2013/09/14, 05:24 PM
پس از قریب به 400 سال، ققنوس طب سنتی از خاکستر خود سر بر میآورد. در زمانهای که انسان میبیند جسمش در برخورد با نمادهای ماشین، مدام میفرساید و ارتباطاتش را نیز هر روز گسستهتر میبیند؛ و در مییابد که روحش هر روز بیش از روز پیش به تسخیر ابزارهای تکنولوژیک همچون اتومبیل، تلویزیون، ماهواره، تبلت، رایانه و موبایل (و البته تنهایی) در میآید، شاید رویکرد به گیاهان و طبیعت و طب سنتی، روزنهای برای یک نفس پاک و ژرف باشد.
بیگمان «طب سنتی» با ایجاد کرسی آموزش آن در دانشگاه علوم پزشکی تهران در این سالها رشد قابلتوجهی یافته است و اینک میرود تا به گونهای رسمی به نام «بازوی مکمل پزشکی مدرن»، در درمان برخی از بیماریها کمک کند، در حالی که طب سنتی در تاریخچه دانش کشورمان جایگاه ویژهای دارد در گذر زمان به فراموشی سپرده شده بود؛ ولی در سالهای اخیر پیشواز مردم از داروهای گیاهی افزایش یافته است.
امروز که بیماریهای بسیاری گریبان مردم را گرفته است و صفهای طولانی در درمانگاهها، مطب پزشکان و داروخانهها وجود دارد و پیری زودرس و مرگهای ناگهانی جوانان، نابسامانیهای روانی و افسردگیهای گوناکون، دلهره و نگرانی و استرس همگانی شده است، بیگمان طب سنتی میتواند گوشهای از رنج بیماران را به دوش کشد. ولی کشورمان با وجود دانش پربار پزشکيِ سنتی، از برخی دگرگونیهای جهانی در این زمینه به دور مانده بود؛ اما در این دو دهه که گرایش به پزشکی باستانی در جهان بیشتر شده و طب کلگرا کمکم همنشین پزشکی مدرن شده است، در کشور ما نیز جنبشی برخاسته است تا طب سنتی به کمک پزشکی مدرن بیاید و اندکی از پیامدهای ناگوار داروهای شیمیایی بکاهد.
تفاوتها و همسانها
درباره تفاوتهای پایهای طب سنتی و پزشکی مدرن به سراغ دکتر سعید فخرایی رفتم که با وجود تحصیلات دانشگاهی در زمینه پزشکی مدرن، نیمی از باورهایش را روشهای درمانی پزشکی سنتی تشکیل میدهد.
وی در زمینههای پزشکی سنتی ایران و طب باستانی جهان و از جمله طب سوزنی تحقیق کرده و بیشتر داروهای نسخههایش، داروگیاهی است.
دکتر فخرایی میگوید: پزشکی مدرن، دیدگاه جزیینگر دارد، در حالی که طب گیاهی، دیدگاهش کلینگر است. در طب سنتی اگر فردی پادرد داشته باشد، تنها به پای او توجه نمیشود، بلکه به کارکرد همه اعضای بدن او نگریسته میشود؛ اما در پزشکی شیمیایی، ممکن است فقط به پای آن شخص توجه کنند و او را به ارتوپد ارجاع دهند؛ در حالی که انسان یک مجموعه به هم وابسته است و چه بسا درد انگشت پای فردی مربوط به نارسایی کبد او باشد و یا با کلیه سنگ سازش بستگی داشته باشد.
وی میافزاید: اعتقاد بر این است که معاینه هر نقطه دردمند از بدن انسان، باید با نظر به همه اندامگان باشد تا بهتر درمان شود.
در پزشکی نوین وقتی بیمار وارد مطب پزشک میشود، چشمداشتش این است که با نسخه پر از قرص و شربت و آمپول و داروهای تقویتی و ویتامینهای فراوان، از آن جا خارج شود؛ اما در طب سنتی شاید تنها یک گیاه ساده کفایت کند و بیشتر درمان، بر پایه رژیمهای غذایی و رفتاری زندگی فرد است.
وی ادامه میدهد: در طب سنتی بر روی رژیم تغذیه پافشاری زیادی میشود و حتی داروها نیز جدای از غذا نیست و همجنس آن است. مثلا همان نعناعی که فرد به عنوان سبزیخوردن در سر میز غذا از آن استفاده میکند، برای جلوگیری از نفخ نیز همان را به عنوان دارو و دمکردنی دریافت میدارد. در طب سنتی، «غذادارویی» و «داروغذایی» یکی است. گاه غذای درست صبحانه و ناهار و عصرانه و شام میشود داروی بیمار؛ و از آنسو، گاه یک گیاه میشود مکمل غذایی که بیمار از مصرف آن غافل مانده است.
این پزشک باور دارد: مثلا از مصرف چاشنیها نباید غافل شد.
مردم شاید هرگز مصرف نمک را فراموش نکنند، ولی نمیکوشند همیشه در پیاله ماست خود، پونه خشک یا نعناع بریزند و چون این کار را نمیکنند و دچار خوابآلودگی میشوند، خوردن ماست را کنار میگذارند که به نسبت گوشت قرمز، پروتئین بهتری دارد و حجیم است و نیز باکتریهای مفیدی وارد دستگاه گوارش میکند.
توهم بیماری!
به گفته دکتر فخرایی، در پزشکی مدرن، اهمیت دارو بالاتر از تغییر رژیم غذایی است. درست است که پزشکان اینک درباره تغذیه بیمار، خیلی پرس وجو میکنند، ولی نهایتا این دارو است که حرف آخر را میزند؛ به اندازهای هیبت پزشکی مدرن با خاصیتهای داروهای شیمیایی گره خورده که به اصطلاخ اقتدار و کاریزمای خود پزشک به فراموشی سپرده شده است؛ در حالی که میدانیم یک هیپنوتیزور با قدرت شخصی و نگاه و اعتماد به نفسش، بیمار را خواب میکند. در پزشکی مدرن حتی اگر یک رژیم غذایی، درمان بیمار باشد، باز هم اگر پزشک به بیمارش دارو ندهد، بیمار نسبت به وی بیاعتقاد میشود و به خود میگوید اگر همین غذاست، که در خانه بود و میخوردم، دیگر چرا آمدم پیش دکتر! بنابراین در اینجا ما از یکسو مواجهایم با دانش درمانیای که از آغاز، بنا را بر دارو گذاشته است و از سوی دیگر مردمی که به دارو با پیامدهای ناگوارش اعتقاد یافتهاند؛ یعنی پیامد مصرف داروها را در مقابل بهبودی نسبی یک بیماری، پذیرایند.
فخرایی در ادامه سخنانش میگوید: دیگر تفاوت آن که در پزشکی مدرن، توجه به کالری، انرژی، کربوهیدارتها (قندشوندهها) و چربی زیاد است؛ اما در طب سنتی به سردی و گرمی و خشکی و تری توجه میشود و برای بیماران کمتر داروگیاهی یا گیاهه دارویی تجویز میکنند.
چون در ذات دارو ـ چه شیمیایی و چه گیاهی، گونهای توجیه بیماری است و فرد اگر بیمار هم نباشد و تنها حس و توهم بیماری داشته باشد، به محض دریافت دارو باور مییابد که بیمار شده است، در حالی که حتی کسی اگر بیمار باشد، ولی به وی گفته شود که بیمار نیست و تنها باید پیش از غذا سالاد و میوه وسبزی بخورد، چه بسا با همین «غذادارو» بهبود یابد.
ایران نیازی ـ کارشناس تغذیه نیز در گفت وشنود با روزنامه اطلاعات میگوید:
ـ در پزشکی مدرن معمولا جایگزین دارو، مکملهای غذایی مانند ویتامینها در نظر است؛ برای نمونه دکتر گیلوردهاوزر(غذاشناس بزرگ) که گرایشاش به طبیعت زیاد است، هوادارانش را به مصرف یک دوجین ویتامین و تقویتکننده در ناشتایی آغاز روز سفارش میکند و حتی میگوید چنانچه اول بامداد خوردن ویتامین را فراموش کردید، در طول روز هرگاه به یاد آوردید، ویتامین بخورید؛ در حالی که در طب ایرانی به دسرها و چاشنیها توجه میشود.
سرشت داروها
ویتامینها، املاحمعدنی، کلسیم، روی و کپسولهای روغن ماهی و آهن که همه شیمیایی است و به صورت صنعتی تولید میشود، توازن بدن انسان و به ویژه کودکان را به لحاظ نیازها و درخواستها برهم میزند. برای همین گفته میشود در اولین فرصت شیرخشک را از کودک بگیرید، یا شیر مادر بهتر از شیرخشک شیمیایی است.
