عشق یعنی دیوانه وار عاشق شدن
ام اس گرفتن و به دار آویخته شدن
عشق یعنی زجر و درد و التهابه در عصب
پالسه کورتون در سرم ریخته شدن
عشق یعنی دیوانه وار عاشق شدن
ام اس گرفتن و به دار آویخته شدن
عشق یعنی زجر و درد و التهابه در عصب
پالسه کورتون در سرم ریخته شدن [b]
ام اس گرفتن و به دار آویخته شدن
عشق یعنی زجر و درد و التهابه در عصب
پالسه کورتون در سرم ریخته شدن
عشق یعنی دیوانه وار عاشق شدن
ام اس گرفتن و به دار آویخته شدن
عشق یعنی زجر و درد و التهابه در عصب
پالسه کورتون در سرم ریخته شدن [b]
دارم دلشوره میگیرم
چقدر دنیات ازم دوره
پس چرا هیچ بارونی
تورو از من نمیشوره
چقدر دنیات ازم دوره
پس چرا هیچ بارونی
تورو از من نمیشوره