من که سر کار می رم دانشگاه هم می رم متأهل هم هستم . خلاصه هر جور که بخوای درگیرم . از بس هم که سرم شلوغه اصلا یادم می ره که ام اس دارم . فقط یک شب درمیون شوهرم یا دخترم بهم می گن امشب آمپول داریها تازه یادم می افته إإ واقعاًاًاًاً ام اس دارم ؟ چه جالب
ولی اینکه تو محیط کار بدونن که مشکلت چیه به نظرم خوبه و باید بدونن چون شرایط ما طوریه که حتما باید تسهیلاتی رو برامون بذارن. البته تو اداره وقتی فهمیدن که من ام اس دارم برخورد منفی از روی نادانی هم داشتم . ولی در کل عواقبش خوب بود. چون اتاقم خیلی گرم بودم من بیچاره چهار سال توی اتاق مثل کوره کار می کردم. که هیچ تهویه ای هم نداشت از وقتی که این مشکلم رو فهمیدن اتاقم رو عوض کردن تازه فهمیدم بقیه کارمندا تو چه بهشتی کار می کردن و من بیچاره تو چه جهنمی به نظرم که خیلی خوب شد. بالاخره من که موقعیتم بهتر شد. به نظرم باید به کلیت موضوع نگاه کنی نه به جزئیاتش . یعنی من اگر به خاطر برخورد یک سری آدم نا آگاه می ترسیدم هنوز هم باید همون شرایط بد رو تحمل می کردم . ولی الان شرایطم بهتر شده. خدا رو شکر.
ولی اینکه تو محیط کار بدونن که مشکلت چیه به نظرم خوبه و باید بدونن چون شرایط ما طوریه که حتما باید تسهیلاتی رو برامون بذارن. البته تو اداره وقتی فهمیدن که من ام اس دارم برخورد منفی از روی نادانی هم داشتم . ولی در کل عواقبش خوب بود. چون اتاقم خیلی گرم بودم من بیچاره چهار سال توی اتاق مثل کوره کار می کردم. که هیچ تهویه ای هم نداشت از وقتی که این مشکلم رو فهمیدن اتاقم رو عوض کردن تازه فهمیدم بقیه کارمندا تو چه بهشتی کار می کردن و من بیچاره تو چه جهنمی به نظرم که خیلی خوب شد. بالاخره من که موقعیتم بهتر شد. به نظرم باید به کلیت موضوع نگاه کنی نه به جزئیاتش . یعنی من اگر به خاطر برخورد یک سری آدم نا آگاه می ترسیدم هنوز هم باید همون شرایط بد رو تحمل می کردم . ولی الان شرایطم بهتر شده. خدا رو شکر.
اگر درد داري تحمل كن؛ روي هم كه تلنبار شد؛ديگر نميفهمي كدام درد از كجاست؛ كم كم خودش بي حس ميشود!!