2010/04/13, 10:04 PM
از بچه گیام یادمه که همیشه ناله داشتم قلبم تیر میکشه ، انگاری که یه سوزن میزدن توش؛ و نفسم میگرفت. (هیچ تشخیصی ندادند). درد زانو که از همون موقع (5-6 سالگی)باهامه، تو آزمایشات همه چیز نرمال بود . آخرش گفتند که رماتیسم دارم... این تشخیص باعث تجویز پروفن به مدت 5 سال روزی 3 عدد شد . بعد از اون 2 سال روزی 2 تا خوردم. همین طور موندو هیشکی هیچ تشخیصی نداد تا سال قبل که مشکل مفصلی پیدا کردم و قرصای کلسیم تجویز شدو یه چیزای دیگه که یادم نیست. تو آزمایشا ویتامین D خیلی پایین بود اما بازم تشخیص ام اس ندادند. دیر مریض میشدم و مقاومت بدنم خیلی خوب بود . فکر کنم ام اس با از دست دادن چشاییم شروع شد/. اون حالات قلبم هم واسه ام اسه ...
موقع تولد 4 کیلو بودم ، اما از 7- 6 سالگیم دیگه تپل نبودم.
الانم هیچ مسکنی روم اثر نمیکنه چون به اندازه ی تمام عمرم مسکن خوردم . دقیقا مثل احسان ، فوق العاده زود رنج و تولید کننده ی غم و استرس و غصه واسه خودم بودم. اما الان خیلی کمتر از اون موقع هاست.
اینا چکیده ی مهم ها بود...
موقع تولد 4 کیلو بودم ، اما از 7- 6 سالگیم دیگه تپل نبودم.
الانم هیچ مسکنی روم اثر نمیکنه چون به اندازه ی تمام عمرم مسکن خوردم . دقیقا مثل احسان ، فوق العاده زود رنج و تولید کننده ی غم و استرس و غصه واسه خودم بودم. اما الان خیلی کمتر از اون موقع هاست.
اینا چکیده ی مهم ها بود...
اگر همه انسانها کارکرد مغزشان یک میلینیوم شکمشان میبود دنیا تعریف دیگری میداشت.