(2011/07/25, 07:59 AM)sara.i نوشته است: حرفای شما خیلی قشنگه اما مگه میشه زندگی یا این مریضی که اسمشم قشنگ نیست قشنگ باشه؟منم تمام ترسم از آینده و آخر این مریضی از روزی که فهمیدم نه تنها زندگی نمیکنم و لذت نمی برم بلکه فقط دارم آزار میبینم وقتی الان که تازه مریضیم شروع شده دست درد شدید میگیرم یا ماهیچه های ساق پام بعضی وقتا اینقدر سفت و دردناک میشه ترس همه وجودم رو می گیره من نمیدونم آخرش چیهعزیز دلم امیدت را بخدا از دست نده،هر وقت از بیماری وحشت کردی یادت باشه خدای بزرگی داریم که به یاد ماست.ورزش وتحرک را فراموش نکناز استرس دور باش تا زندگی خوبی داشته باشیاگر بهش فکرکنی خودش بیشتر موجب تشدید بیماری میشه
(2011/08/01, 01:35 PM)7714 نوشته است: من تو این چند ساله وضعم بدتر شده با اینکه روحیم بالا بوده متاسفانه چند قدم نمی تونم بردارم کارهای روزمره با زحمت انجام میدم از کارمم استعفا دادم حالا میگین ایا ام اس موجب معلولیت شده جون من اخه اینم سوال ؟عزیز جان بخداتوکل کن سعی کن با فیزیوتراپی و ورزش توان از دست رفته خودت را بدست بیاری اگر بنشینی ناتوانیت بیشتر میشه
(2011/08/01, 08:50 PM)بهرنگ نوشته است: به طور حدودی آره.البته من به طور دایم در حال جنگم که بدتر نشم.جنگ طولانی مدت سخت است.من الن 11 سال هست که دارم با این بیماری می جنگم.خیلی وقتها خسته می شم و کم می آرم.نکته این هست که الان رسیدم به سنگر آخرو باید جنگ آخر رو بکنم.یا دست رو دست بذارم.
آقابهرنگ سعی کنید استرس نداشته باشید رعایت رژیم غذایی خیلی مهمه سعی کنید غذاهای سرد نخوریدبهترباشید
دردوعالم جلال ما زهراست/رمزتغییرحال ما زهراست/عیدبافاطمیه می آیدذکرتحویل سال مازهراست
السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده