امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستان یه مبارز قوی مث همه ما
#1
بچه ها نمیدونم یادتونه یا نه !دیدارهای اول بود فکر کنم که سینا بهمون میگفت خیلی از مشکلات دیگران رو میشناسه که از ام اس خیلی بدترن..فکر کنم تالاسمی رو برامون مثال زد دقیق یادم نیست یا اینکه تو پارک ساعی بود که این بحثو میکردیم..
یه مطلبی رو خوندم دلم نیومد براتون ننویسم..
درباره غزل..از سال 88 سرطان سینه گرفته..فکر کنم زیر سی سال سن داشته باشه
دوست ندارم از ناراحتی ها و مشکلات مالی تهیه دارو یا جلسات شیمی درمانیش برای شما بگم
فقط همینو بگم دوستای من خیلی سخت بوده و هست...خیلی..با خوندن هر پاراگرافش فقط میگفتم خدایا من خیلی بنده ناشکری بودم،منو ببخش..
حالا بذارید از روحیات و حرفای این دختر بگم براتون:
از همه مراحل ریختن موهام عکس دارم.توی لپ تاپم نگهش داشتم.سری دوم هم که رفتم شیمی درمانی یه فولدر جدید درست کردم و اسمشو گذاشتم غزل دوباره...
25 جلسه برق گذاشتن خیلی اذیتم کرد اما فقط برایم مهم بود که زنده بمانم و بتونم راه برم.حتی اینکه چه ریختی میشم برام مهم نبود.میخواستم زنده بمانم
سرطان هم زندگیم رو عوض کرد هم دیدم رو...الان میتونم بگم خوشحالم که سرطان گرفتم.الان قدر لحظه لحظه هایم را میدانم
غزل هیچ وقت از خودش نپرسیده چرا من؟!تو حرفاش ردی از ناامیدی نیست...
سوم آذر با ماشین چپ کردم.من را از صندوق عقب کشیدند بیرون.همون موقع که داشتند تلاش میکردند تا منو نجات بدن با خودم میگفتم من از سرطان نمردم حالا توی تصادف بمیرم؟!عمرا!!!

من میگویم من و سرطان میتونیم با هم دوست باشیم.می گویم تقصیر اون نیست که من اینجوری شدم.برای همین وقتی برای دردآورترین کار زندگیم میرم بیمارستان لباس خوب میپوشم کلی با خودم سی دی و کتاب می برم حتی لوازم آرایش را میبرم.فکر میکنم مسافرتی است که براش برنامه ریزی کردم.شب های قبل از شیمی درمانی مثل یه غریبه با غزل حرف میزنم تا قانعش کنم که باید و باید این جنگ را ادامه بدهد.توی این جنگ ما سه نفریم:من و غزل و خدا..
بهتون قول میدم از هر چی بمیرم از سرطان نمیمیرم!من عاشق زندگی کردنم...

امیدوارم برای شما هم جالب بوده باشه
چرا هر وقت حرفی از سرطان زده میشه بعدش حرف از مرگ هست...حتی توی صحبت های غزل!!!
به هر حال شما هم به این نقطه رسیدید حتما و گفتید خدا رو شکر؟!!
وقتی نیستی،همه نیستن
نه که نیستن،هستن
مثل تو نیستن
 تشکر شده توسط : سحــــــــر , fireboud , # پریسا # , TootFarangi , montazer , ostad2000 , Narges , goli61 , عمومهربان , بی تـــا , هانیه , بهــار , maedeh , najva , sooorooosh , شفا یافته , نسيم , paeazan
  


پیام های داخل این موضوع
داستان یه مبارز قوی مث همه ما - توسط shahrzad - 2011/04/11, 07:27 PM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
8 مهمان