بررسی ارتباط بین سلامت معنوی،مذهب وامید دربیماران مبتلا به سرطان
کل تحقیق و نتایح رو میتونید از اینجا بخونید
نتایج مطالعه نشان داد که بین سلامت معنوی (سلامت مذهبی و سلامت وجودی) و امید در بیماران مبتلا به سرطان ارتباط وجود دارد. این نتایج با نتایج مطالعه Fehring و همکاران و جعفری و همکاران همخوانی دارد (27و37) . Fehring و همکاران ارتباط مثبت سلامت معنوی و امید را نشانه سلامت روان معرفی کردهاند به این دلیل که در آن مطالعه بین سلامت معنوی و امید ارتباط مثبت، ولی بین سلامت معنوی و افسردگی ارتباط منفی وجود داشته است (37). جعفری و همکاران وجود ارتباط مثبت سلامت معنوی و امید را نشانه اتخاذ سازوکارهای سازگاری مناسب بیماران در رویارویی با وقایع تهدیدکننده حیات دانستهاند (27). اما به نظر میرسد در جامعهای با باورهای غنی فکری، فرهنگی و مذهبی، وجود ارتباط مثبت بین سلامت معنوی و امید این طور تفسیر شود که این بیماران میتوانند حضور خداوند در زندگی خود را حس کنند که آنها را هدایت میکند، سبب شادی آنها میشود و هر وقت که نیاز داشته باشند از آنها حمایت خواهد کرد.
همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که بین مذهب (مذهب درونی و اعمال مذهبی سازمان یافته و غیرسازمان یافته) با امید ارتباط وجود دارد. این نتایج با نتایج مطالعات Hong و همکاران (38) و Mickley و Soeken (29) همخوانی دارد. در حالی که با مطالعه Vellone و همکاران که در ایتالیا انجام شده، همخوانی ندارد. در آن مطالعه ارتباط معناداری بین امید و انجام اعمال مذهبی مانند نماز خواندن و اعتقادات مذهبی مشاهده نشد، در حالی که بین امید و حمایت از سوی خانواده، میزان اطلاعات ارایه شده در مورد سرطان و درمانهای موجود از طرف پزشکان و پرستاران، حفظ ارتباط با دوستان و احساس راحتی در بیمارستان ارتباط معنادار وجود داشت (25). منابع متعددی وجود دارد که نشان میدهد استعانت و سازگاری مذهبی در جوامع مختلف به طور یکسان مورد استفاده قرار نمیگیرد و ارزشهای فردی و فرهنگی در آن دخالت دارد. از جمله در مطالعه Mickley و همکاران (39) اهمیت مذهب در جنبههای مختلف زندگی برای تمامی بیماران یکسان نبوده و آنان نتیجهگیری کردهاند که پرستاران باید در مورد نقش مذهب و خدا در زندگی به طور مستقیم از بیمار سؤال کنند. Karren و همکاران میگویند در جوامع غربی اکثریت افراد برای سازگاری با تنشهای زندگی در سنین سالمندی بیش از هر زمان دیگر به مذهب متوسل میشوند (40). همچنین یافتههای مطالعه سیدفاطمی و همکاران نشان داد که استعانت مذهبی، یک سازوکار سازگاری است که در گروههای مختلف سنی، جنسی و سطح تحصیلات به یک شکل استفاده نمیشود. نتایج دیگر مطالعه یاد شده این بود که استعانت مذهبی با تجربه قبلی اعمال مذهبی ارتباط معنادار دارد (41).
