2014/08/21, 10:53 AM
(2014/08/21, 09:55 AM)paeazan نوشته است: حرفاتون و توقع درک گردن و آرامش رو کاملا قبول دارم و منم همینطورممطلب خیلی خوبی بود کاملا لمسش کردم
اما گاهی از بعضی ها یه سری توقعات دیگه هم داشته و دارم
اون چیزی که باعث شد این تاپیک رو بزنم.اگه فلان دوستم در دانشگاه دوم که تنها کسی بود که بهش گفتم ام اس دارم کنارم میموند و بهم کمک میکرد (اوایل بیماریم بود) انصراف نمیدادم.شدید احساس تنهایی میکردم.اون با بقیه بود که اونو میکشوندن سمت خودش اما به من بی توجه بود.حالا اومده که اصلا حوصلشو ندارم،بعضی چیزها توی دل آدم میمونه
از هم دانشگاهیهای دانشگاه اولم توقع داشتم که یادی ازم بکنن اما سرشون به کار خودشون بود که خیلی به دلم موند.الان هیچکدومشونو نمیخام که بیان و باشن
به قول شهریار:
در زمان هجر گل ای بلبل طبع حزین/خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
و
نوشدارویی و بعد مرگ سهراب امدی/ای چنین زودتر می خواستی حالا چرا
واقعا بعضی ها تا می بینند یه مشکلی واست پیش اومده دورت و خیلی زود خالی می کنند به راستی که فردین مرده است