ارسالها: 518
موضوعها: 143
تاریخ عضویت: May 2010
تشکر های اهدا شده: 1625
تشکر های دریافت شده :3627 بار در 894 پست
سال تشخيص بيماري : 1380
دكتر معالج : دکتر آیرملو و دکتر صحرائیان
داروي مورد استفاده : متوترکسات
محل سکونت : تبریز ـ الآن تهران
(2011/06/26, 03:15 PM)nazaninn نوشته است: سوسن شاید انقدر این 3 سیلی عمیق و غیر منتظره بوده واست که تا عمق وجودت رو رخنه کرده و واقعا ضربه روحیه شدیدی رو به همراه داشته واست و هر وقت به پلاکات فک میکنی شدت اون ضربه ها رو حس میکنی
عزیزم بندازشون بیرون از سرت فک اون سیلی ها رو کی میدونه شاید پلاکات هم خاموش بمونن با این اتفاق!!!!
آره نازنین درست حدس زدی. یادمه تا نیمههای شب گریه کردم و کسی که مرازده بود و اتفاقاً خیلی دوستم داره کنارم زار زار گریه کرد. ولی وقتی حدود یک ماه بعدش اولین علامت بینایی بروز کرد و بعدش تشخیص دادند سه تا پلاک در نخاع گردنی دارم، یاد آن سه سیلی افتادم.
مرا آفرید، آنکه دوستم داشت.
ارسالها: 128
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Apr 2011
تشکر های اهدا شده: 363
تشکر های دریافت شده :1216 بار در 454 پست
سال تشخيص بيماري : مهر ماه 86
دكتر معالج : دکتر محمدیان نژاد
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : اهواز
2011/07/21, 07:45 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2011/07/21, 07:46 PM، توسط parisa2087.)
منم ضربه به سر رو خيلي تجربه كردم....
خيلي...خيلي....
اما تقصير خودم بوده!!!
البته من اولين حمله رو هم دليل همين ضربه ها هم فشار روحيم ميدونم!!!!
وقتی احساس میکنی داری به بن بست میرسی و زندگی خیلی تخیلی شده به یاد بیار که قبلا هم اینطوری شده بود ولی گذشت. این لحظات فرصتهایی برای بزرگ شدن هستند.
ارسالها: 40
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2011
تشکر های اهدا شده: 123
تشکر های دریافت شده :127 بار در 41 پست
سال تشخيص بيماري : 1376
دكتر معالج : خوشنام
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : کرج
من ضربه جسمی نداشتم امازندگیم پرازضربه های روحی بوده:38:
ارسالها: 7
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 30
تشکر های دریافت شده :66 بار در 19 پست
سال تشخيص بيماري : -
دكتر معالج : -
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
نقل قول: من خودم کلا انگار کورم...همش به این میله ها تو خیابون سرم میخوره
وای ی ی ی منم دقیقا همینجوریم البته نه به اون شدت تو خیابون و کما و اینا.... اما دارم راه میرم پام محکم میخوره به مبل یا میز یا در.... همیشه دست و پاهام کبودن اونقدر اینجوری حواس پرتم که مامانم میگه : نیلوفر جان مامان چرا خودتو شکنجه میدی برو عقب یهو بدو به طرف دیوار محکم خودتو بزن بهش که یهو همه جات کبود شه نه این طوری یه روز دستت یه روز پات !!!!!!!!!!!!!!
البته یکی دو ماه قبل از اینکه تشخیص دکتر رو بشنوم از رو چهار پایه افتادم و جای ضربه ای که به ساق پام خورده هنوزم مونده!!!! رفته بودم پرده هارو وصل کنم مثلاً....
