آخ که هیچکی منودرک نمیکنه وهیچکی نمیدونه من ازدست پلاسمافرزلعنتی چی کشیدمای کاش یکی منودرک میکردم البته خودشواینوهرگزتجربه نکرده باشد
آیاکسی است که معنی واقعی مرگ رابداندچیست؟من میگم مرگ یعنی پلاسمافرزشدن
این چیزی که من اینجاگفتم شمادوستان فقط بعنوان یک داستان به آن نگاه میکنیدامادرواقع این یک واقعیت بینهایت تلخی است که من تجربه اش کردم
آیاکسی است که معنی واقعی مرگ رابداندچیست؟من میگم مرگ یعنی پلاسمافرزشدن
این چیزی که من اینجاگفتم شمادوستان فقط بعنوان یک داستان به آن نگاه میکنیدامادرواقع این یک واقعیت بینهایت تلخی است که من تجربه اش کردم
اے دنیا کے مسافر منزل تیری قبرھیں اے کر رھا ھیں جو تو دو دن کا یہ سفرھیں موت ھیں تیرا ان دیکھا ساتھی آچانگ تجھے نگل لے گا:ای مسافر دنیا خونه ی توقبر است ای که هرکاری میکنی سفر دو روزه هست مرگ رفیق ندیده ی تو است یکهو نفست رو می گیره