نظرسنجی: چه ساعتي براي شروع مراسم ديدار مناسب است ؟
16
66.67%
10 66.67%
17
20.00%
3 20.00%
18
13.33%
2 13.33%
در کل 15 رأی 100%
*شما به این گزینه رأی داده اید. [نمایش نتایج]

  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16(current)
  • 17
  • بعدی 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امیتازات : 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
ديدار بهمن ماه - تهران
سلام زهرا جون ..... یعنی چی خیلی چیزه ؟؟؟؟
بچه ها شاید بشناسین ولی من دوباره معرفی میکنم زهرا دوست شادی .... همون دختر بانمکه که باهاش اومده بود
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2

اول يه دور صداي خرذوقي منو بشنوين icon_biggrin
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلااااااااااااااام smiling
شطورين شما؟
من تازه رسيده ام . واي كه چقدر به من خوش گذشت يكشنبه شب agreement2
بچه ها من عاشقه تك تكتونمsmiling2 Heartsmiling2Heartsmiling2Heartsmiling2Heartsmiling2
جايه همه اونايي كه نبودن خالي .
من حدس ميزدم بچه ها خيلي باحال و توپ باشنا ! ولي ديگه نه تا اين حد icon_question
(2010/02/08, 10:26 AM)سینا نوشته است: آنیه جیگر هم که با اون خاطره هاش آبروی من و برد ... تو راه یادم افتاد و خندم گرفت ... ملت فکر کردن خل شدم یه هو .... خیلی لطف کرده بودی آنی جون .... مواظب باش ذوق مرگ نشی دوباره
قربونت برم سينا ! مخلصيم اساسي . ممنون از توصيف خوبت اول
دوم . سينا من با كدوم خاطره ام آبرويه تورو بردم؟ icon_cry الان هي دارم با خودم ريويو ميكنم كه چي گفتم و كدومش احيانا ممكنه منظورت باشه Tongue
(2010/02/08, 05:19 PM)سینا نوشته است: والا من که ندیدمت ... یه پسره بود موهاش فر بود و دراز ... شلوار شیش جیب پوشیده بود زود زود هم داشت سیگار دود می کرد.
نکنه تو بودی شیخ ؟؟؟؟
يه پسره هم بود هدفون از اين گنده ها رو گوشش بود و دوره قفس طوطيا ميگشت . من اولا كه رسيدم داشتم با خودم تجزيه تحليل ميكردم كه اين ممكنه كي باشه؟ icon_cry ولي بعد فهميدم اصن به ما ربطي ندارهconfused
آنارام باشید
سلام گـــــــــــــــــــــــــــــل گــــــــــــــــــــــــــلاب جات پيش ما خالي نباشه. خوبي؟ تو سرما نخوردي؟ دلم برات تنگ شده آنا خيلي عزيزي. به اميــــــــــــــــــــد ديـــــــــــــــــدار مجدد.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
سینا چون تبریک نگفتی پس خیلی چیزیicon_smile اون شکلکه که من دوست دارم کجاس پسHuh
هي فلاني!زندگي شايد همين باشد...يک فريب ساده و کوچک آن هم از دست عزيزي که تو دنيا را جز براي او و جز با او نمي خواهي...من به گمانم زندگي بايد همين باشد
زهرا جون اتفاقا اولین کسی که ورودت رو بهت تبریک گفت من بودم
فکر کنم تو انجمن گفتگوی اعضا بود
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2

من دیر فهمیدم...............
الان گریه می کنم. هر چند که من این ماه نمیتونستم بیام تهران
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد و من سالها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم...:55:
(2010/02/09, 08:41 PM)earth نوشته است: سلام گـــــــــــــــــــــــــــــل گــــــــــــــــــــــــــلاب جات پيش ما خالي نباشه. خوبي؟ تو سرما نخوردي؟ دلم برات تنگ شده آنا خيلي عزيزي. به اميــــــــــــــــــــد ديـــــــــــــــــدار مجدد.

