2011/09/11, 12:16 PM
بعد از اولین حمله ام در یک مهمونی بودیم که همه روی زمین نشسته بودند. در اونزمان خیلی میرقصیدم (اقتضای سن بود). جو مهمونی طوری بود که همه به ترتیب میرقصند (رسم شهرستانها بیشتر به این صورته). خلاصه نوبت من رسید و من از روی زمین بلند شدم سرپا و شروع کردم به رقصیدن...
از نگاه متعجب حاضران متوجه شدم که طور غیرعادی ای هستم. هیچکدوم از حرکات دست و پام موزون نبود و مثل عروسکهای خیمه شب بازی حرکات نامرتب داشتم
خندیدم و گفتم: پام خواب رفته و ذهن همه را خوندم که پس دستت چی!!! اما کسی به خودش اجازه نداد مطرح کنه.
اما تحت هر شرایطی مهمونی میرفتم، یکبار میگفتم پام خسته شده، یکبار میگفتم پاشنه کفشم بلنده، یکبار میگفتم پام پیچ خورده و...
البته اینها در یک فاصله زمانی 10ساله ادامه داشت تا وقتی که نتونستم راه برم. باز هم مهمونی میرفتم اما اینبار به اصرار مامانم. خیلی سختم بود، اذیت میشدم (از لحاظ جسمی) اما فکر میکنم اونقدر قوی برخورد کردم که کسی به خودش اجازه برخورد ترحم آمیز نده و هیچوقت این نگاه را ندیدم. حس اولیه رفتن به مهمونی برام سخت بود اما وقتی میرفتم دیگه دوست نداشتم زود تموم بشه
الان دیگه خودم دوست دارم مهمونی برم
وقتی دیگران با چهره ای شاد و بشاش روبر بشند دیگه به خودشون اجازه ترحم بابت عنوان یک بیماری نمیدند. اما در نظر داشته باشید که این احساس شاد بودن باید درونی باشه وگرنه شادابی مصنوعی هیچ تاثیر مثبتی نخواهد داشت
از نگاه متعجب حاضران متوجه شدم که طور غیرعادی ای هستم. هیچکدوم از حرکات دست و پام موزون نبود و مثل عروسکهای خیمه شب بازی حرکات نامرتب داشتم
خندیدم و گفتم: پام خواب رفته و ذهن همه را خوندم که پس دستت چی!!! اما کسی به خودش اجازه نداد مطرح کنه.
اما تحت هر شرایطی مهمونی میرفتم، یکبار میگفتم پام خسته شده، یکبار میگفتم پاشنه کفشم بلنده، یکبار میگفتم پام پیچ خورده و...
البته اینها در یک فاصله زمانی 10ساله ادامه داشت تا وقتی که نتونستم راه برم. باز هم مهمونی میرفتم اما اینبار به اصرار مامانم. خیلی سختم بود، اذیت میشدم (از لحاظ جسمی) اما فکر میکنم اونقدر قوی برخورد کردم که کسی به خودش اجازه برخورد ترحم آمیز نده و هیچوقت این نگاه را ندیدم. حس اولیه رفتن به مهمونی برام سخت بود اما وقتی میرفتم دیگه دوست نداشتم زود تموم بشه
الان دیگه خودم دوست دارم مهمونی برم
وقتی دیگران با چهره ای شاد و بشاش روبر بشند دیگه به خودشون اجازه ترحم بابت عنوان یک بیماری نمیدند. اما در نظر داشته باشید که این احساس شاد بودن باید درونی باشه وگرنه شادابی مصنوعی هیچ تاثیر مثبتی نخواهد داشت
من هم ام اس داشتم.