2014/05/17, 11:56 AM
مطب جالبی بود. ذوق کردم دیدم به این مساله و حس اشاره شده
حالا جالبه من میشم همون نوع نادر البته فکر کنم خیلی نادر
الان دیگه یکسالو نیمه که این حس شبانه روز و مداوم بامنه. حس اینکه انگاری یه شال یا کمربند محکم اطراف شکم و کمر و زیر سینه برام هست و متاسفانه به هیچ وجه رفع نشده
پس ام اس حسابی منو دوس داره که یکسالونیمه منو توی آغوش خودش محکم نگه داشته
گفتن علتش پلاکای محدوده ی نخاع به سمت کمر و گردنمه. دومین حمله م بود این حالت و تاکنون رفع نشده
تا حالا هیشکی این نوع دردمو درک نکرده و وقتی ازش صحبت می کنم و میگم انگاری یه شال محکم دور کمرم بسته س کسی آنچنان اهمیت نمیده و میگه خودش خوب میشه
پس کو؟ خوب نشدم تا الان. تازه یه پامم همین مدله. سنگین و بی حسه هنوز
شاید اگه کورتون بهم میدادن رفع میشد ولی آخه به کی بگم که باور کنه یکسالونیمه ام اس دارم ربیف هم میزنم اونوقت تا الان حتی یه بارم کورتون نزدم؟. حالا چرا؟ میگن چون مشکلات عفونتای داخلی داری اگه کورتون بگیری اونا تشدید و بدتر میشن. پس تحمل کنی بهتره
حالا جالبه من میشم همون نوع نادر البته فکر کنم خیلی نادر
الان دیگه یکسالو نیمه که این حس شبانه روز و مداوم بامنه. حس اینکه انگاری یه شال یا کمربند محکم اطراف شکم و کمر و زیر سینه برام هست و متاسفانه به هیچ وجه رفع نشده
پس ام اس حسابی منو دوس داره که یکسالونیمه منو توی آغوش خودش محکم نگه داشته
گفتن علتش پلاکای محدوده ی نخاع به سمت کمر و گردنمه. دومین حمله م بود این حالت و تاکنون رفع نشده
تا حالا هیشکی این نوع دردمو درک نکرده و وقتی ازش صحبت می کنم و میگم انگاری یه شال محکم دور کمرم بسته س کسی آنچنان اهمیت نمیده و میگه خودش خوب میشه
پس کو؟ خوب نشدم تا الان. تازه یه پامم همین مدله. سنگین و بی حسه هنوز
شاید اگه کورتون بهم میدادن رفع میشد ولی آخه به کی بگم که باور کنه یکسالونیمه ام اس دارم ربیف هم میزنم اونوقت تا الان حتی یه بارم کورتون نزدم؟. حالا چرا؟ میگن چون مشکلات عفونتای داخلی داری اگه کورتون بگیری اونا تشدید و بدتر میشن. پس تحمل کنی بهتره
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
قصـــه عشــق شود قصه بیماری من
قصـــه عشــق شود قصه بیماری من