2010/01/30, 10:45 AM
من روزی که فهمیدم ام اس دارم تمام روزم رو توی حافظیه گذروندم تقریبا گیج گیج شده بودم پر بودم از حرف . پر بودم از سوال. دلم میخواست گریه کنم اما نمی تونستم اصلا نمی تونستم. دچار یه حسرت آنی شده بودم.
"چقدر ابد زمان اندکی ست برای آنکه به کفایت کنارت باشم...