نتایج آنالیز رگرسیون نشان داد که اعمال مذهبی سازمان یافته، مذهب درونی و سلامت وجودی (جزیی از سلامت معنوی) با 2/61% ، تغییرات امید را تبیین میکند. هر چند که در مطالعات قبلی به طور مستقیم به ارتباط اعمال مذهبی سازمان یافته و امید اشاره نشده ولی با توجه به این که در آن مطالعات وجود شبکه حمایت اجتماعی (13) و اعمال مذهبی (29) به عنوان دو راهکار مهم در ارتقای امید بیماران نشان داده شده، در نتیجه میتوان گفت که اعمال مذهبی سازمان یافته علاوه بر احساس آرامش مربوط به ارتباط با خدا، نیازهای روابط بین فردی را نیز تأمین میکند. در واقع شرکت در اعمال مذهبی سازمان یافته به نوعی هر دو راهبرد حفظ امید را میتواند پوشش دهد. اللهبخشیان و همکاران اهمیت سلامت وجودی در مقایسه با کل سلامت معنوی را این طور تفسیر کردهاند که در بیماران مزمن، رنج و درد ناشی از بیماری غالباً معنای زندگی و هدف از زیستن را مورد چالش قرار میدهد (21). در مطالعه Mickley و Soeken که در مورد بیماران سرطانی انجام یافته، نتایج بیانگر همبستگی قویتر عقاید مذهبی با امید در بیماران آنگولایی تبار نسبت به اسپانیایی تبار بود و عقاید مذهبی نسبت به سلامت معنوی، قدرت پیشگویی قویتری در امید بیماران سرطانی داشته که البته در آن مطالعه تأثیر تفاوتهای فرهنگی در سلامت معنوی و مذهب مورد تأکید قرار گرفته است (29). Fehring و همکاران در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که آنهایی که مذهب درونی قویتری داشتند، سریعتر از افسردگی رها شدهاند (37). بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مذهب درونی دیدگاه وسیعی را برای درک و قبول رنج کشیدن و زندگی بعد از مرگ فراهم میکند. در مطالعات دیگر داشتن هدف در زندگی نقش معنادار در ارتقای امید بیماران مزمن داشته است (7). در مطالعه Hawks و همکاران، مذهب، حمایت اطرافیان، پذیرش بیماری و آگاهی کامل در مورد خود و شناخت وضعیت خود چهار عامل در ارتقای امید بیماران بوده است (18).
اميد به عنوان يك منبع درونی تجربه شده به بيمار كمك میكند که بتواند مشكلات، درمانهای لازم و تغييرات بيماری را كنترل نمايد و در شرايطی كه امید بیماران حفظ شود، به رشد بيمار، يادگيری و توسعه خودآگاهی او كمك میشود (4). از سوی دیگر اهمیت مذهب و معنویت و گستردگی آنها در مطالعاتی که در جمعیتهای عمومی و بیماران انجام یافته به طور پیوسته نشان داده شده است. همچنین چنان که قبلاً آمد، اهمیت امید در سازگاری با بیماریهای تهدیدکننده زندگی مثل سرطان و نقش امید در ارتقای کیفیت زندگی بیماران سرطانی مشخص شده است (7).
در این مطالعه سلامت معنوی و مذهب با امید بیماران سرطانی ارتباط داشت. بنابراین مطابق نتایج این تحقیق میتوان گفت که طراحي مداخلات مراقبتي و پرستاري با توجه به اعتقادات و باورهاي ديني مددجو، منجر به حفظ امید خواهد شد. يادگيري زندگي با يك بيماري مزمن يك فرايند است كه مراقبان حرفهای ميتوانند در آموزش برای سازگاری با آن از معنويت با تأکید به معنا و هدف در زندگی و مذهب با تأکید بر اعمال مذهبی در مشارکت با دیگران (غیر انفرادی) و ایمان درونی بهره جسته و نقش به سزايي داشته باشند. در کشور ما مردم به باورهای دینی اعتقاد دارند، پس طراحی مداخلاتی در این زمینه میتواند شانس موفقیت بالایی داشته باشد.
نمونهگیری در این تحقیق غیر تصادفی بود که از این نظر محدودیت به حساب میآید. علاوه بر این هر چند که شرکت در مطالعه کاملاً داوطلبانه بوده اما ممکن است شرکتکنندگان در جواب دادن به پرسشنامه سنجش عقاید مذهبی و سلامت معنوی جوابهای غیر واقعی بدهند که خارج از کنترل پژوهشگر بوده است. این مطالعه مقطعی است و پیشنهاد میشود مطالعات بعدی به صورت طولی انجام شود.
