2017/10/27, 08:27 AM
(2011/09/29, 03:44 PM)ساغر نوشته است: من که همزمان هم کار میکردم هم دانشگاه میرفتم .پدرم در اومد از صبح تا ساعت 2 تو اداره جون میکندم .ساعت 2 بدو بدو میرفتم سر کلاس.تازه از وقتی مامانم فوت شده باید کارای خونه رو هم انجام بدم.محیط کارم هم پر از استرسه .رئیسم با اینکه از بیماریم اطلاع داره خیلی سخت گیری میکنه ،چون صاف راه میرم و تنها مشکلم تاری دیده مثل بقیه یا اغلب بیشتر ازم انتظار داره.بیمه هم هیچ سود قابل توجهی نداره با اینکه بیمه تکمیلی هستم ،بیمه هزینه دارو رو تقبل نمیکنه فقط هزینه ام ار ای و این چیزا رو میده
سلام
درک می کنم چون از 7 صبح تا7 شب سرکار بودم اونم تو یه محیط پر استرس مثل واحد فروش حدوداً از ساعت3 عصر میرفتم دانشگاه اونم با استرس , ساعت9 شب واقعاً خسته میرسیدم خونه .
دیگه واقعاً داغون بودم
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید
شاید امروز نه ؛ اما من ایمان دارم که سرانجام همه چیز درست خواهد شد ... آری ، روزهای خوب خواهند آمد.
شاید امروز نه ؛ اما من ایمان دارم که سرانجام همه چیز درست خواهد شد ... آری ، روزهای خوب خواهند آمد.