ارسالها: 453
موضوعها: 21
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 11128
تشکر های دریافت شده :4326 بار در 1015 پست
سال تشخيص بيماري : 1370
دكتر معالج : خانم دکتر يعغوبي
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : مازندران
این مطلب برام خیلی جالب بود وهمیشه یک سوال گنده که آیا ممکنه ضربات باعث بروز بیماری بشه......زمانی که من 17 سالم بود عضو تیم بسکتبال شهر بودم تو یکی از تمرینات یکی از بازیکنان چنان با من بر خورد که دست راستم در رفته بود سرم بشدت ضربه خورد والان همهروقت عصبی بشم همونجا بشدت درد میگیره شما فکر میکنید ممکنه این پلاکهای داخل نغزم از اونجا ظاهر شده باشه؟
امارضا ممنونم که من رو طلبیدی به زیارتت اومدم وکلی با شما حرف زدم
ارسالها: 139
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Feb 2011
تشکر های اهدا شده: 675
تشکر های دریافت شده :625 بار در 230 پست
سال تشخيص بيماري : 89
دكتر معالج : بهروز نیکنام
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
ولی به نظر من که ربطی نداره
... اگه اینجوری باشه که نباید مبتلایان به ام اس در زنها بیش از دوبرابر مردها باشه ؟!
فکر کنم خیلی واضحه که مردها در دوران بچگی و نوجوانی شون خیلی بیشتر از خانمها ضربه فیزیکی میخورن !
و یه جورایی اصلا نمیتونید کسی رو پیدا کنید که ضربه شدیدی رو توی گذشته ش تجربه نکرده باشه
... حالا اگه بگید ضربه روحی باز یه چیزی !!!
ارسالها: 286
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 7276
تشکر های دریافت شده :3654 بار در 976 پست
سال تشخيص بيماري : 1382
دكتر معالج : دكتر اشرفيان
داروي مورد استفاده : سینومر
محل سکونت : کرج
(2011/06/26, 10:56 AM)بهرنگ نوشته است: سیلی خوردی؟متوجه نمی شم؟
خوب اینها که نوشتین خاطرات قدیمی هست.آره ضربه-شکستگی و عمل جراحی کلی آدم رو عقب می بره من خودم چند مورد داشتم که خیلی اذیتم کردن.بدتر از همه این هست که کلی طول می کشه تا بهبود پیدا کنه و تازه مثل اولش هم نمی شه.
سلام .من همیشه به این مساله فکر میکردم.من هم ضربه به سر رو داشتم
صفـایـی بـود دیـشب بـا خیـالت خـلـوت مــا را
ولـــی مــن بـاز پنـهانی تـو را هـم آرزو کـردم
ارسالها: 111
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Mar 2012
تشکر های اهدا شده: 1085
تشکر های دریافت شده :379 بار در 136 پست
سال تشخيص بيماري : 2011
دكتر معالج : دکتر عظیمی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : تهران
من هم یه بار حدود دو ماه قبل از اولین حمله با یه عملی تو پارک دعوام شد اونم نامردی نکرد و یکی زد به سرم . فکر کنم به همون خاطر بوده...
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم , موجیم که آسودگی ما عدم ماست ....
ارسالها: 638
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Sep 2011
تشکر های اهدا شده: 10876
تشکر های دریافت شده :8350 بار در 2587 پست
سال تشخيص بيماري : 1389
دكتر معالج : دکتر نسترن مجدي نسب
داروي مورد استفاده : مب ترا - Roche Pharma
محل سکونت : اهواز
منم حدود يك سال قبل از شروع بيماری سرم ضربه خورد اما فكر ميكنم ضربه روحی تاثيرش بيشتره. چيزی كه اكثرمون هركدوم به نوعی تجربشو داشتيم
براى تو
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...
ارسالها: 1,146
موضوعها: 32
تاریخ عضویت: Aug 2009
تشکر های اهدا شده: 167
تشکر های دریافت شده :2748 بار در 1040 پست
سال تشخيص بيماري : ماه رمضان 1386
دكتر معالج : .....
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : یه جایی
خب یعنی چی یعنی ضربه به سر ام اس میاره ؟ معمولا ضربه به سر اگه خدایی نکرده خیلی شدید باشه چیزهای دیگه به بار میاره ها بچه ها
شما به چیزهای ریز بینی فکر میثکنید قسمت ما این بوده همین
راز زندگی آرام اینست امروز را در کنار خدا گام بردار و فردا را به او بسپار