قربونت برم love51
نه عزيزم . من سرما نخورده ام . ولي چرا همه سرما خورده ان sad2
حتي بابام هم كه از تهران برگشته سرما خورده icon_cry
بهرحال من خوبم . دلم واستون خيلي تنگ شده . همتون icon_question
زهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا. خوش اومدي . انشالله من ديگه از جمع آدمايه چيز خارج شدم . نه؟icon_cry:35:

سينا . هنوز جواب منو نداديا! كدوم خاطره رو ميگي؟
آنارام باشید
(2010/02/10, 11:22 AM)anaram نوشته است: سينا . هنوز جواب منو نداديا! كدوم خاطره رو ميگي؟

همون یارو که طفلی بچه رو از پنجره داشت میداد تو
یه لحظه نمیدونم چه طوری شد این و تو راه تصور کردم .... بعد یه هو خندم گرفت ... بعد به هو همه نگام کردن .
منم اینجوری نگاشون کردم [تصویر:  grin.png]
... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2

(2010/02/10, 01:40 PM)سینا نوشته است: همون یارو که طفلی بچه رو از پنجره داشت میداد تو
یه لحظه نمیدونم چه طوری شد این و تو راه تصور کردم .... بعد یه هو خندم گرفت ... بعد به هو همه نگام کردن .
منم اینجوری نگاشون کردم [تصویر:  grin.png]

وای سینا بیچاره اونایی که تو اینجوری نگاشون کردی laughing3laughing3laughing3
بیچاره ها با این نگاه تو چه حالی شدن فقط خدا میدونه و بس aloofandboredaloofandboredaloofandbored
تو رو خدا یه کم تمرین کن بهتر مردمو نگاه کنی بعضیا قلبشون زود می ایسته ها confusedconfusedconfused
شخصيت منو با برخوردم اشتباه نگير!
شخصيت من چيزيه كه "من" هستم اما برخوردِ من بستگي به اين داره كه "تو" كي هستي...!
 تشکر شده توسط : سحــــــــر
(2010/02/10, 01:40 PM)سینا نوشته است: همون یارو که طفلی بچه رو از پنجره داشت میداد تو
یه لحظه نمیدونم چه طوری شد این و تو راه تصور کردم .... بعد یه هو خندم گرفت ... بعد به هو همه نگام کردن .
منم اینجوری نگاشون کردم [تصویر:  grin.png]
واي سينا عينه خودم . اصن ميدوني چيه؟ من گاهي كه نه هميشه دارم با خودم خاطراتم رو ( اون خنده داراشو ) نشخوار ميكنم laughing3
واي خيلي باحاله وقتي از زوايايه مختلف به ماجرا نگاه ميكني . تو تويه عالمه خودتي ، بعد از يه مدت ميبيني نيشت تا بنا گوش وازه و داري كر كر ميخندي . حتي گاهي تويه خواب اين اتفاق ميوفته و بعد اسمت بعنوان يه آدمه خوش خنده در ميره . در حاليكه تو اصلن عمدي نداري Tongue
آنارام باشید
  
  •  قبلی
  • 1
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16(current)
  • 17
  • بعدی 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  دیدار ۴۷ ام اس سنتر ۲۶ بهمن ۱۳۹۷ atkh 32 8,166 2019/02/21, 11:15 PM
آخرین ارسال: glassheart
  سی و ششمین دیدار ام اس سنتر 2 بهمن 94 hamid 108 32,053 2016/01/26, 04:28 PM
آخرین ارسال: barzegar
  ديدار 19 مهر 1392 مـه ســـا 195 34,945 2013/10/31, 07:44 PM
آخرین ارسال: پویش
  نظرتون راجع به ديدار از باغ شازده كرمان چيه ؟؟؟؟ hedieh 76 16,220 2011/11/22, 01:13 AM
آخرین ارسال: امنه زارع
  دیدار در تهران... salman121 97 17,217 2011/11/08, 12:28 AM
آخرین ارسال: سـاناز
  ديدار مهرماه مدیر تدارکات 396 49,884 2011/10/18, 05:56 PM
آخرین ارسال: parnia mosahebi
  دیدار بهمن سال 1389 hamid 161 29,489 2011/03/03, 12:10 PM
آخرین ارسال: hamid
  دیدار تهران (آذر 89) hamed 102 20,618 2011/01/08, 03:01 PM
آخرین ارسال: khatoon25
Wink قراری دوباره در تهران salman121 122 26,530 2010/08/02, 10:41 PM
آخرین ارسال: Matilat
  ديدار فوري تهران . 1 مرداد 1389 hamid 15 5,476 2010/07/24, 11:40 AM
آخرین ارسال: pariya



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان