2014/02/17, 10:26 PM
فک کنم هفتاد و یکمین نفری بود که دیدار رو ثبت نام کرده بودم
تصور نمیکردم بتونم دیدار رو بیام
حتی وقتی بلیط گرفته بودم کم مونده بود به خاطر شرایط بد آب و هوا بلیطمو کنسل کنم
بعدشم که توی راه رسیدن به دیدار توی ترافیک ولیعصر گیر افتادیم و حدودای 45 دیقه دیر رسیدم به دیدار. اولش عصبی بودم. ولی وقتی اول احیا رو دیدم و پریدیم بغل هم و وقتی اومدم داخل سالن و صدایی از میون جمعیتی شلوغ پلوغ گفت به افتخار حدیث و سوت و کف و اینا اولش خجالت کشیدم ولی بعدش یه نگا انداختم و دیدم خیلی از چهره ها آشنان. دوستای سفر شمال
بعدشم داداشم منو رسونده بود و اگه میخواست دوباره برگرده و با توجه به ترافیک گفت منتظرت میمونم. آغا منم پریدم پیش حمید که ای آغا من که برا همراه هماهنگ نکرده بودم یعنی تصور نمیکردم توی ترافیک گیر کنیم. گفتند برادرت را بگو بیاید داخل. مرسی حمید
خیلییییییییییییییییی بهم خوش گذشت
خوشحالم که تونستم بیام
تصور نمیکردم بتونم دیدار رو بیام
حتی وقتی بلیط گرفته بودم کم مونده بود به خاطر شرایط بد آب و هوا بلیطمو کنسل کنم
بعدشم که توی راه رسیدن به دیدار توی ترافیک ولیعصر گیر افتادیم و حدودای 45 دیقه دیر رسیدم به دیدار. اولش عصبی بودم. ولی وقتی اول احیا رو دیدم و پریدیم بغل هم و وقتی اومدم داخل سالن و صدایی از میون جمعیتی شلوغ پلوغ گفت به افتخار حدیث و سوت و کف و اینا اولش خجالت کشیدم ولی بعدش یه نگا انداختم و دیدم خیلی از چهره ها آشنان. دوستای سفر شمال
بعدشم داداشم منو رسونده بود و اگه میخواست دوباره برگرده و با توجه به ترافیک گفت منتظرت میمونم. آغا منم پریدم پیش حمید که ای آغا من که برا همراه هماهنگ نکرده بودم یعنی تصور نمیکردم توی ترافیک گیر کنیم. گفتند برادرت را بگو بیاید داخل. مرسی حمید
خیلییییییییییییییییی بهم خوش گذشت
خوشحالم که تونستم بیام
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
قصـــه عشــق شود قصه بیماری من
قصـــه عشــق شود قصه بیماری من