امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان یه مبارز قوی مث همه ما
#10
[quote='hamid' pid='64536' dateline='1302540642']
به قول بچه های fb
unlike

همش خوب بود جز ۳ خط اولی که خودت نوشتی .
یادم نیست کی بود . چند روز پیش میگفت از ایدز و سرطان و ... بد میگید و ام اس رو خوب میدونید .
خوب دید جامعه نسبت به ام اس اینه . نسبت به سرطان و ایدز و ... هم همین .
خیلی باهاش موافقم

ما الان داریم میگیم ام اس خوبه ولی با دید جامعه میگیم سرطان بگیریم میمیریم !
تا وقتی اینجوری فکر کنیم حق نداریم بگیم ام اس خوبه و خداروشکر که ام اس دارم . حق نداریم بگیم سطح فکر جامعه خیلی پایینه چون خودمون در زاویه دیگه همون سطح فکر پایین هستیم .
من خیلی راجع به این موضوع فکر کردم ! شمام فکر کنید نظرتون رو بگید . اگه همین الان بفهمید یه سرطان بد خیم دارید چی میشه ؟ ام اس دارید حالا سرطان . اوه اوه افتضاحه نه ؟

من یه سال بیشتره به این موضوع فکر میکنم . البته نتیجه هم گرفتم . به خودمم اطمینان دارم که اگه بیماری دیگه داشته باشم باعث میشه که یه پله دیگه واسه موفقیتم ساخته بشه .

اینو بدونید که هیچ بیماری در جهان وجود نداره به جز بیماری روح و فکر
تا وقتی فکر انسان مشکل داشته باشه سخت ترین بیماری ها هم براش بیماری نیست .
همین غزل رو ببینید . عاشق فکرشم .
داره زندگیشو میکنه ولی اگه طرز فکرش اینجوری نبود الان بدبخت ترین فرد زمین بود .
[/quote]


[quote='hamid' pid='64536' dateline='1302540642']
به قول بچه های fb
unlike

.
خیلی باهاش موافقم. من سپاسگذارم از هستی که چنین موهبتی به من تقدیم کرده. شاید باورش سخت باشه اما شناخت و مطالعه در مورد سلولهای میکروگلیا و مخصوصا آستروسیتها لذت بخش ترین قسمت این بیماری برای من بود!


به پاس این همه محبت سمینار ارشدم رو با این عنوان ارائه کردم که واکنش بقیه نسبت به عنوانش خیلی جالب تر از ارائه بود:Histhopathologh in Multiple sclerosis. به طور خلاصه و ساده در مورد سلولهای دخیل در به وجود آمدن پلاکها صحبت کردم و فقط خدا می دونه لذت بردم. هیچ کس از هم کلاسیهام نمی دونه که من چه نعمتی داشته و دارم! خدایا متشکرم...
[quote='hamid' pid='64536' dateline='1302540642']
به قول بچه های fb
unlike

.
خیلی باهاش موافقم. من سپاسگذارم از هستی که چنین موهبتی به من تقدیم کرده. شاید باورش سخت باشه اما شناخت و مطالعه در مورد سلولهای میکروگلیا و مخصوصا آستروسیتها لذت بخش ترین قسمت این بیماری برای من بود!


به پاس این همه محبت سمینار ارشدم رو با این عنوان ارائه کردم که واکنش بقیه نسبت به عنوانش خیلی جالب تر از ارائه بود:Histhopathologh in Multiple sclerosis. به طور خلاصه و ساده در مورد سلولهای دخیل در به وجود آمدن پلاکها صحبت کردم و فقط خدا می دونه لذت بردم. هیچ کس از هم کلاسیهام نمی دونه که من چه نعمتی داشته و دارم! خدایا متشکرم...
برای اولین بار تولد را درک کنید فرصتهای ناب تکرار نمی شوند. من امشب هفت شهر آرزوهایم را گم کرده ام. اینجا ستاره ها پنهان شده اند. تا به خویش آمدم تمامم تباه شد........


 تشکر شده توسط : Sina , nahid , shahrzad
  


پیام های داخل این موضوع
RE: خدا را شکر که من ام اس دارم... - توسط غزل - 2011/05/18, 11:29 AM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان