2011/05/11, 08:36 AM
یا خدا...عجب گلادیاتور بازی شده اینجا...همایونیه ام اس سنتر...
...صحنه رو تصور کنین که علیرضا با دست بسته میارن جلو پریا..لباس خاکی بعد بهار با چشم اشکی میدوئه سمته علیرضا (این قسمت صحنه آرومه)..بعد علیرضا میگه منو اعدام کنید..پریا هم در یه حرکت همایونی (اینجا آخر فیلمه) شمشیرو میبره بالا ولی در فرود شمشیر دستشو باز می کنه
...هوراااا همه دست میزنن
...سینا هم یه گوشه کاخ وایساده داد میزنه که اون خائنه دستشو مشت میکنه یه سیگار بر میداره (مثلا سیگار اون موقعها اختراع شده بود)
....




ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم