2012/01/03, 04:18 PM
من هم دیروز رفته بودم.
حکایت سوسن توضیح کاملی از فیلمی بود که دیدیم - ممنون سوسن-
اما
من هیچ وقت چیزهای به شدت زنانه را دوست ندارم چون درست دست میزارن روی نقطه های حساسی از احساسی که خیلی وقتها خیلی از ما زنها پنهانش می کنیم بین خیلی از رفتارها و احساس های روزمرمون- و امان از دست ما زنها!-
بانوی اول فیلم ویولت بود،قهرمان داستان زنی با یه گذشته ی تلخ ولی اراده و روحیه ای که تنها دردها و زخم های زندگیمون میتونن از ما بسازن
راستش را بخواهید من پایان داستان ویولت را ترجیح میدم!
ویولت با تمام شخصیت قهرمانی که داشت طبیعی تر و عادی تر به نظرم می رسید تا زن تحصیلکرده ای که بعد از زایمانش شوهرش ازش طلاق می گیره و چند ماهی یکبار میتونه پسرش را ببینه.
میدونم که هست...میدونم که این جور دردها واقعی هست و زیادن
اما چیزی نبود که من را تغییر بده ذهنیتم را از چیزی که هست کمی متمایز کنه.نتونست چیزی را ثابت کنه،فیلم زن هایی بی پشتوانه را نشان داد نه ام اس را.شاید ام اس دستاویز بود.
برای من و شمایی که عضو این سایت هستید،دغدغه ی ما نزدیک تر بود به ویولت تا زن های دیگر.
باید ویولت را درک کرد.
ویولتی که روی ویلچر میشینه.
ویلوتی که قرصها حالش را بدتر می کنه.
ویولتی که جزو اون گروه معدود جامعه ی ام اسی هست که برای راه رفتن نیازمند عصا یا ویلچره.
یک جورهایی واقعیت خود ویولته
و تویی که ممکنه لحظه ای دلت بلرزه،بترسی از آینده ولی برای یک صدم ثانیه هم از تلاش و امید دست برنداری.
ممنون.
حکایت سوسن توضیح کاملی از فیلمی بود که دیدیم - ممنون سوسن-
اما
من هیچ وقت چیزهای به شدت زنانه را دوست ندارم چون درست دست میزارن روی نقطه های حساسی از احساسی که خیلی وقتها خیلی از ما زنها پنهانش می کنیم بین خیلی از رفتارها و احساس های روزمرمون- و امان از دست ما زنها!-
بانوی اول فیلم ویولت بود،قهرمان داستان زنی با یه گذشته ی تلخ ولی اراده و روحیه ای که تنها دردها و زخم های زندگیمون میتونن از ما بسازن
راستش را بخواهید من پایان داستان ویولت را ترجیح میدم!
ویولت با تمام شخصیت قهرمانی که داشت طبیعی تر و عادی تر به نظرم می رسید تا زن تحصیلکرده ای که بعد از زایمانش شوهرش ازش طلاق می گیره و چند ماهی یکبار میتونه پسرش را ببینه.
میدونم که هست...میدونم که این جور دردها واقعی هست و زیادن
اما چیزی نبود که من را تغییر بده ذهنیتم را از چیزی که هست کمی متمایز کنه.نتونست چیزی را ثابت کنه،فیلم زن هایی بی پشتوانه را نشان داد نه ام اس را.شاید ام اس دستاویز بود.
برای من و شمایی که عضو این سایت هستید،دغدغه ی ما نزدیک تر بود به ویولت تا زن های دیگر.
باید ویولت را درک کرد.
ویولتی که روی ویلچر میشینه.
ویلوتی که قرصها حالش را بدتر می کنه.
ویولتی که جزو اون گروه معدود جامعه ی ام اسی هست که برای راه رفتن نیازمند عصا یا ویلچره.
یک جورهایی واقعیت خود ویولته
و تویی که ممکنه لحظه ای دلت بلرزه،بترسی از آینده ولی برای یک صدم ثانیه هم از تلاش و امید دست برنداری.
ممنون.
آغاز به مردن می کنی
اگرهمیشه از یک راه تکراری بروی...
اگرهمیشه از یک راه تکراری بروی...