زیرا کودک بر پایه نیازهای بدن خود و به صورت طبیعی از شیر مادر (که ویتامینها و املاحمعدنی و اسیدهای آمینه در آن خالصسازی نشده است و به شکلی ترکیبی وجود دارد)، ویتامینها را دریافت میکند و اضافی را نمیپذیرد، در حالی که در شیرخشک، دوزاژهای ویتامین از پیش، تعیین شده است و کودک چه بخواهد یا نخواهد، هرروز چند واحد مثلا آهن دریافت میکند و از آن جاییکه همه ویتامینها به شکلی شیمیایی خالصسازی شده است، امکان دریافت به میزان نیاز بدن ممکن نیست.
حال دیدگاه دکتر سعید فخرایی را در این باره بخوانیم:
ـ استفاده از مکملها و ویتامینهای شیمایی، شبیه همان است که با مصرف قند خالص و نشاسته خالص و چربیهای اشباع در بدن ما اتفاق میافتد. یک فرد با خوردن قند، شکر، نبات و آرد سفید، چربی ترانس(جامد) و روغن تصفیهشده مایع و کره، به شکلی مستقیم و به یکباره شیرینی خالص و نشاسته (چربی شونده و قند شونده) و چربی زیانبار وارد بدن خود میسازد و لوزالمعده بدنش با زحمت بسیار، انسولین برای سوزاندن قند تولید میکند، نشاسته به سرعت تبدیل به قند و چربی میشود، چربیهای زیانبار راه رگها را میبندد و دور قلب تجمع میکند.
ولی چوپانان با مصرف شیرخالص فرآوری نشده، به جای کره خالص -که هیچ تفاوتی با دودکردن سیگار ندارد، چربی غیرمستقیم طبیعی و به اندازه نیاز دریافت میکنند ویگانها (خام خواران) با رژیم غذایی خود (میوهها، توت، کشمش، خرما، نان سبوسی، جوانهها و به ویژه روغن زیتون خام بیجایگزین) سالمترین افراد هستند و نه نیاز به دارو دارند ونه نزد پزشک میروند.
فخرایی با بیان این نکته که در همینجاست که ایرادهای اساسی به طب سنتی ایرانی وارد میآید، ادامه میدهد: زیرا در این طب هیچ منع غذایی و یا رژیم غذایی سالم دایمی وجود ندارد و رژیمهای غذایی فقط پس از بیمارشدن فرد و برای یک بازه زمانی محدود، سفارش میشود.
به گفته وی، مثلاً شربت گیاهی ضد سرفه آویشن، از شکر سفید(و نه حداقل عسل طبیعی که قیمتش را بسیار بالا میبرد) اشباع است. در حالی که در کتاب درمان طبیعیهاری بنجامین، درمانگر طبیعی و غذاشناس فرانسوی، هرگونه غذای مرده و بیخاصیت مانند نان سفید و نان حجیم (فانتزی) ـ شکر و قند سفید و حتی عسل(چون حتی 100درصد طبیعیاش نیز از شکر سفیدی به دست آمده است که به خورد زنبورهای بیچاره دادهاند) قدغن شده است و یگانه قند مجاز، میوههای شیرین و خرما است که قند غیرمستقیم و سرشار از آهن دارد.
البته از خوبیهای طب ایرانی این است که پزشکش تیغ بهدست نایستاده است تا هر مشکل کوچکی در بدن انسان، مانند لوزهِ عفونیشونده را به زیر تیغ جراحی ببرد. طب سنتی به سبب بیباوری به جراحی، هرگز پی آن نرفته و بهتر است هرگز نرود.
رد و قبول ایرادها
دکتر سعید فخرایی درباره ایرادهایی که به پزشکی مدرن وارد میآید، میگوید:
ـ این که میگویند پزشکی مدرن برخلاف طب سنتی، بُنجویی در باره بیماری ندارد و تنها در اندیشه رفع درد است، درست نیست.
پس کدام علم به شکلی روزآمد در پی منشا بیماریهاست و دایم اعلام میکند که منشا سرطانهای معده، مصرف گوشت قرمز و سرخکردنی و گوشتهای فرآوری شده و سوسیسها و کالباسهای دودی است؟ اما هنگامی که سرطان در بدن ریشه بداوند، نخوردن غذاهای سرطانزا دیگر فایده ندارد و بیمار باید شیمیدرمانی شود. طب سنتی هم به بیمار سرطانی پیشرفته نمیگوید برو پرهیز غذایی بگیر، سرطانت خوب شود. البته خامگیاهغذاها و ویگانها چنین ادعایی دارند که از گزاره طب سنتی جداست.
از فخرایی درباره روش درمان سرماخوردگی میپرسم. وی پاسخ میدهد:
ـ البته این درست که پزشکی مدرن نمیکوشد در پی دیگر علل گلودرد باشد و تنها ویروسها و میکربها و در برابرش پنیسیلین خشککننده عفونت را میبیند؛ در حالی که چهبسا منشا بیماری نه ویروس و میکروب، بلکه ترشحاتی باشد که از واکنشهای مغز میآید.
یا پزشکی مدرن در برخورد با دست آسیبدیده از کار زیاد نیز تنها رجوعش به عکسهای رادیولوژی و تنها درمانش نیز عمل جراحی است؛ در حالی که طب سنتی میکوشد به رفع ناراحتی روحی که عصبهای دست را تحتتاثیر سو قرار میدهد، بپردازد و با رژیم غذایی، کارکرد مفصلها را بهبود بخشد. ولی این که میگویند طب مدرن جزنگر است و اندامگان را در ارتباط با هم نمیبیند، درست نیست. منتقدان در برابر توجه پزشکی مدرن به بیماریهای روانتنی و فشارخون عصبی جوابی ندارند.
میگویم: گفته میشود که پزشکی مدرن، چون جزء نگر است، برای سرماخوردگی آنتیبیوتیک میدهد و توجه ندارد که این آنتیبیوتیک چه بسا سردرد را خوب کند، اما بر دستگاه گوارش، تاثیر منفی بگذارد و توان ایمنی بدن را سست کند.
فخرایی پاسخ میدهد: اگر اینگونه است، چرا بیشتر پزشکان میگویند راه درست درمان سرماخوردگی، ماندن در رختخواب و استراحت مطلق دوسه روزه و خوردن آب مرغ است. یا بارها توصیه میکنند برای بازگرداندن باکتریهای مفید دستگاه گوارش، ماست شیرین خورده شود؟ توجه داشته باشید هنگامی که هدف بیمار برای رفتن نزد پزشک، دریافت آنتیبیوتیک است که بیش از این در رختخواب نماند و آثار سرماخوردگی را از سر خود واکند تا هرچه زودتر به سر کار برگردد، پزشک چه کند؟ شاید بگویند پزشک نباید زیربار خواست بیمار برود؛ اما فکر میکنید پزشکی مدرن چگونه در 200 سال پیش پدید آمده و امروز به اینجا رسیده است؟ مطمئناید اگر امروز آنتیبیوتیک هنوز کشف و ساخته نشده بود، همان فردی که سرماخورده و هدفش بازگشت فوری به سر کار است، آنتیبیوتیک را کشف نمیکرد و آن را نمیساخت؟
رویکرد سبز؟
ضرورت رویکرد به گیاهان دارویی و داروگیاهی و نیز روشهای درمان طب سنتی را ـ که گونهای فاصلهگیری از داروهای شیمیایی است ـ شاید مقاومشدن ویروسها در برابر برخی آنتیبیوتیکها توجیه کند.
ایران نیازی ـ کارشناس تغذیه در اینباره میگوید: طب سبز معجزه نمیکند، بلکه بیمار را تنها به طبیعت ارجاع میدهد و به رفتار جانورانی مانند گربه که هنگام ناخوشی، دهان میبندند و گوشهای میآرامند تا بهبود یابند. طب سبز میتواند مانند ویگانیزم بگوید غذایی برای تغذیه انتخاب شود که از دامن طبیعت آمده باشد و نه از آزمایشگاهها و کارخانهها و کارگاههای فرآوری و تصفیهسازی غذا. البته شعار طب سبز از 400 سال پیش تا کنون این بوده است و هست که هرگاه گرسنه شدی بخور و پیش از سیرشدن، دست از غذا بکش! آهسته بخور و خوب بجو که هر لقمه بسته به این که چگونه فرو داده میشود و با بزاق دهان آمیخته شده باشد یا نه، در سلامت و یا بیماری انسان، نقش دارد.
