2012/01/02, 11:08 PM
بازم ویلچری
من اولین بار که بیمارستان واسه پالس گرفتن بستری شدم و مشکوک به ام اس بودم با گوشیم توی اینترنت همش ام اس رو سرچ میکردم تا اینکه وبلاگ خانم ویولت رو دیدم .فقط این جمله ش یادمه که رفتم موهامو کوتاه کردم چون نمیتونم شونه بکشم و یا اینکه داداشم لباسمو عوض میکنه،این حرفا به هر علت که نوشته شده بود(خواه درد و دل. خواه برانگیختن حس ترحم)منو داغون کرد . شبا نمیتونستم بخوابم.اینده خودمو اونجوری تصور میکردم لعنت به اون روزا
من اولین بار که بیمارستان واسه پالس گرفتن بستری شدم و مشکوک به ام اس بودم با گوشیم توی اینترنت همش ام اس رو سرچ میکردم تا اینکه وبلاگ خانم ویولت رو دیدم .فقط این جمله ش یادمه که رفتم موهامو کوتاه کردم چون نمیتونم شونه بکشم و یا اینکه داداشم لباسمو عوض میکنه،این حرفا به هر علت که نوشته شده بود(خواه درد و دل. خواه برانگیختن حس ترحم)منو داغون کرد . شبا نمیتونستم بخوابم.اینده خودمو اونجوری تصور میکردم لعنت به اون روزا
براى تو
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...
براى چشمهايت..
براى من
براى دردهايم..
براى ما
اى كاش خدا كارى بكند...