و وقتی داشت مشخصات میداد منو میشناخت دیگه گفته بود ها فلانی اینکه مریض خودمونه دوستم تعجبکرده بود گفت مریض شما ؟ و بعد اون دیگه هیچی نگفت دوستم اومد به من گفت این پرستاره از کجا تو رو میشناخت گفتم بابا من گاو پیشونی سفیدم خب بعضی از این قیافه ها تو ذهن میمونه منم چند بار رفتم اونجا حتما میشناسه و حساستم بیشتر شد البته خودش میدونه من حساسم ولی بعد از اون موقع اعتمادم از بین رفت بهش

بعدشم رفته مطب پیش دکتر دلم خوش بود میرم پیش دکتر تنهایی همه حرفام رو بزنم ولی هی در باز میشد این میومد داخل اون میومد هر دو دقیقه منشی میومد برا همین کلا منصرف شدم اینکه یکی از دوستان پیشنهاد داده برم پیش یه دکتر دیگه تو یه شهر دیگه بله رفتم

ولی کلا لزومی نیست اخه من خیلی کم میرم پیش دکترم و بابا یا مامان میرن برام دارو مینویسن

اینکه شاد باشم که هستم مهم نیست ولی میدونید اینکه بعد قطعدارو مثلا اگه همون پرستار منو یه بار ببینه و اشاره بکنه اره این همون دختریکه میگفتم خیلی حساسه قبلش میخواد بیاد اروم اروم میاد کسی نبینش نفهمه تماس میگیره هزار تا .............

دوست ندارم من از همه پنهانش کردم ولی .............. برا همین اصلا نمیتونم اگه بخوام سوالی بکنم از دکترم بکنم راحت نیستم و خیلی از سوالها توی ذهنم میمونه یهروزم زنگ زدم قبلش به دکتر گفتم دکتر من اینطوری اینطوری فردا میام پیشتون وقتی رفتم یادش رفته بود یه بارم سرش شلوغ بود گوشیشو برنداشت برا همین .......... confused


حساسم چون به هیچ کسی نگفتم خیلی از موقعیتهام بخاطرش از دست دادم موقعیت ارشد و ........... دوست ندارم یه غریبه بدونه منظور م این هست وگرنه بله بخندی خیلی از عضلات صورتت و کلا خوبه ولی چی بگم confused2
#6
یاس عزیز من خیلی خوب درک می کنم که وقتی می گی دوست نداری کسی بدونه یعنی چی
چون من هم دقیقا همین مورد برام خیلی خیلی مهمه
تا اون جا که کارم رو هم به خاطر این موضوع از دست دادم و الان دو روزه که به شدت دنبال کار هستم، البته شاید اگه می دونستن هم فرقی نمی کرد و اون موقع به دلیل بیماریم نباید می رفتم... الان خودم مجبور شدم استعفا بدم ولی اون موقع شاید بیرونم می کردن...
پنهان کردنش بعضی وقت ها خیلی سخته و عواقب بدی داره، ولی باید ببینی کدوم برات مهم تره، این که کسی بدونه یا این که یه چیزی رو به خاطر ندونستن دیگران از دست بدی؟!!
ولی چیزی که به نظر من می رسه شما باید همه سوال هات رو از دکترت بپرسی و این مهم تر هست
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی و به زودی روزی رو ببینیم که هممون خوب خوب شدیم...
#7
(2011/10/24, 01:32 PM)n00n00 نوشته است: یاس عزیز من خیلی خوب درک می کنم که وقتی می گی دوست نداری کسی بدونه یعنی چی
چون من هم دقیقا همین مورد برام خیلی خیلی مهمه
تا اون جا که کارم رو هم به خاطر این موضوع از دست دادم و الان دو روزه که به شدت دنبال کار هستم، البته شاید اگه می دونستن هم فرقی نمی کرد و اون موقع به دلیل بیماریم نباید می رفتم... الان خودم مجبور شدم استعفا بدم ولی اون موقع شاید بیرونم می کردن...
پنهان کردنش بعضی وقت ها خیلی سخته و عواقب بدی داره، ولی باید ببینی کدوم برات مهم تره، این که کسی بدونه یا این که یه چیزی رو به خاطر ندونستن دیگران از دست بدی؟!!
ولی چیزی که به نظر من می رسه شما باید همه سوال هات رو از دکترت بپرسی و این مهم تر هست
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی و به زودی روزی رو ببینیم که هممون خوب خوب شدیم...

من بخاطر ام اس ارشد رو بوسیدم کنار بخاطر اینکه جای دور قبول شدم و بخاطر اینکه نگم ام اس دارم نرفتم سراغ انتقالی توی پروندم بنویسن و همه بفهمن
دکتر برام واضح نمیگه فکر میکنه من خیلی حساسم یعنی از بیماریمم نباید چیی بدونم همیشه خودم بهش میگم جا میخوره که اینقد اطلاعات دارم
ولی نمیتونم باهاش راحت باشم بخاطر حضور یه نفر دیگه ولی بعضی اوقات یه چیزهایی رو میپرسم ولی خیلی کم icon_cry چه کنیم دیگه
#8
(2011/10/24, 09:54 PM)yas نوشته است: من بخاطر ام اس ارشد رو بوسیدم کنار بخاطر اینکه جای دور قبول شدم و بخاطر اینکه نگم ام اس دارم نرفتم سراغ انتقالی توی پروندم بنویسن و همه بفهمن
دکتر برام واضح نمیگه فکر میکنه من خیلی حساسم یعنی از بیماریمم نباید چیی بدونم همیشه خودم بهش میگم جا میخوره که اینقد اطلاعات دارم
ولی نمیتونم باهاش راحت باشم بخاطر حضور یه نفر دیگه ولی بعضی اوقات یه چیزهایی رو میپرسم ولی خیلی کم icon_cry چه کنیم دیگه

خوب عزیزم خیلی راحت از اون نفر سوم خواهش کن که بیرون باشه، بگو با دکتر حرف خصوصی داری، به نظر من در این مورد اصلا رودرواسی نکن
#9
عزيز دلم مردم درباره همه چي حرف مي زنن اگه تو به خاطر حرف دستيار دكترت نمي ري پيشش اشتباه بزرگي مي كني. بذار مردم هرچي مي خوان بگن مهم فقط وجود خودته و سلامتيت
بي خيال حرفايي كه تو دلم جا مونده
#10
دوست عزيزم icon_questionبه شدت معتقدم كه زندگي رو هر جور ببيني، همون جوري واست مي گذره
من نمي فهمم دليل اين همه حساسيت يا به نظر من وسواس رو
منم دوست ندارم كسي بفهمه اما گاهي مجبورم..مثلا مي بايست به مربي ورزشم ميگفتم تا وقتي حركات سنگين ميشه بهم گوشزد كنه.
در كل زندگي ارزش اينهمه سخت گرفتن رو نداره توي زندگي هر كس بري،بالاخره يه مشكلي هست كه بايد باهاش كنار اومد
خدا رو شكر مي كنم كه مي تونست بدتر از اين بشه و نشد
 تشکر شده توسط : yummy
  




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان