ارسالها: 47
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2014
تشکر های اهدا شده: 804
تشکر های دریافت شده :1033 بار در 261 پست
سال تشخيص بيماري : 1391
دكتر معالج : صحرایی
داروي مورد استفاده : دارو مصرف نمیکنم
محل سکونت : تهران
تو بیمارستان بستری بودم و صدای بابام از اتاق بغلی اومد
یااااااا حسین
و احتمالاتی که دکترا ردیف کردن تهشم اقای دکتر صحراییو بهمون معرفی کردن که ایشون به من گفتن احتمال قوی ام اسه منم بغض کردم و با پرویی گفتم نه
بهم بگید هیچی نیس بعدم راه افتادم که بابام غصه نخوره
و بازم میگم من هیچیییم نیییییییییییس
و بی آنکه بخواهی دچار میشوی...
دچار یعنی نگاهش تنها چاره ات میشود
و من دچار ان نگاه ساده ات شدم
دچار یعنی من..
ارسالها: 27
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2015
تشکر های اهدا شده: 133
تشکر های دریافت شده :76 بار در 22 پست
سال تشخيص بيماري : 1391
دكتر معالج : دکتر مژگان طباطبایی
داروي مورد استفاده : بتافرون - Bayer Ag
محل سکونت : تهران
من يه سری علایم داشتم ولی توجه نمیکردم تقریبا حدس میزدم ام اس باشه حتی وقتی رفتم دکتر برام ام آر آی نوشت ازش بپرسیدم چقدر احتمال داره ام اس نباشه، گفت 99درصد، ام آر آی و که انجام دادم جوابشو خوندم اولش شوکه شدم باور نکردم ولی کم کم کنار اومدم
ارسالها: 170
موضوعها: 18
تاریخ عضویت: Jul 2016
تشکر های اهدا شده: 496
تشکر های دریافت شده :1091 بار در 234 پست
سال تشخيص بيماري : 1394
دكتر معالج : دکتر حسین کچویی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
من خودم با توجه به جستجوها حدس میزدم ام اس باشه اما دکترم حتا تو مطبش هم بهم نگفت. خلاصه اینکه بستریمون کردند
تو بیمارستان تازه فهمیدم یسری دیگه بیماری هست مثل سندروم گلین باره و دویک و ... که دقیقا مشابه ام اس هستند
روز دوم که دکتر اومد بهم سر بزنه گفتم دکتر چیه؟؟؟؟
گفت شروع ام اس
فقط یادمه نیم ساعت گریه کردم
بعد هم گفتم ام اس یعنی من سالمم
و الان دارم میفهمم این حرفم که من سالمم واقعیه
از بعد ام اس زندگی من شروع شد
جمله بیقراریت از طلب قرار تست ------- طالب بیقرار شو تا که قرار آیدت
ارسالها: 67
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Feb 2015
تشکر های اهدا شده: 121
تشکر های دریافت شده :296 بار در 85 پست
سال تشخيص بيماري : آخرای 89
دكتر معالج : دکتر نبوی
داروي مورد استفاده : فینگولیمد
محل سکونت : تهران
وای وای واااای
بعد یکسال از اولین حمله ام در حالیکه حالم کاملا خوب شده بود و خیلی خوشحال و شادان زندگی میکردم
دکترم بهم گفتن...منم یهو واااا رفتم، بعدشم رفتیم خونه...فرداش یکم گریه کردم...پس فرداشم انگار نه انگار
خیلیییی کار خوبی کردن اون موقع که چشام باباقوری بود و هنوز علائم رفع نشده بود، بهم نگفتن! ولی خب ای کاش یکم زودتر میگفتن یه خاکی تو سرم میریختم!
!!!Don't take it too seriously
ارسالها: 514
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Nov 2012
تشکر های اهدا شده: 833
تشکر های دریافت شده :2024 بار در 653 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : ***فرشته جون***
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : اصفهان
2017/12/13, 06:52 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/12/13, 06:54 PM، توسط الی کوچولو.)
آذر ۹۰ مشکلات من شروع شد. هر سال آذر تمام اون خاطرات تلخ برام تداعی میشه! براش سالگرد میگیرم! انگار یه عزیزی رو از دست دادم. هر سال این موقع اعصابم به هم میریزه مثل همین الان!
خدایا چرا اینقدر زود!!! میذاشتی یه کم بچگی کنم بعد این همه غم و غصه رو سرم تلنبار کنی
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز !؟
میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم
ارسالها: 126
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: May 2014
تشکر های اهدا شده: 119
تشکر های دریافت شده :330 بار در 133 پست
سال تشخيص بيماري : 1385
دكتر معالج : دکتر سیامک عبدی
داروي مورد استفاده : زیتاکس - آریوژن فارمد
محل سکونت : تهران
2017/12/14, 11:31 AM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/12/14, 11:36 AM، توسط i_sh.)
مادرم بعد شش ماه .. من واقعا عزیزیو از دست دادم که کسی نمیدونست ،البته با نه ای که ازش شنیدم بعد بهم گفتن ام اس دارم ،انقدر ریخته بودم به هم که ...رفتم تو اینترنت واسه سرچ که چیه ؟ گفته بود تعادل و ویلچیرو ..افتادم زمین, از حال رفتم از بیماری اینترنت !!! ، روحیه ام انقدر بد بود که کل بدنم گز گز میکرد ، جایی نبود گز گز نداشته باشه خوشبختانه تو فامیل دکتر مغز و اعصاب داشتیم ، کلی کمک کرد تا کنار بیام حتی کتاب رفرنس پزشکی برام اوورد
الان بعد ۱۱ سال شکر اینو میکنم فقط پاهام مشکل داره .. چشم و دستم سالمه ، پاهامم بهش میرسم ، اخر شکستش میدم دوباره کوهنورد میشم ..
شاید امروز اون روزی باشه که در آینده منتظرشم..ما فقط شاید تجربش کرده باشیم که روزمره امروز شاید آرزوی فردامون بشه..