خب دلم میخواد خاطره تعریف کنم مگه چیه ؟
آقا رسیدیم به یه جای صخره ای با شیب تند ، مهسا گفت عمرا نمیام . من همینجا میمونم . به جون خودم از اون بالا دیدمش که اون پایین نشسته . بعد ما هن هن کنان رسیدیم به مقصد نهایی، دیدم مهسا سر حال و قبراق نشسته اونجا
تازه میگفت چقدر دیر کردین من خیلی وقته رسیدم
اینجا بود که من به درک تازه ای از حتی یه قدم دیگه نمیام رسیدم ![laughing3 laughing3](https://mscenter.ir/images/smilies/laughing21.gif)
در ضمن آقا ابراهیم من عاشق اون دختر کوچولوی باهوش و کوهنورد شما شدم
![N_aggressive (35) N_aggressive (35)](https://mscenter.ir/images/smilies/N_aggressive (35).gif)
![confused confused](https://mscenter.ir/images/smilies/confused8.gif)
![angel angel](https://mscenter.ir/images/smilies/angel0.gif)
![laughing3 laughing3](https://mscenter.ir/images/smilies/laughing21.gif)
در ضمن آقا ابراهیم من عاشق اون دختر کوچولوی باهوش و کوهنورد شما شدم
Peace begins with a smile