2013/10/06, 08:42 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2014/08/07, 06:30 PM، توسط Exhautless.)
3تا از دکترای خوب تشخیص داده بودن msدارم,منم باقضیه کنار اومده بودم,از کل دنیا داداشمو 3تا ازدوستام میدونن چمه,به اصرار یکی ازدوستان یه دکتری تو تهران بهم معرفی کرد که خیلی خفنه,آخه یکی بگه بنده خداچرامقاومت میکنی,خلاصه عازم تهران شدم از اونجایی که کلی آزمایشو mriو...همرام بود اصلا با اتوبوس نمیشد,به خونواده گفتم که یه کار خوب بهم پیشنهاد شده توتهران منتهامحل پروژه خارج شهره باید با ماشین خودم برم,شب وقتی همه خواب بودن عکساو...رو گذاشتم توماشین,فرداییش حرکت کردم سمت تهران,پیش دکترم رفتمو اونم چیز جدیدی واسم نداشت,بس که دروغ گفتمو میگم خیلی مواقع یادم میره به کی چی گفتم,به خونه هم گفتم کار بهم نخورد,مگه من از رو میرم,شنیده بودم زنبوردرمانی خوبه جواب میده,عازم قم شدم واسه زنبوردرمانی به بهانه دیدن داداشم که ساکن قمه,
خدا مرا مورد لطفش قرارداده...