دو دهه است که در جهان، گرایش به پزشکی باستانی افزایش یافته و به پیروی از آن، در کشور ما نیز چندسالی است جنبشی پدید آمده است تا طب سنتی از محدوده عطاریها بیرون آید و بگسترد، اما هنوز جایگاه حقیقی خود را نیافته است. در این میان، وضعیت دارویی در کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است.
دکتر حکمتالله رحیمی در این مورد میگوید: ایران به لحاظ تنوع زیستی، دارای 11 اقلیم از 13 اقلیم شناختهشده جهانی است و شمار گونههای گیاهی آن نزدیک به 8000 است که به لحاظ تنوع گونهای2 برابر قاره اروپاست. از این تعداد، بیش از2300 گونه دارای خاصیت دارویی، عطری، ادویهای، آرایشی و بهداشتی است. از تعداد کل گونههای شناخته شده نیز 1728 گونه گیاهان بومی، مختص و انحصاری ایران است و فقط در سرزمین ما میروید. البته کشور ما ایران هنوز در زمینه تولید گیاهان دارویی نسبت به دیگر کشورها، چندان پیشرفت نکرده است. اگر تولید انبوه و با کیفیت داروهای گیاهی با پشتیبانی سازمانهای بیمهگر در کشور به انجام برسد، طب سنتی میتواند بازوی مکمل پزشکی مدرن باشد.
این پزشک درباره شمار داروهای گیاهی میافزاید: اینک در کشور نزدیک به 1400 گونه داروی گیاهی وجود دارد که پزشکان نوینِ معتقد، تا اندازهای با آنها آشنایی دارند، ولی دامنه کاربرد آنها هنوز محدود است.
رحیمی درباره این که برای درمان چه بیماریهایی میشود روی داروهای گیاهی کارخانهای حساب باز کرد، در ادامه گفتوشنود با روزنامه اطلاعات میگوید:
بیماریهای قلبی و متابولیکی در ایران بیش از پیش فرا میرود؛ در این زمینه انواع افشرههای گیاهی برای درمان چربی خون، قندخون و برخی بیماریهای قلبی کاربرد دارد. برای درمان بیماریهای گوارشی نیز مانند نفخ، و زخمهای گوارشی و التهاب روده، داروهای گیاهی موثری وجود دارد و داروی بیمارهای مجاری تنفسی و از جمله خلط آورها، ضدعفونی کنندههای مجاری تنفسی و ضد سرفهها نیز کاربرد زیادی پیدا کرده است.
طب سنتی یا طب سبز و به قول برخی دیگر طب ایرانی، همچنین میتواند به کمک درمان بیماریهای پوستی و از جمله حساسیتهای پوستی، لک، قارچ و جوش بیاید. در بخش بیماریهای اعصاب و روان نیز داروهای ضدافسردگی، آرامبخشها و خوابآورهای خوبی تولید شده و در مورد بیماریهای روماتیسمی و زنان هم داروهای گیاهی، موفق عمل کرده است.
استفادههای غیر علمی از ذخایر گیاهی
به باور دکتر رحیمی، استفادههای بیرویه و غیرعلمی از ذخایر گیاهی کشور، سبب نابودی تدریجی آنها میشود؛ از اینرو باید از این ذخایر ژنتیکی حفاظت کرد. نیاز شرکتهای تولیدکننده به مواد اولیه(گیاهان دارویی) و از سوی دیگر ویرانی بخشهایی گستردهای از طبیعت به سبب تغییر کاربریهای زمین و یا دستکاریهای ژنتیکی، تولید داروهای مرغوب را با چالشهای جدی روبرو کرده است و این در حالی است که هر سال میلیاردها دلار برای واردات دارو و مواد اولیه مورد نیاز کارخانههای داروسازی شیمیایی در کشور هزینه میشود. در این میان، تولید داروهایگیاهی باکیفیت میتواند جایگزین بخشی از این واردات باشد و چنانچه سازمانهای بیمهگر نیز از این نوصنعت پشتیبانی کنند و مشکلات تولیدکنندگان کاهش یابد، سودش به کشور و بیماران نیز خواهد رسید.
واردات داروهای گیاهی به کشور از عجایب است؛ حتی اگر برخی گیاهان برای ساخت دارو در داخل وجود نداشته باشد، باز باید به جای دارو، تنها گیاهاش وارد شود. و اما دیدگاه دکتر رحیمی در این مورد چیست:
واردات برخی گونههای گیاهی از کشورهای خارجی و نبود معیاری برای بررسی کیفیت این گیاهان دارویی، امکان تقلب برخی از تولیدکنندگان خارجی را به ذهن متبادر میکند. چنانچه در مرحله کاشت، داشت و برداشت گیاهان دارویی، اصول علمی رعایت نشود، نمیتوان به کیفیت داروهای گیاهی امیدوار بود؛ زیرا گیاهان دارویی بسیار آسیبپذیرند و در این راستا کیفیت گیاهان دارویی زراعی در مرتبه بالاتری از مرتعی قرار دارد، زیرا عوامل گوناگونی در طبیعت بر کیفیت گل و برگ گیاهان دارویی اثر میگذارد.
این پزشک میافزاید: اینک داروهای مورد نیاز بیماران هموفیلی، تالاسمی و سرطانی در کشور کمیاب و برخی نایاب است. گذشته از آن، حجم عظیم نیاز مردم به داروهای شیمیایی، سبب کمبود داروهای معمولی نیز شده است، که در این میان داروهای گیاهی میتواند مرهمی بر این رنج باشد.
جایگزینی؛ نیاز به زمان دارد
دکتر رحیمی در برابر این پرسش که زمان جایگزینی گیاهان دارویی با داروهای شیمیایی کی فرا میرسد و اصولاً چنین طرحی در حال اجراست یا نه، میگوید:
- به دلایلی هنوز گستره استفاده از داروهای گیاهی به وسعت داروهای شیمیایی نیست و برای همین نمیتواند جوابگوی کمبودهای داروهای شیمیایی کشور باشد؛ با توجه به این که میزان تولید داروهای گیاهی نیز آن اندازه نیست که جایگزین کل داروهای شیمیایی شود و جای همه حذفشدهها را پر کند. وانگهی، برای درمان بسیاری از بیماریهای شایع در کشور، حتی داروهای شیمیایی نیز موثر نیست و یا برای آنها هنوز داروی شیمیایی موثری کشف نشده است، چه رسد به داروهای گیاهی؛ که فرایند درمان آن طولانی است. برای برخی بیماریها، داروهای شیمیایيِ موثر و قوی و با اثر فوری نیاز است؛ در حالی که فرایند تاثیرگذاری داروهای گیاهی، بسته به استمرار در مصرف و در یک بازهِ زمانيِ درازمدت است.
دکتر حکمتالله رحیمی در سخن پایانی خود میگوید: طب سنتی اینک به صورت آکادمیک و رسمی وارد نظام آموزش پزشکی کشورمان شده است، بنابراین امید میرود که از سوی مسئولان، مورد حمایتهای همهسویه قرار گیرد و استادان هر دو شاخه طب سنتی و پزشکی مدرن در یک همکاری خودخواسته، در راه ارتقای سلامت مردم بکوشند. بیگمان گسترش طب سنتی و تعامل آن با طب مدرن، میتواند به سامانه درمان در کشور کمک کند.
پزشکی باستانی
چندسالی است که سازمان جهانی بهداشت به همه کشورها، دستور داده است که دانشکدهای در زمینه پزشکی باستانی داشته باشند؛ این در حالی است که برخی کشورها و از جمله ارمنستان در این زمینه بسیار مترقیتر از دیگر کشورها جهان عمل کرده است.
از 20 سال پیش این دانشکده در ارمنستان راهاندازی شده است بی اینکه چشم به راه دستور از بالا بماند. هند نیز با تمرکز بر روی طب سوزنی، در شمار کشورهای دارای دانشکده پزشکی باستانی درآمده است.
چین که پیشینهای 50 ساله در راهاندازی پزشکی باستانی دارد، پزشکی سنتی آن به سبب سفر بسیاری از دانشمندان این رشته به جهان، خیلی زود عالمگیر شده و به عنوان روشِ درمانِ باستانی، در موردش تحقیقات گستردهای در جهان انجام گرفته که انتشار نتایج آن، شگفتیساز بوده و در بهترین مجلههای علمی جهان ـ بازتاب داشته است.