منبع
نتایج مطالعه نشان داد که بین سلامت معنوی (سلامت مذهبی و سلامت وجودی) و امید در بیماران مبتلا به سرطان ارتباط وجود دارد. این نتایج با نتایج مطالعه Fehring و همکاران و جعفری و همکاران همخوانی دارد (27و37) . Fehring و همکاران ارتباط مثبت سلامت معنوی و امید را نشانه سلامت روان معرفی کردهاند به این دلیل که در آن مطالعه بین سلامت معنوی و امید ارتباط مثبت، ولی بین سلامت معنوی و افسردگی ارتباط منفی وجود داشته است (37). جعفری و همکاران وجود ارتباط مثبت سلامت معنوی و امید را نشانه اتخاذ سازوکارهای سازگاری مناسب بیماران در رویارویی با وقایع تهدیدکننده حیات دانستهاند (27). اما به نظر میرسد در جامعهای با باورهای غنی فکری، فرهنگی و مذهبی، وجود ارتباط مثبت بین سلامت معنوی و امید این طور تفسیر شود که این بیماران میتوانند حضور خداوند در زندگی خود را حس کنند که آنها را هدایت میکند، سبب شادی آنها میشود و هر وقت که نیاز داشته باشند از آنها حمایت خواهد کرد.
همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که بین مذهب (مذهب درونی و اعمال مذهبی سازمان یافته و غیرسازمان یافته) با امید ارتباط وجود دارد. این نتایج با نتایج مطالعات Hong و همکاران (38) و Mickley و Soeken (29) همخوانی دارد. در حالی که با مطالعه Vellone و همکاران که در ایتالیا انجام شده، همخوانی ندارد. در آن مطالعه ارتباط معناداری بین امید و انجام اعمال مذهبی مانند نماز خواندن و اعتقادات مذهبی مشاهده نشد، در حالی که بین امید و حمایت از سوی خانواده، میزان اطلاعات ارایه شده در مورد سرطان و درمانهای موجود از طرف پزشکان و پرستاران، حفظ ارتباط با دوستان و احساس راحتی در بیمارستان ارتباط معنادار وجود داشت (25). منابع متعددی وجود دارد که نشان میدهد استعانت و سازگاری مذهبی در جوامع مختلف به طور یکسان مورد استفاده قرار نمیگیرد و ارزشهای فردی و فرهنگی در آن دخالت دارد. از جمله در مطالعه Mickley و همکاران (39) اهمیت مذهب در جنبههای مختلف زندگی برای تمامی بیماران یکسان نبوده و آنان نتیجهگیری کردهاند که پرستاران باید در مورد نقش مذهب و خدا در زندگی به طور مستقیم از بیمار سؤال کنند. Karren و همکاران میگویند در جوامع غربی اکثریت افراد برای سازگاری با تنشهای زندگی در سنین سالمندی بیش از هر زمان دیگر به مذهب متوسل میشوند (40). همچنین یافتههای مطالعه سیدفاطمی و همکاران نشان داد که استعانت مذهبی، یک سازوکار سازگاری است که در گروههای مختلف سنی، جنسی و سطح تحصیلات به یک شکل استفاده نمیشود. نتایج دیگر مطالعه یاد شده این بود که استعانت مذهبی با تجربه قبلی اعمال مذهبی ارتباط معنادار دارد (41).
