ارسالها: 18
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2012
تشکر های اهدا شده: 188
تشکر های دریافت شده :184 بار در 60 پست
سال تشخيص بيماري : 91
دكتر معالج : قره گزلی
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : قم
من اولش فقط بابام میدونست. بعد خواهرم فهمید اسم داروم رو دیده بود سرچ کرده بود خودش فهمیده بود.الان هم بعد از 7 ماه نشستم یکی یکی با بقیه خواهر برادرام صحبت کردم و بهشون گفتم .فکر میکنین عکسالعملشون چی بود؟ گفتن الکی از خودت نگو ، تو کجات به ام اسیا میخوره ، تو که چیزیت نیست، حرف الکی نزن .مام دیگه حرف نزدیم .بعد کم کم جلوی مامانم با بابام راحت تر درموردش حرف زدم طوری که مامانم اسمش رو بشنوه و براش عادی شه . الان همه خانوادم غیر از یکی از برادرام میدونن دوست ندارم فعلا کس دیگه ای بدونه ولی فکر میکردم نزدیکام این حق رو دارن که بدونن ، چون یه وقتها به خاطر عوارض دارو واقعا برخوردم باهاشون متفاوته و دوست نداشتم فکر منفیی بکنن اینجوری خودم هم حس بهتری دارم.
منی که نقش شراب از کتاب می شستم
زمانه کاتب دکان می فروشم کرد!!!!!!!
ارسالها: 69
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2012
تشکر های اهدا شده: 308
تشکر های دریافت شده :323 بار در 137 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : دکتر مسعود نیکان فر
داروي مورد استفاده : دانلوین - توسعه داروسازی دانش
محل سکونت : تبریز
من از اولش می خواستم همه بدونن بین دوستام همه فهمیدن حتی اونایی که توی کلاس کمک های اولیه بودن فهمیدن .ولی بعد چون مامانم ناراحت شد به دروغ به همه زنگ زدم و گفتم تشخیص دکتر اشتباه بود.اون روز روز مرگم بود چون با وجود بیماری گفتم سالمم. همه از شنیدنش خوشحال من توی عذابی بزرگ موندم الانم تا می خوام از بعضی چیزهایه زندگی گله کنم می گن یادت رفته خدا چه لطف بزرگی در حقت کرد اونجاست که دلم می خواد دوستم و خفه کنم.تو این بیماری دوستامو شناختم.ویک جمله برای اتمام کلام
خودم کردم که .......
ارسالها: 81
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Dec 2012
تشکر های اهدا شده: 490
تشکر های دریافت شده :385 بار در 163 پست
سال تشخيص بيماري : .........
دكتر معالج : ........
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
منم پنهان کردم هم از دید بقیه نسبت به این بیماری بدم میاد و هم اینکه اگه خانواده ام بفهمن محدودم میکنن
ارسالها: 186
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Aug 2011
تشکر های اهدا شده: 1263
تشکر های دریافت شده :821 بار در 229 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : دکتر حسین نجف آبادی
داروي مورد استفاده : سینووکس - سیناژن
محل سکونت : رشت
من به 3 تا 4 نفر از همکارام که باهاشون از نزدیک کار میکنم گفتم ولی الان پشیمونم که چرا بهشون گفتم ولی بالاخره یه روزی همه میفهمن
جايي كه راه نيست خداوند راه ميگشايد
ارسالها: 1,146
موضوعها: 32
تاریخ عضویت: Aug 2009
تشکر های اهدا شده: 167
تشکر های دریافت شده :2748 بار در 1040 پست
سال تشخيص بيماري : ماه رمضان 1386
دكتر معالج : .....
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : یه جایی
تا موقعیکه خودمون نخوایم کسی نهمیفهمه
فقط کسی بدونه و دهن لقی بکنه وگرنه مگه ما چمونه
راز زندگی آرام اینست امروز را در کنار خدا گام بردار و فردا را به او بسپار
ارسالها: 30
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2012
تشکر های اهدا شده: 593
تشکر های دریافت شده :288 بار در 95 پست
سال تشخيص بيماري : 90
دكتر معالج : دکتر آیرملو
داروي مورد استفاده : آزارام
محل سکونت : تبریز
منم به جز خانوادم و دوست صمیمیم به هیچکس نگفتم(فامیل و دوستام).
به نظرم لزومی نداره کسی بدونه چون من چیزیم نیست
زندگی یک اثر هنریست،نه یک مسئله ی ریاضی...
بهش فکر نکن،ازش لذت ببر...
ارسالها: 855
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Oct 2012
تشکر های اهدا شده: 8913
تشکر های دریافت شده :16757 بار در 3397 پست
سال تشخيص بيماري : شروع 90 تشخیص91
دكتر معالج : دکتر صحرائیان
داروي مورد استفاده : زیفرون
محل سکونت : تهران
من نظرم اینه: با این دیدی که توی جامعه نسبت به این بیماری هست، با گفتنش چی عاید ما میشه؟ جز نگاه سنگین به دست و پاهامون؟ جز یاداوری این بیماری وقتی که خودمون برای یه مدت نمی خوایم بهش فکر کنیم؟!
ارسالها: 31
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Oct 2010
تشکر های اهدا شده: 303
تشکر های دریافت شده :277 بار در 72 پست
سال تشخيص بيماري : فروردين 1387
دكتر معالج : دكتر عليرضا نيك سرشت
داروي مورد استفاده :
محل سکونت : شيراز
من به یه چیزی معتقدم:
هر راست نباید گفت،جز راست نباید گفت
گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده
نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو به آسمان میکنی و میگویی
خدایا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار
ارسالها: 514
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Nov 2012
تشکر های اهدا شده: 833
تشکر های دریافت شده :2024 بار در 653 پست
سال تشخيص بيماري : 1390
دكتر معالج : ***فرشته جون***
داروي مورد استفاده : ریتوکسی ماب
محل سکونت : اصفهان
من هم فقط چند تا از دوستام که احساس کردم فهمیده هستند خبر دارند
فقط به این علت به اونا گفتم که فرهنگ سازی بشه و گرنه تا وقتی اینقدر مردم کوته نظر هستند لزومی نداره بهشون بگم
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز !؟
میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم
ارسالها: 76
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Aug 2012
تشکر های اهدا شده: 799
تشکر های دریافت شده :771 بار در 281 پست
سال تشخيص بيماري : خرداد ماه ۱۳۸۹
دكتر معالج : دکتر حریرچیان
داروي مورد استفاده :
محل سکونت :
من از گفتنش ناراحت نمیشم اما خونوادم دوست ندارن بگم
پدرم هنوزهم با ام اس گفتن مشکل داره...اما خودم با مادرم راحت دراین مورد حرف میزنیم
منم دوستامو شناختم مخصوصا صمیمیترینشونو
البته عشقمم شناختم(قربونش برم) ماهه ماه!
چند وقت پیش یه کنفرانس کوچیک تو کلاس دادم درمورد بیماری ام اس و علایم و ایناش واقعا واسم سخت بود...
به نظرم حق با اطرافیانه..وقتی کسی از ظاهرم نمیفهمه چرا دیدشونو عوض کنم...خدارو چه دیدی شاید ماهم یه روز خوب شدیم
...فقط میمونه یه دید ترحم نسبت بهمون....حتی بچه های خاله م که یه روز در میون خونمون هستن نمیدونن..!
بذارین همه فک کنن سالم سالمیم...شاید کاینات باورش شه...
دردم نهفته به از طبیبان مدعی
باشد که از خزانهء غیبش دوا کنند