دکترسعیدفخرایی در مورد چرایيِ گرایشِ جهانی به پزشکيِ باستانی میگوید: در چیستيِ این رویکرد، همیناندازه میتوان گفت که به نوعی درمان بیدارو و بیجراحی، احساس نیاز شده و پیبرده شده است که گاهی سازگاری برخی بیماران با فرهنگ بومی خودشان، بیشتر از روشهای پزشکی مدرن است.
اما نکته مهم اینکه دانشمندان جهان ضمن آن که خود را از تجارب فرهنگهای بومی در علوم انسانی و تجربی برخوردار میکنند، به بزرگنمایی گذشته و رد تمامی دستاوردهای پزشکيِ مدرن نمیپردازند و بجایش آموزههای کهن را به آزمایشگاهها و دانشگاهها بردهاند تا بررسی دوبارهای رویشان انجام شود و آنچه که به کار میآید، استخراج کنند و در جامعه به کار گیرند.
رد نقد
نقدهای بسیاری بر پزشکی مدرن میشود، از شمار «تشخیص دیرهنگام بیماری» و یا تکیه به داروهای شیمیایی که مصرف آنها خود بیماری دیگر است و عملهای جراحی گاه بیهوده.
دکتر فخرایی در این مورد میگوید: این گونه نیست که پزشکان فاقد توانایيِ هرگونه تشخیص باشند. یک پزشک نیز میتواند با گرفتن نبض شما در در دست خود، به دادههایی که نشان از سلامت و یا بیماری شما است، پی ببرد و یا با گذاشتن یک گوشی ساده از کارکرد قلب و وضع رگهای شما بگوید. شاید در پاسخ گفته شود که اینها دستاوردهای ناچیزی است؛ ولی روشن نیست که در صورت نبود پزشکی مدرن، طب سنتی امروز دستاوردهای بهتر و درخشانی میداشت.
وی میافزاید: به سبب تغذیه درست که دستاورد غذاشناسی پزشکی است، کودکان متولد امروز، سالمتر از کودکان گذشتهاند و میزان مرگومیر آنان نسبت به گذشته، بسیار کاهش یافته و پزشکی نوین توانسته است بر بیماریهای عفونی چیره شود.
هنر در این نیست که با نفی پزشکی نوین، طب قدیم را بالا بکشیم، بلکه هنر در آن است که تواناییهای طب قدیم را در جامعه عرضه کنیم تا گرایش مردم به آن فزونی یابد تا خود، درمان سبز را تا اندازهای جایگزین درمان شیمیایی کنند؛ همانگونه که اینک بسیاری آموختهاند که به جای سپردن خود به جراح، سنگ کلیه را با گیاهان دارویی بیندازند. فخرایی با بیان این که «درست است که همیشه جراحی خوب نیست و پزشکی سنتی از پس برخی بیماریها، به آسانی بر میآید» میافزاید: ولی در مواردی مانند میدانهای جنگ و بمبارانها و یورش ترکشها، به شکل انکار ناپذیری نیاز به حضور تیم جراحی است.
این پزشک ادامه میدهد: در مورد بیماریهای وخیم، تا این لحظه که باهم صحبت میکنیم، پزشکی سنتی کارآیی نداشته است. حال با این وضع، کنار گذاشتن کل پزشکی مدرن بسزاست؟ منتقدان در حرفها و نوشتههایشان بیماریها را که زاییده زندگی نوین است، به پزشکی نوین نسبت میدهند، که منصفانه نیست.
وی درباره داروهای گیاهی میگوید: گیاهان دارویی نیز صددرصد بیپیامد نیست و باید در مصرف آنها دقت کرد و مصرف برخی از آنها باید به دستور پزشک معالج باشد.
دکتر فخرایی درباره درست بودن یا نبودن دستهبندی داروها معتقد است: دستهبندی داروها به شیمیایی و گیاهی نادرست است؛ زیرا آنچه که سبب بهبود بیمار پس از مصرف گیاه میشود، مواد شیمیایی موجود در سلولهای آن است، نه بهصرف سبزبودن و یا گیاهبودن. پزشکی مدرن نیز در داروسازی سعیاش بر خالصسازی داروها بوده است؛ شبیه همان چیزی که اینک به شکل افشرههای گیاهی در داروخانهها عرضه میشود.
وی باور دارد: طب ایرانی با پزشکی نوین چالش ندارد و از اینرو قراردادن یکی به نام مادر و دیگری به نام مکمل و در حاشیه، درست نیست. زیرا مادرخواندن و یا مکملخواندن یک روش پزشکی، دردی از مردم درمان نمیکند.
پزشکی مدرن تا کنون هرچه داشته ارائه داده، حال نوبت پزشکان دانشآموخته طب سنتی است که این طب را بشناسانند و برای این کار هم به تعطیلکردن پزشکی مدرن نیازی وجود ندارد. حتی در جراحی نیز پزشکی نوین، دستاوردهای زیادی داشته است. همه جراحیهای پزشکی نوین که بیرون کشیدن لوزه نیست؛ کسانی هستند که چهره خود را ازدست دادهاند و پزشکی نوین چهره بهتری را به آنان برگردانده است. از اینرو هر دو دانش پزشکی، مورد نیاز جامعه است و باید در راستای همکاری با هم گام بردارند نه در برابر هم؛ و بهتر آن که پزشکان سنتی، پزشکی نوین و پزشکان مدرن نیز از طب ایرانی، شناخت خوبی به دست آورند.
سبزگرایی
کتاب(شفا)ی ابوعلیسینا، گواهی بر رویش گیاهان شفاگر در خاک ایران زمین است و در کشور ما بیش از 100 گونه فرآورده گیاهی وجود دارد. به عنوان مثال، منشا قرص دایمتیکون(بادشکن)، نعناع است، والریان(ضدافسردگی) از سنبلطیب به دست میآید و پماد کالاندولا نیز از گیاه بابونه تهیه میشود. گیاهان دارویی در کشور ما از دیرباز وجود داشته و ایران یکی از زادگاههای اصلی اینگونه گیاهان بوده است و در همین جا است که نخستین تفاوت پزشکی مدرن و طب سبز نمایان میشود؛ زیرا گیاهان دارویی برای تبدیلشدن به داروهای گیاهی، به سادگی در دسترس است، اما برای تهیه برخی داروهای شیمیایی باید با فانوس، گرد شهر گشت! به ویژه در این روزها که تحریم، بیشترین ضربه را بر پیکر دردمند بیماران وارد میآورد و رنجورترشان میکند.
به گفته دکتر سعید فخرایی، در دانشکدههای پزشکی میتوان با ایجاد واحدهایی، زمینه آشنایی دانشجویان پزشکی نوین با گیاهان دارویی کشور را فراهم آورد تا آنان در آینده در نسخههای خود، این گیاهان را نیز به کار گیرند.
این پزشک میافزاید: با همه فراوانی گیاهان دارویی، هنوز باید داروسازان بر روی این گیاهان کار کنند تا وضعیت عطاریها بهبود یابد. برای نمونه، افشره شیرخشت موجود در بازار، با دوزاژ دارویی معین، تا اندازه رضایتبخشی در بهبود زردی نوزادان تاثیر دارد، در حالی که استفاده از دانه شیرخشت باز، که به دور از آلودگی نیست، شاید نه این که زردی نوزاد را درمان نکند، بلکه وی را به اسهال خطرناک مبتلا سازد.
پرسش این است که چرا نباید سامانهای برای بستهبندی بهداشتی گیاهان دارویی در عطاریها به وجود آید؟ در همین تهران، به سبب فلهبودن و سربازبودن گیاهان دارویی در عطاریها، مگس و پشه و دوده آلوده به سرب، بر روی این گیاهان مینشیند.
فخرایی در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات اظهار میدارد: البته پیامدهای داروهای گیاهی نسبت به داروهای شیمیایی کمتر است، ولی بیپیامد نیست، هرچند نسبت به داروهای شیمیایی، بیشتر قابل کنترل است. به هررو وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید بر روی گیاهان دارویی و داروهای گیاهی نظارت داشته باشد و در کنار فعالیت دانشکدههای طب سنتی، به آموزش مسئولان عطاریها نیز توجه شود تا، گیاهان دارویی و غیردارویی را در بستهبندی بهداشتی و با مجوز به فروش برسانند. در آنصورت این نگرانی که بسیاری از گیاهان دارویی در عطاریها به لحاظ استاندارد نبودن، فاسدبودن، آلودگی به میکروب و سموم کشاورزی، فلزهای سنگین و کهنگی بیش از اندازه، گاه بیخاصیت و در مواردی بیماریزا است، از میان میرود.
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25683، شنبه 16 شهریور 1392
ع.درویشی
http://www.iranboom.ir/didehban/zistboom...akhsh.html
جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۲
بیگمان «طب سنتی» با ایجاد کرسی آموزش آن در دانشگاه علوم پزشکی تهران در این سالها رشد قابلتوجهی یافته است و اینک میرود تا به گونهای رسمی به نام «بازوی مکمل پزشکی مدرن»، در درمان برخی از بیماریها کمک کند، در حالی که طب سنتی در تاریخچه دانش کشورمان جایگاه ویژهای دارد در گذر زمان به فراموشی سپرده شده بود؛ ولی در سالهای اخیر پیشواز مردم از داروهای گیاهی افزایش یافته است.
امروز که بیماریهای بسیاری گریبان مردم را گرفته است و صفهای طولانی در درمانگاهها، مطب پزشکان و داروخانهها وجود دارد و پیری زودرس و مرگهای ناگهانی جوانان، نابسامانیهای روانی و افسردگیهای گوناکون، دلهره و نگرانی و استرس همگانی شده است، بیگمان طب سنتی میتواند گوشهای از رنج بیماران را به دوش کشد. ولی کشورمان با وجود دانش پربار پزشکيِ سنتی، از برخی دگرگونیهای جهانی در این زمینه به دور مانده بود؛ اما در این دو دهه که گرایش به پزشکی باستانی در جهان بیشتر شده و طب کلگرا کمکم همنشین پزشکی مدرن شده است، در کشور ما نیز جنبشی برخاسته است تا طب سنتی به کمک پزشکی مدرن بیاید و اندکی از پیامدهای ناگوار داروهای شیمیایی بکاهد.
تفاوتها و همسانها
درباره تفاوتهای پایهای طب سنتی و پزشکی مدرن به سراغ دکتر سعید فخرایی رفتم که با وجود تحصیلات دانشگاهی در زمینه پزشکی مدرن، نیمی از باورهایش را روشهای درمانی پزشکی سنتی تشکیل میدهد.
وی در زمینههای پزشکی سنتی ایران و طب باستانی جهان و از جمله طب سوزنی تحقیق کرده و بیشتر داروهای نسخههایش، داروگیاهی است.
دکتر فخرایی میگوید: پزشکی مدرن، دیدگاه جزیینگر دارد، در حالی که طب گیاهی، دیدگاهش کلینگر است. در طب سنتی اگر فردی پادرد داشته باشد، تنها به پای او توجه نمیشود، بلکه به کارکرد همه اعضای بدن او نگریسته میشود؛ اما در پزشکی شیمیایی، ممکن است فقط به پای آن شخص توجه کنند و او را به ارتوپد ارجاع دهند؛ در حالی که انسان یک مجموعه به هم وابسته است و چه بسا درد انگشت پای فردی مربوط به نارسایی کبد او باشد و یا با کلیه سنگ سازش بستگی داشته باشد.
وی میافزاید: اعتقاد بر این است که معاینه هر نقطه دردمند از بدن انسان، باید با نظر به همه اندامگان باشد تا بهتر درمان شود.
در پزشکی نوین وقتی بیمار وارد مطب پزشک میشود، چشمداشتش این است که با نسخه پر از قرص و شربت و آمپول و داروهای تقویتی و ویتامینهای فراوان، از آن جا خارج شود؛ اما در طب سنتی شاید تنها یک گیاه ساده کفایت کند و بیشتر درمان، بر پایه رژیمهای غذایی و رفتاری زندگی فرد است.
وی ادامه میدهد: در طب سنتی بر روی رژیم تغذیه پافشاری زیادی میشود و حتی داروها نیز جدای از غذا نیست و همجنس آن است. مثلا همان نعناعی که فرد به عنوان سبزیخوردن در سر میز غذا از آن استفاده میکند، برای جلوگیری از نفخ نیز همان را به عنوان دارو و دمکردنی دریافت میدارد. در طب سنتی، «غذادارویی» و «داروغذایی» یکی است. گاه غذای درست صبحانه و ناهار و عصرانه و شام میشود داروی بیمار؛ و از آنسو، گاه یک گیاه میشود مکمل غذایی که بیمار از مصرف آن غافل مانده است.
این پزشک باور دارد: مثلا از مصرف چاشنیها نباید غافل شد.
مردم شاید هرگز مصرف نمک را فراموش نکنند، ولی نمیکوشند همیشه در پیاله ماست خود، پونه خشک یا نعناع بریزند و چون این کار را نمیکنند و دچار خوابآلودگی میشوند، خوردن ماست را کنار میگذارند که به نسبت گوشت قرمز، پروتئین بهتری دارد و حجیم است و نیز باکتریهای مفیدی وارد دستگاه گوارش میکند.
توهم بیماری!
به گفته دکتر فخرایی، در پزشکی مدرن، اهمیت دارو بالاتر از تغییر رژیم غذایی است. درست است که پزشکان اینک درباره تغذیه بیمار، خیلی پرس وجو میکنند، ولی نهایتا این دارو است که حرف آخر را میزند؛ به اندازهای هیبت پزشکی مدرن با خاصیتهای داروهای شیمیایی گره خورده که به اصطلاخ اقتدار و کاریزمای خود پزشک به فراموشی سپرده شده است؛ در حالی که میدانیم یک هیپنوتیزور با قدرت شخصی و نگاه و اعتماد به نفسش، بیمار را خواب میکند. در پزشکی مدرن حتی اگر یک رژیم غذایی، درمان بیمار باشد، باز هم اگر پزشک به بیمارش دارو ندهد، بیمار نسبت به وی بیاعتقاد میشود و به خود میگوید اگر همین غذاست، که در خانه بود و میخوردم، دیگر چرا آمدم پیش دکتر! بنابراین در اینجا ما از یکسو مواجهایم با دانش درمانیای که از آغاز، بنا را بر دارو گذاشته است و از سوی دیگر مردمی که به دارو با پیامدهای ناگوارش اعتقاد یافتهاند؛ یعنی پیامد مصرف داروها را در مقابل بهبودی نسبی یک بیماری، پذیرایند.
فخرایی در ادامه سخنانش میگوید: دیگر تفاوت آن که در پزشکی مدرن، توجه به کالری، انرژی، کربوهیدارتها (قندشوندهها) و چربی زیاد است؛ اما در طب سنتی به سردی و گرمی و خشکی و تری توجه میشود و برای بیماران کمتر داروگیاهی یا گیاهه دارویی تجویز میکنند.
چون در ذات دارو ـ چه شیمیایی و چه گیاهی، گونهای توجیه بیماری است و فرد اگر بیمار هم نباشد و تنها حس و توهم بیماری داشته باشد، به محض دریافت دارو باور مییابد که بیمار شده است، در حالی که حتی کسی اگر بیمار باشد، ولی به وی گفته شود که بیمار نیست و تنها باید پیش از غذا سالاد و میوه وسبزی بخورد، چه بسا با همین «غذادارو» بهبود یابد.
ایران نیازی ـ کارشناس تغذیه نیز در گفت وشنود با روزنامه اطلاعات میگوید:
ـ در پزشکی مدرن معمولا جایگزین دارو، مکملهای غذایی مانند ویتامینها در نظر است؛ برای نمونه دکتر گیلوردهاوزر(غذاشناس بزرگ) که گرایشاش به طبیعت زیاد است، هوادارانش را به مصرف یک دوجین ویتامین و تقویتکننده در ناشتایی آغاز روز سفارش میکند و حتی میگوید چنانچه اول بامداد خوردن ویتامین را فراموش کردید، در طول روز هرگاه به یاد آوردید، ویتامین بخورید؛ در حالی که در طب ایرانی به دسرها و چاشنیها توجه میشود.
سرشت داروها
ویتامینها، املاحمعدنی، کلسیم، روی و کپسولهای روغن ماهی و آهن که همه شیمیایی است و به صورت صنعتی تولید میشود، توازن بدن انسان و به ویژه کودکان را به لحاظ نیازها و درخواستها برهم میزند. برای همین گفته میشود در اولین فرصت شیرخشک را از کودک بگیرید، یا شیر مادر بهتر از شیرخشک شیمیایی است.