نتایج آنالیز رگرسیون نشان داد که اعمال مذهبی سازمان یافته، مذهب درونی و سلامت وجودی (جزیی از سلامت معنوی) با 2/61% ، تغییرات امید را تبیین میکند. هر چند که در مطالعات قبلی به طور مستقیم به ارتباط اعمال مذهبی سازمان یافته و امید اشاره نشده ولی با توجه به این که در آن مطالعات وجود شبکه حمایت اجتماعی (13) و اعمال مذهبی (29) به عنوان دو راهکار مهم در ارتقای امید بیماران نشان داده شده، در نتیجه میتوان گفت که اعمال مذهبی سازمان یافته علاوه بر احساس آرامش مربوط به ارتباط با خدا، نیازهای روابط بین فردی را نیز تأمین میکند. در واقع شرکت در اعمال مذهبی سازمان یافته به نوعی هر دو راهبرد حفظ امید را میتواند پوشش دهد. اللهبخشیان و همکاران اهمیت سلامت وجودی در مقایسه با کل سلامت معنوی را این طور تفسیر کردهاند که در بیماران مزمن، رنج و درد ناشی از بیماری غالباً معنای زندگی و هدف از زیستن را مورد چالش قرار میدهد (21). در مطالعه Mickley و Soeken که در مورد بیماران سرطانی انجام یافته، نتایج بیانگر همبستگی قویتر عقاید مذهبی با امید در بیماران آنگولایی تبار نسبت به اسپانیایی تبار بود و عقاید مذهبی نسبت به سلامت معنوی، قدرت پیشگویی قویتری در امید بیماران سرطانی داشته که البته در آن مطالعه تأثیر تفاوتهای فرهنگی در سلامت معنوی و مذهب مورد تأکید قرار گرفته است (29). Fehring و همکاران در مطالعه خود به این نتیجه رسیدند که آنهایی که مذهب درونی قویتری داشتند، سریعتر از افسردگی رها شدهاند (37). بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مذهب درونی دیدگاه وسیعی را برای درک و قبول رنج کشیدن و زندگی بعد از مرگ فراهم میکند. در مطالعات دیگر داشتن هدف در زندگی نقش معنادار در ارتقای امید بیماران مزمن داشته است (7). در مطالعه Hawks و همکاران، مذهب، حمایت اطرافیان، پذیرش بیماری و آگاهی کامل در مورد خود و شناخت وضعیت خود چهار عامل در ارتقای امید بیماران بوده است (18).
اميد به عنوان يك منبع درونی تجربه شده به بيمار كمك میكند که بتواند مشكلات، درمانهای لازم و تغييرات بيماری را كنترل نمايد و در شرايطی كه امید بیماران حفظ شود، به رشد بيمار، يادگيری و توسعه خودآگاهی او كمك میشود (4). از سوی دیگر اهمیت مذهب و معنویت و گستردگی آنها در مطالعاتی که در جمعیتهای عمومی و بیماران انجام یافته به طور پیوسته نشان داده شده است. همچنین چنان که قبلاً آمد، اهمیت امید در سازگاری با بیماریهای تهدیدکننده زندگی مثل سرطان و نقش امید در ارتقای کیفیت زندگی بیماران سرطانی مشخص شده است (7).
در این مطالعه سلامت معنوی و مذهب با امید بیماران سرطانی ارتباط داشت. بنابراین مطابق نتایج این تحقیق میتوان گفت که طراحي مداخلات مراقبتي و پرستاري با توجه به اعتقادات و باورهاي ديني مددجو، منجر به حفظ امید خواهد شد. يادگيري زندگي با يك بيماري مزمن يك فرايند است كه مراقبان حرفهای ميتوانند در آموزش برای سازگاری با آن از معنويت با تأکید به معنا و هدف در زندگی و مذهب با تأکید بر اعمال مذهبی در مشارکت با دیگران (غیر انفرادی) و ایمان درونی بهره جسته و نقش به سزايي داشته باشند. در کشور ما مردم به باورهای دینی اعتقاد دارند، پس طراحی مداخلاتی در این زمینه میتواند شانس موفقیت بالایی داشته باشد.
نمونهگیری در این تحقیق غیر تصادفی بود که از این نظر محدودیت به حساب میآید. علاوه بر این هر چند که شرکت در مطالعه کاملاً داوطلبانه بوده اما ممکن است شرکتکنندگان در جواب دادن به پرسشنامه سنجش عقاید مذهبی و سلامت معنوی جوابهای غیر واقعی بدهند که خارج از کنترل پژوهشگر بوده است. این مطالعه مقطعی است و پیشنهاد میشود مطالعات بعدی به صورت طولی انجام شود.
منبع
ام اس شاید مسیر را برایمان ناهموار کند، اما مانع حرکتمان نخواهد شد