از همه ممنون که اومدن
از سعیده خانوم که ماشالا ماشالا بزنم به تخته از نوع mdf اصل ترکیه که چشم نخوره ۱۸ سالش بود ... امیدوارم هر چه زودتر خستگی از تنش بره و دربند و درکه که جایی نیست کوه قاف رو فتح کنه
نادر که خداییش آخر مرام بود و آخرشم شرمندمون کرد ... محمود هم که چقـــــــــــدر بانمک بود ....
شادی و زهرا هم باید بودین و میدیدین .... البته به چشم برادر و خواهر باید میدیدین هااااا .... ماشالا چقدر خوشگل بودن
واااااای پریا و حامد : دو زوج بسیار بسیار به هم بیا و خوش تررررررریپ ... ایشالا به پای هم پیرشن
آنیه جیگر هم که با اون خاطره هاش آبروی من و برد ... تو راه یادم افتاد و خندم گرفت ... ملت فکر کردن خل شدم یه هو .... خیلی لطف کرده بودی آنی جون .... مواظب باش ذوق مرگ نشی دوباره
داش مهدی هم که با اون خاطرش یه کم دل ما رو گرم کرد ... اولش گفت خاطره بدیه .... ولی آخرش خیلی حال کردم با خاطرش ... خدا رو شکر که یه کسایی هستن که به آدما ارزش میدن ... حالا چه اونور کره زمین .. چه اینور کره زمین
مهسا که ماشالا اونقدر محجوب بود من فقط یه چشمش رو دیدم و دقیقا از اون دخترای با کلاس که میرن کافی شاپ شیلک میلک میخورن .... مهسا از طرف من بابات و ببوسی
شهرزاد هم که قربونش برم الهی .... چقدر ماهه .... اصلا هر جا هست عین یه منبع انرژی تا فاصله 100 متری رو انرژی میده .... کشته لحن صحبت کردنشم
مرتضی هم که من عاشق این ساکت بودنشم .... حمید۱ هم که همیشه پای جمعه اینسری هم چقدر بزرگ شده بود ... البته از نظر حجمی
اگه گفتین کی؟؟؟؟؟؟؟؟ خانوووووووووووومه خانوووووووووم ..... ندا از اون خانومای آب زیر کاه .... از ترس من یکی رو نیاورده بود
ولی ایشالا خوشبخت میشه و دفعه بعد عین حامد و پریا میبینیمشون
مجید هم اینسری مدل موهاش چقدر سرسنگین شده بود ... البته خودشم کلی سرسنگین و متین ... نمیدونم چرا با حمید رفیق شده
بچه هــــــــــــا
حمید و خانومه حمید : سحر جون خیلی لطف کرده بودی اومده بودی .... البته میدونم به خاطر حمید اومده بودیاااااا ... کاری به ماها نداشتی ... ولی خوب بالاخره ما که خوشحال شدیم ... خوشگل و خوشتیپ و مهربون
من واقعا پی بردم که حمید یکی از خوش شانسترین آدمای دنیاست .... ولی به شانس سحر زیاد اطمینان ندارم


به من که خیلی خوش گذشت
همتون و دووووووووووووووست دارممممممممممممممممممممممممممممممم

















از سعیده خانوم که ماشالا ماشالا بزنم به تخته از نوع mdf اصل ترکیه که چشم نخوره ۱۸ سالش بود ... امیدوارم هر چه زودتر خستگی از تنش بره و دربند و درکه که جایی نیست کوه قاف رو فتح کنه
نادر که خداییش آخر مرام بود و آخرشم شرمندمون کرد ... محمود هم که چقـــــــــــدر بانمک بود ....
شادی و زهرا هم باید بودین و میدیدین .... البته به چشم برادر و خواهر باید میدیدین هااااا .... ماشالا چقدر خوشگل بودن
واااااای پریا و حامد : دو زوج بسیار بسیار به هم بیا و خوش تررررررریپ ... ایشالا به پای هم پیرشن
آنیه جیگر هم که با اون خاطره هاش آبروی من و برد ... تو راه یادم افتاد و خندم گرفت ... ملت فکر کردن خل شدم یه هو .... خیلی لطف کرده بودی آنی جون .... مواظب باش ذوق مرگ نشی دوباره
داش مهدی هم که با اون خاطرش یه کم دل ما رو گرم کرد ... اولش گفت خاطره بدیه .... ولی آخرش خیلی حال کردم با خاطرش ... خدا رو شکر که یه کسایی هستن که به آدما ارزش میدن ... حالا چه اونور کره زمین .. چه اینور کره زمین
مهسا که ماشالا اونقدر محجوب بود من فقط یه چشمش رو دیدم و دقیقا از اون دخترای با کلاس که میرن کافی شاپ شیلک میلک میخورن .... مهسا از طرف من بابات و ببوسی
شهرزاد هم که قربونش برم الهی .... چقدر ماهه .... اصلا هر جا هست عین یه منبع انرژی تا فاصله 100 متری رو انرژی میده .... کشته لحن صحبت کردنشم
مرتضی هم که من عاشق این ساکت بودنشم .... حمید۱ هم که همیشه پای جمعه اینسری هم چقدر بزرگ شده بود ... البته از نظر حجمی
اگه گفتین کی؟؟؟؟؟؟؟؟ خانوووووووووووومه خانوووووووووم ..... ندا از اون خانومای آب زیر کاه .... از ترس من یکی رو نیاورده بود

مجید هم اینسری مدل موهاش چقدر سرسنگین شده بود ... البته خودشم کلی سرسنگین و متین ... نمیدونم چرا با حمید رفیق شده
بچه هــــــــــــا
حمید و خانومه حمید : سحر جون خیلی لطف کرده بودی اومده بودی .... البته میدونم به خاطر حمید اومده بودیاااااا ... کاری به ماها نداشتی ... ولی خوب بالاخره ما که خوشحال شدیم ... خوشگل و خوشتیپ و مهربون
من واقعا پی بردم که حمید یکی از خوش شانسترین آدمای دنیاست .... ولی به شانس سحر زیاد اطمینان ندارم



به من که خیلی خوش گذشت
همتون و دووووووووووووووست دارممممممممممممممممممممممممممممممم


















... وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !!. ... 1213.2