2011/05/11, 12:35 PM
سال پیش همین موقع ها زمانی که از ام اس خبری نبود داشتم طرح میریختم که یه دوره ای رو واسه تابستون ثبت نام کنم
چون باید یه کار نیمه تموم رو هم تموم میکردم و اینکه هزینه ی اونجا واسم حدودا سنگین بود باید شرایط سختی رو قبول میکردم
دودل بودم که برم یا نرم......
مشورت هم تاثیری نداشت چون شرایط واسه بقیه قابل درک نبود گفتم خب توی این وضعیت استخاره کنم ببینم چطوره!!!!

همون شرایطی که قبل استخاره گفتن رو لحاظ کردم....یه آیه ای اومد الان یادم نیست ولی آیه ی مشهوریه مضمونش این بود
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه خودشان بخواهند.
منم گفتم خدا اکی داده میرم ببینم چی میشه! مطمئن بودم بعد این دوره و یه سری تلاش هام زندگیم یه تغییر بزرگ میکنه
که دقیقا آخرش 28 شهریور یه حمله رخ داد و فهمیدم ام اسه
جالبه برخلاف یه تعداد از دوستان نه میدونستم ام اس چیه نه میترسیدم ازش....
خانوادم میگن کاش نمیرفتی!خودمم بعضی وقتا میگم یعنی ام اس رو خودم انتخاب کردم؟؟

آیه که مفهومش درست از آب در اومد برداشت من یه چیز دیگه بود!
زندگی من تغییر کرد ......
به خود آی,خود تو جان جهانــــــی...