زیرا کودک بر پایه نیازهای بدن خود و به صورت طبیعی از شیر مادر (که ویتامینها و املاحمعدنی و اسیدهای آمینه در آن خالصسازی نشده است و به شکلی ترکیبی وجود دارد)، ویتامینها را دریافت میکند و اضافی را نمیپذیرد، در حالی که در شیرخشک، دوزاژهای ویتامین از پیش، تعیین شده است و کودک چه بخواهد یا نخواهد، هرروز چند واحد مثلا آهن دریافت میکند و از آن جاییکه همه ویتامینها به شکلی شیمیایی خالصسازی شده است، امکان دریافت به میزان نیاز بدن ممکن نیست.
حال دیدگاه دکتر سعید فخرایی را در این باره بخوانیم:
ـ استفاده از مکملها و ویتامینهای شیمایی، شبیه همان است که با مصرف قند خالص و نشاسته خالص و چربیهای اشباع در بدن ما اتفاق میافتد. یک فرد با خوردن قند، شکر، نبات و آرد سفید، چربی ترانس(جامد) و روغن تصفیهشده مایع و کره، به شکلی مستقیم و به یکباره شیرینی خالص و نشاسته (چربی شونده و قند شونده) و چربی زیانبار وارد بدن خود میسازد و لوزالمعده بدنش با زحمت بسیار، انسولین برای سوزاندن قند تولید میکند، نشاسته به سرعت تبدیل به قند و چربی میشود، چربیهای زیانبار راه رگها را میبندد و دور قلب تجمع میکند.
ولی چوپانان با مصرف شیرخالص فرآوری نشده، به جای کره خالص -که هیچ تفاوتی با دودکردن سیگار ندارد، چربی غیرمستقیم طبیعی و به اندازه نیاز دریافت میکنند ویگانها (خام خواران) با رژیم غذایی خود (میوهها، توت، کشمش، خرما، نان سبوسی، جوانهها و به ویژه روغن زیتون خام بیجایگزین) سالمترین افراد هستند و نه نیاز به دارو دارند ونه نزد پزشک میروند.
فخرایی با بیان این نکته که در همینجاست که ایرادهای اساسی به طب سنتی ایرانی وارد میآید، ادامه میدهد: زیرا در این طب هیچ منع غذایی و یا رژیم غذایی سالم دایمی وجود ندارد و رژیمهای غذایی فقط پس از بیمارشدن فرد و برای یک بازه زمانی محدود، سفارش میشود.
به گفته وی، مثلاً شربت گیاهی ضد سرفه آویشن، از شکر سفید(و نه حداقل عسل طبیعی که قیمتش را بسیار بالا میبرد) اشباع است. در حالی که در کتاب درمان طبیعیهاری بنجامین، درمانگر طبیعی و غذاشناس فرانسوی، هرگونه غذای مرده و بیخاصیت مانند نان سفید و نان حجیم (فانتزی) ـ شکر و قند سفید و حتی عسل(چون حتی 100درصد طبیعیاش نیز از شکر سفیدی به دست آمده است که به خورد زنبورهای بیچاره دادهاند) قدغن شده است و یگانه قند مجاز، میوههای شیرین و خرما است که قند غیرمستقیم و سرشار از آهن دارد.
البته از خوبیهای طب ایرانی این است که پزشکش تیغ بهدست نایستاده است تا هر مشکل کوچکی در بدن انسان، مانند لوزهِ عفونیشونده را به زیر تیغ جراحی ببرد. طب سنتی به سبب بیباوری به جراحی، هرگز پی آن نرفته و بهتر است هرگز نرود.
رد و قبول ایرادها
دکتر سعید فخرایی درباره ایرادهایی که به پزشکی مدرن وارد میآید، میگوید:
ـ این که میگویند پزشکی مدرن برخلاف طب سنتی، بُنجویی در باره بیماری ندارد و تنها در اندیشه رفع درد است، درست نیست.
پس کدام علم به شکلی روزآمد در پی منشا بیماریهاست و دایم اعلام میکند که منشا سرطانهای معده، مصرف گوشت قرمز و سرخکردنی و گوشتهای فرآوری شده و سوسیسها و کالباسهای دودی است؟ اما هنگامی که سرطان در بدن ریشه بداوند، نخوردن غذاهای سرطانزا دیگر فایده ندارد و بیمار باید شیمیدرمانی شود. طب سنتی هم به بیمار سرطانی پیشرفته نمیگوید برو پرهیز غذایی بگیر، سرطانت خوب شود. البته خامگیاهغذاها و ویگانها چنین ادعایی دارند که از گزاره طب سنتی جداست.
از فخرایی درباره روش درمان سرماخوردگی میپرسم. وی پاسخ میدهد:
ـ البته این درست که پزشکی مدرن نمیکوشد در پی دیگر علل گلودرد باشد و تنها ویروسها و میکربها و در برابرش پنیسیلین خشککننده عفونت را میبیند؛ در حالی که چهبسا منشا بیماری نه ویروس و میکروب، بلکه ترشحاتی باشد که از واکنشهای مغز میآید.
یا پزشکی مدرن در برخورد با دست آسیبدیده از کار زیاد نیز تنها رجوعش به عکسهای رادیولوژی و تنها درمانش نیز عمل جراحی است؛ در حالی که طب سنتی میکوشد به رفع ناراحتی روحی که عصبهای دست را تحتتاثیر سو قرار میدهد، بپردازد و با رژیم غذایی، کارکرد مفصلها را بهبود بخشد. ولی این که میگویند طب مدرن جزنگر است و اندامگان را در ارتباط با هم نمیبیند، درست نیست. منتقدان در برابر توجه پزشکی مدرن به بیماریهای روانتنی و فشارخون عصبی جوابی ندارند.
میگویم: گفته میشود که پزشکی مدرن، چون جزء نگر است، برای سرماخوردگی آنتیبیوتیک میدهد و توجه ندارد که این آنتیبیوتیک چه بسا سردرد را خوب کند، اما بر دستگاه گوارش، تاثیر منفی بگذارد و توان ایمنی بدن را سست کند.
فخرایی پاسخ میدهد: اگر اینگونه است، چرا بیشتر پزشکان میگویند راه درست درمان سرماخوردگی، ماندن در رختخواب و استراحت مطلق دوسه روزه و خوردن آب مرغ است. یا بارها توصیه میکنند برای بازگرداندن باکتریهای مفید دستگاه گوارش، ماست شیرین خورده شود؟ توجه داشته باشید هنگامی که هدف بیمار برای رفتن نزد پزشک، دریافت آنتیبیوتیک است که بیش از این در رختخواب نماند و آثار سرماخوردگی را از سر خود واکند تا هرچه زودتر به سر کار برگردد، پزشک چه کند؟ شاید بگویند پزشک نباید زیربار خواست بیمار برود؛ اما فکر میکنید پزشکی مدرن چگونه در 200 سال پیش پدید آمده و امروز به اینجا رسیده است؟ مطمئناید اگر امروز آنتیبیوتیک هنوز کشف و ساخته نشده بود، همان فردی که سرماخورده و هدفش بازگشت فوری به سر کار است، آنتیبیوتیک را کشف نمیکرد و آن را نمیساخت؟
رویکرد سبز؟
ضرورت رویکرد به گیاهان دارویی و داروگیاهی و نیز روشهای درمان طب سنتی را ـ که گونهای فاصلهگیری از داروهای شیمیایی است ـ شاید مقاومشدن ویروسها در برابر برخی آنتیبیوتیکها توجیه کند.
ایران نیازی ـ کارشناس تغذیه در اینباره میگوید: طب سبز معجزه نمیکند، بلکه بیمار را تنها به طبیعت ارجاع میدهد و به رفتار جانورانی مانند گربه که هنگام ناخوشی، دهان میبندند و گوشهای میآرامند تا بهبود یابند. طب سبز میتواند مانند ویگانیزم بگوید غذایی برای تغذیه انتخاب شود که از دامن طبیعت آمده باشد و نه از آزمایشگاهها و کارخانهها و کارگاههای فرآوری و تصفیهسازی غذا. البته شعار طب سبز از 400 سال پیش تا کنون این بوده است و هست که هرگاه گرسنه شدی بخور و پیش از سیرشدن، دست از غذا بکش! آهسته بخور و خوب بجو که هر لقمه بسته به این که چگونه فرو داده میشود و با بزاق دهان آمیخته شده باشد یا نه، در سلامت و یا بیماری انسان، نقش دارد.
دو دهه است که در جهان، گرایش به پزشکی باستانی افزایش یافته و به پیروی از آن، در کشور ما نیز چندسالی است جنبشی پدید آمده است تا طب سنتی از محدوده عطاریها بیرون آید و بگسترد، اما هنوز جایگاه حقیقی خود را نیافته است. در این میان، وضعیت دارویی در کشور از اهمیت بسزایی برخوردار است.
