2013/06/07, 09:42 PM
من آخرش رسیدم فقط زن و شوهر دوچرخه سواره با حسین کاکاوند رو دیدم
دلم میخواست داداشم رو خفه کنم وقتی رفتم تو اتاق گفت بیا اینا ام اسین گفتم چرا زودتر صدام نکردیگفت صدات کردم نشنیدی
بعد گفتم إ این حسین کاکاونده
گفت کاکاوند کیه گفتم از بچه ها سایتمون
بعدن خفش میکنم حالا مهمان داریم
سعید و بقیه بچه ها رو نتونستم ببینم
دلم میخواست داداشم رو خفه کنم وقتی رفتم تو اتاق گفت بیا اینا ام اسین گفتم چرا زودتر صدام نکردیگفت صدات کردم نشنیدی
بعد گفتم إ این حسین کاکاونده
گفت کاکاوند کیه گفتم از بچه ها سایتمون
بعدن خفش میکنم حالا مهمان داریم
سعید و بقیه بچه ها رو نتونستم ببینم
گاهی مرا یاد کن...
من همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی آسمان را به زمین میدوختی
من همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی آسمان را به زمین میدوختی