دکتر حکمتالله رحیمی در این مورد میگوید: ایران به لحاظ تنوع زیستی، دارای 11 اقلیم از 13 اقلیم شناختهشده جهانی است و شمار گونههای گیاهی آن نزدیک به 8000 است که به لحاظ تنوع گونهای2 برابر قاره اروپاست. از این تعداد، بیش از2300 گونه دارای خاصیت دارویی، عطری، ادویهای، آرایشی و بهداشتی است. از تعداد کل گونههای شناخته شده نیز 1728 گونه گیاهان بومی، مختص و انحصاری ایران است و فقط در سرزمین ما میروید. البته کشور ما ایران هنوز در زمینه تولید گیاهان دارویی نسبت به دیگر کشورها، چندان پیشرفت نکرده است. اگر تولید انبوه و با کیفیت داروهای گیاهی با پشتیبانی سازمانهای بیمهگر در کشور به انجام برسد، طب سنتی میتواند بازوی مکمل پزشکی مدرن باشد.
این پزشک درباره شمار داروهای گیاهی میافزاید: اینک در کشور نزدیک به 1400 گونه داروی گیاهی وجود دارد که پزشکان نوینِ معتقد، تا اندازهای با آنها آشنایی دارند، ولی دامنه کاربرد آنها هنوز محدود است.
رحیمی درباره این که برای درمان چه بیماریهایی میشود روی داروهای گیاهی کارخانهای حساب باز کرد، در ادامه گفتوشنود با روزنامه اطلاعات میگوید:
بیماریهای قلبی و متابولیکی در ایران بیش از پیش فرا میرود؛ در این زمینه انواع افشرههای گیاهی برای درمان چربی خون، قندخون و برخی بیماریهای قلبی کاربرد دارد. برای درمان بیماریهای گوارشی نیز مانند نفخ، و زخمهای گوارشی و التهاب روده، داروهای گیاهی موثری وجود دارد و داروی بیمارهای مجاری تنفسی و از جمله خلط آورها، ضدعفونی کنندههای مجاری تنفسی و ضد سرفهها نیز کاربرد زیادی پیدا کرده است.
طب سنتی یا طب سبز و به قول برخی دیگر طب ایرانی، همچنین میتواند به کمک درمان بیماریهای پوستی و از جمله حساسیتهای پوستی، لک، قارچ و جوش بیاید. در بخش بیماریهای اعصاب و روان نیز داروهای ضدافسردگی، آرامبخشها و خوابآورهای خوبی تولید شده و در مورد بیماریهای روماتیسمی و زنان هم داروهای گیاهی، موفق عمل کرده است.
استفادههای غیر علمی از ذخایر گیاهی
به باور دکتر رحیمی، استفادههای بیرویه و غیرعلمی از ذخایر گیاهی کشور، سبب نابودی تدریجی آنها میشود؛ از اینرو باید از این ذخایر ژنتیکی حفاظت کرد. نیاز شرکتهای تولیدکننده به مواد اولیه(گیاهان دارویی) و از سوی دیگر ویرانی بخشهایی گستردهای از طبیعت به سبب تغییر کاربریهای زمین و یا دستکاریهای ژنتیکی، تولید داروهای مرغوب را با چالشهای جدی روبرو کرده است و این در حالی است که هر سال میلیاردها دلار برای واردات دارو و مواد اولیه مورد نیاز کارخانههای داروسازی شیمیایی در کشور هزینه میشود. در این میان، تولید داروهایگیاهی باکیفیت میتواند جایگزین بخشی از این واردات باشد و چنانچه سازمانهای بیمهگر نیز از این نوصنعت پشتیبانی کنند و مشکلات تولیدکنندگان کاهش یابد، سودش به کشور و بیماران نیز خواهد رسید.
واردات داروهای گیاهی به کشور از عجایب است؛ حتی اگر برخی گیاهان برای ساخت دارو در داخل وجود نداشته باشد، باز باید به جای دارو، تنها گیاهاش وارد شود. و اما دیدگاه دکتر رحیمی در این مورد چیست:
واردات برخی گونههای گیاهی از کشورهای خارجی و نبود معیاری برای بررسی کیفیت این گیاهان دارویی، امکان تقلب برخی از تولیدکنندگان خارجی را به ذهن متبادر میکند. چنانچه در مرحله کاشت، داشت و برداشت گیاهان دارویی، اصول علمی رعایت نشود، نمیتوان به کیفیت داروهای گیاهی امیدوار بود؛ زیرا گیاهان دارویی بسیار آسیبپذیرند و در این راستا کیفیت گیاهان دارویی زراعی در مرتبه بالاتری از مرتعی قرار دارد، زیرا عوامل گوناگونی در طبیعت بر کیفیت گل و برگ گیاهان دارویی اثر میگذارد.
این پزشک میافزاید: اینک داروهای مورد نیاز بیماران هموفیلی، تالاسمی و سرطانی در کشور کمیاب و برخی نایاب است. گذشته از آن، حجم عظیم نیاز مردم به داروهای شیمیایی، سبب کمبود داروهای معمولی نیز شده است، که در این میان داروهای گیاهی میتواند مرهمی بر این رنج باشد.
جایگزینی؛ نیاز به زمان دارد
دکتر رحیمی در برابر این پرسش که زمان جایگزینی گیاهان دارویی با داروهای شیمیایی کی فرا میرسد و اصولاً چنین طرحی در حال اجراست یا نه، میگوید:
- به دلایلی هنوز گستره استفاده از داروهای گیاهی به وسعت داروهای شیمیایی نیست و برای همین نمیتواند جوابگوی کمبودهای داروهای شیمیایی کشور باشد؛ با توجه به این که میزان تولید داروهای گیاهی نیز آن اندازه نیست که جایگزین کل داروهای شیمیایی شود و جای همه حذفشدهها را پر کند. وانگهی، برای درمان بسیاری از بیماریهای شایع در کشور، حتی داروهای شیمیایی نیز موثر نیست و یا برای آنها هنوز داروی شیمیایی موثری کشف نشده است، چه رسد به داروهای گیاهی؛ که فرایند درمان آن طولانی است. برای برخی بیماریها، داروهای شیمیایيِ موثر و قوی و با اثر فوری نیاز است؛ در حالی که فرایند تاثیرگذاری داروهای گیاهی، بسته به استمرار در مصرف و در یک بازهِ زمانيِ درازمدت است.
دکتر حکمتالله رحیمی در سخن پایانی خود میگوید: طب سنتی اینک به صورت آکادمیک و رسمی وارد نظام آموزش پزشکی کشورمان شده است، بنابراین امید میرود که از سوی مسئولان، مورد حمایتهای همهسویه قرار گیرد و استادان هر دو شاخه طب سنتی و پزشکی مدرن در یک همکاری خودخواسته، در راه ارتقای سلامت مردم بکوشند. بیگمان گسترش طب سنتی و تعامل آن با طب مدرن، میتواند به سامانه درمان در کشور کمک کند.
پزشکی باستانی
چندسالی است که سازمان جهانی بهداشت به همه کشورها، دستور داده است که دانشکدهای در زمینه پزشکی باستانی داشته باشند؛ این در حالی است که برخی کشورها و از جمله ارمنستان در این زمینه بسیار مترقیتر از دیگر کشورها جهان عمل کرده است.
از 20 سال پیش این دانشکده در ارمنستان راهاندازی شده است بی اینکه چشم به راه دستور از بالا بماند. هند نیز با تمرکز بر روی طب سوزنی، در شمار کشورهای دارای دانشکده پزشکی باستانی درآمده است.
چین که پیشینهای 50 ساله در راهاندازی پزشکی باستانی دارد، پزشکی سنتی آن به سبب سفر بسیاری از دانشمندان این رشته به جهان، خیلی زود عالمگیر شده و به عنوان روشِ درمانِ باستانی، در موردش تحقیقات گستردهای در جهان انجام گرفته که انتشار نتایج آن، شگفتیساز بوده و در بهترین مجلههای علمی جهان ـ بازتاب داشته است.
دکترسعیدفخرایی در مورد چرایيِ گرایشِ جهانی به پزشکيِ باستانی میگوید: در چیستيِ این رویکرد، همیناندازه میتوان گفت که به نوعی درمان بیدارو و بیجراحی، احساس نیاز شده و پیبرده شده است که گاهی سازگاری برخی بیماران با فرهنگ بومی خودشان، بیشتر از روشهای پزشکی مدرن است.
اما نکته مهم اینکه دانشمندان جهان ضمن آن که خود را از تجارب فرهنگهای بومی در علوم انسانی و تجربی برخوردار میکنند، به بزرگنمایی گذشته و رد تمامی دستاوردهای پزشکيِ مدرن نمیپردازند و بجایش آموزههای کهن را به آزمایشگاهها و دانشگاهها بردهاند تا بررسی دوبارهای رویشان انجام شود و آنچه که به کار میآید، استخراج کنند و در جامعه به کار گیرند.
رد نقد
نقدهای بسیاری بر پزشکی مدرن میشود، از شمار «تشخیص دیرهنگام بیماری» و یا تکیه به داروهای شیمیایی که مصرف آنها خود بیماری دیگر است و عملهای جراحی گاه بیهوده.
دکتر فخرایی در این مورد میگوید: این گونه نیست که پزشکان فاقد توانایيِ هرگونه تشخیص باشند. یک پزشک نیز میتواند با گرفتن نبض شما در در دست خود، به دادههایی که نشان از سلامت و یا بیماری شما است، پی ببرد و یا با گذاشتن یک گوشی ساده از کارکرد قلب و وضع رگهای شما بگوید. شاید در پاسخ گفته شود که اینها دستاوردهای ناچیزی است؛ ولی روشن نیست که در صورت نبود پزشکی مدرن، طب سنتی امروز دستاوردهای بهتر و درخشانی میداشت.
وی میافزاید: به سبب تغذیه درست که دستاورد غذاشناسی پزشکی است، کودکان متولد امروز، سالمتر از کودکان گذشتهاند و میزان مرگومیر آنان نسبت به گذشته، بسیار کاهش یافته و پزشکی نوین توانسته است بر بیماریهای عفونی چیره شود.
هنر در این نیست که با نفی پزشکی نوین، طب قدیم را بالا بکشیم، بلکه هنر در آن است که تواناییهای طب قدیم را در جامعه عرضه کنیم تا گرایش مردم به آن فزونی یابد تا خود، درمان سبز را تا اندازهای جایگزین درمان شیمیایی کنند؛ همانگونه که اینک بسیاری آموختهاند که به جای سپردن خود به جراح، سنگ کلیه را با گیاهان دارویی بیندازند. فخرایی با بیان این که «درست است که همیشه جراحی خوب نیست و پزشکی سنتی از پس برخی بیماریها، به آسانی بر میآید» میافزاید: ولی در مواردی مانند میدانهای جنگ و بمبارانها و یورش ترکشها، به شکل انکار ناپذیری نیاز به حضور تیم جراحی است.
این پزشک ادامه میدهد: در مورد بیماریهای وخیم، تا این لحظه که باهم صحبت میکنیم، پزشکی سنتی کارآیی نداشته است. حال با این وضع، کنار گذاشتن کل پزشکی مدرن بسزاست؟ منتقدان در حرفها و نوشتههایشان بیماریها را که زاییده زندگی نوین است، به پزشکی نوین نسبت میدهند، که منصفانه نیست.
وی درباره داروهای گیاهی میگوید: گیاهان دارویی نیز صددرصد بیپیامد نیست و باید در مصرف آنها دقت کرد و مصرف برخی از آنها باید به دستور پزشک معالج باشد.
دکتر فخرایی درباره درست بودن یا نبودن دستهبندی داروها معتقد است: دستهبندی داروها به شیمیایی و گیاهی نادرست است؛ زیرا آنچه که سبب بهبود بیمار پس از مصرف گیاه میشود، مواد شیمیایی موجود در سلولهای آن است، نه بهصرف سبزبودن و یا گیاهبودن. پزشکی مدرن نیز در داروسازی سعیاش بر خالصسازی داروها بوده است؛ شبیه همان چیزی که اینک به شکل افشرههای گیاهی در داروخانهها عرضه میشود.
وی باور دارد: طب ایرانی با پزشکی نوین چالش ندارد و از اینرو قراردادن یکی به نام مادر و دیگری به نام مکمل و در حاشیه، درست نیست. زیرا مادرخواندن و یا مکملخواندن یک روش پزشکی، دردی از مردم درمان نمیکند.
پزشکی مدرن تا کنون هرچه داشته ارائه داده، حال نوبت پزشکان دانشآموخته طب سنتی است که این طب را بشناسانند و برای این کار هم به تعطیلکردن پزشکی مدرن نیازی وجود ندارد. حتی در جراحی نیز پزشکی نوین، دستاوردهای زیادی داشته است. همه جراحیهای پزشکی نوین که بیرون کشیدن لوزه نیست؛ کسانی هستند که چهره خود را ازدست دادهاند و پزشکی نوین چهره بهتری را به آنان برگردانده است. از اینرو هر دو دانش پزشکی، مورد نیاز جامعه است و باید در راستای همکاری با هم گام بردارند نه در برابر هم؛ و بهتر آن که پزشکان سنتی، پزشکی نوین و پزشکان مدرن نیز از طب ایرانی، شناخت خوبی به دست آورند.
سبزگرایی
کتاب(شفا)ی ابوعلیسینا، گواهی بر رویش گیاهان شفاگر در خاک ایران زمین است و در کشور ما بیش از 100 گونه فرآورده گیاهی وجود دارد. به عنوان مثال، منشا قرص دایمتیکون(بادشکن)، نعناع است، والریان(ضدافسردگی) از سنبلطیب به دست میآید و پماد کالاندولا نیز از گیاه بابونه تهیه میشود. گیاهان دارویی در کشور ما از دیرباز وجود داشته و ایران یکی از زادگاههای اصلی اینگونه گیاهان بوده است و در همین جا است که نخستین تفاوت پزشکی مدرن و طب سبز نمایان میشود؛ زیرا گیاهان دارویی برای تبدیلشدن به داروهای گیاهی، به سادگی در دسترس است، اما برای تهیه برخی داروهای شیمیایی باید با فانوس، گرد شهر گشت! به ویژه در این روزها که تحریم، بیشترین ضربه را بر پیکر دردمند بیماران وارد میآورد و رنجورترشان میکند.
به گفته دکتر سعید فخرایی، در دانشکدههای پزشکی میتوان با ایجاد واحدهایی، زمینه آشنایی دانشجویان پزشکی نوین با گیاهان دارویی کشور را فراهم آورد تا آنان در آینده در نسخههای خود، این گیاهان را نیز به کار گیرند.
این پزشک میافزاید: با همه فراوانی گیاهان دارویی، هنوز باید داروسازان بر روی این گیاهان کار کنند تا وضعیت عطاریها بهبود یابد. برای نمونه، افشره شیرخشت موجود در بازار، با دوزاژ دارویی معین، تا اندازه رضایتبخشی در بهبود زردی نوزادان تاثیر دارد، در حالی که استفاده از دانه شیرخشت باز، که به دور از آلودگی نیست، شاید نه این که زردی نوزاد را درمان نکند، بلکه وی را به اسهال خطرناک مبتلا سازد.
پرسش این است که چرا نباید سامانهای برای بستهبندی بهداشتی گیاهان دارویی در عطاریها به وجود آید؟ در همین تهران، به سبب فلهبودن و سربازبودن گیاهان دارویی در عطاریها، مگس و پشه و دوده آلوده به سرب، بر روی این گیاهان مینشیند.
فخرایی در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات اظهار میدارد: البته پیامدهای داروهای گیاهی نسبت به داروهای شیمیایی کمتر است، ولی بیپیامد نیست، هرچند نسبت به داروهای شیمیایی، بیشتر قابل کنترل است. به هررو وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی باید بر روی گیاهان دارویی و داروهای گیاهی نظارت داشته باشد و در کنار فعالیت دانشکدههای طب سنتی، به آموزش مسئولان عطاریها نیز توجه شود تا، گیاهان دارویی و غیردارویی را در بستهبندی بهداشتی و با مجوز به فروش برسانند. در آنصورت این نگرانی که بسیاری از گیاهان دارویی در عطاریها به لحاظ استاندارد نبودن، فاسدبودن، آلودگی به میکروب و سموم کشاورزی، فلزهای سنگین و کهنگی بیش از اندازه، گاه بیخاصیت و در مواردی بیماریزا است، از میان میرود.
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25683، شنبه 16 شهریور 1392
ع.درویشی
http://www.iranboom.ir/didehban/zistboom...akhsh.html
جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۲
چشم ها را بـایـد شست . ، . جـــور دیـگـر بـایــد دیـــد