2011/04/08, 10:16 PM
پنج قانون شاد زیستن
شايد بيان تعريفي از خوشحالي، كمي احمقانه به نظر برسد. زيرا همه ما ميدانيم چه مواقعي احساس خوشحالي ميكنيم و چه مواقعي احساس غمگيني.
در پاسخ به اين سئوال كه چه چيزي انسان را خوشحال ميكند، ممكن است بيدرنگ افكاري در مورد موسيقي، مجلس عروسي، غذاهاي خوشمزه، يا شخصي مورد علاقه، در ذهن ما جاري شود. در نقطه مقابل، مسائلي از قبيل انجام دادن كارهاي خانه يا دخالتهاي بيمورد مادرزن يا مادرشوهر ممكن است باعث ناراحتي ما شود.
در هر حال بايد به اين نكته توجه كرد كه آنچه باعث شادي و خوشحالي فردي ميشود، ممكن است ديگران را غمگين و ناراحت سازد. بهعنوان مثال، ممكن است براي خانوادهاي خريدن يك اتومبيل شخصي حتي از نوع مدل پايين آن بسيار خوشحالكننده باشد، اما براي خانوادهاي كه داراي اتومبيلي آخرين سيستم است، داشتن يك اتومبيل مدل پايين احتمالاً منبع نوميدي و ناراحتي خواهد بود؛ از طرف ديگر، افرادي كه اصلاً علاقهاي به اتومبيل ندارند، در مورد داشتن يا نداشتن آن، كاملاً بيتفاوتاند. بنابراين ميتوان چنين نتيجهگيري كرد كه تملك اشياء خودبهخود نميتواند معياري براي خوشحال بودن ما به حساب آيد. زيرا اشياء اموري ذهني هستند كه بستگي كاملي به نگرش افرادي دارند كه صاحب آنها هستند. در برابر آن، ما در روش «سيلوا» براي خوشحال بودن، فلسفهاي قائل هستيم. فلسفه ما عبارت است از: «لذت بردن از چيزهايي كه دوست داريم، تغيير دادن يا دوري جستن از چيزهايي كه دوست نميداريم و پذيرفتن و كنار آمدن با چيزهايي كه ما نه نميتوانيم از آنها دوري بجوييم و نه ميتوانيم آنها را تغيير بدهيم».
با بهرهبرداري از اين فلسفه زندگي، كه آن را در شكل «پنج قانون شادزيستن» ارائه خواهيم كرد، شما خواهيد توانست تمام مشكلاتتان را حل و فصل كنيد و يك زندگي توأم با شادماني و خوشحالي در پيش بگيريد.
پنج قانون شادزيستن به قرار زيراست:
قانون اول: اگر شما چيزي را دوست داريد، از آن لذت ببريد.
اين قانون در نگاه اول خيلي پيشپا افتاده بهنظر ميآيد. شما ممكن است بگوييد: «اين خيلي مسخره است. مسلماً من از چيزي كه آن را دوست دارم، لذت هم ميبرم». اما، اگر شما درباره اين موضوع بيشتر فكر كنيد، به اين نتيجه ميرسيد كه چيزهاي زيادي در زندگي ما وجود دارد كه عليرغم آنكه آنها را دوست ميداريم، به دليل احساس گناه و ترس، از آنها لذتي نميبريم. بهعبارت ديگر، اگر ما هنگام انجام كار مورد علاقهمان، دچار احساس گناه بشويم يا اگر از عواقب انجام آن كار، ترس داشته باشيم؛ ديگر نخواهيم توانست از آن لذت ببريم.
قانون دوم: اگر شما چيزي را دوست نداريد، از آن دوري جوييد.
قانون دوم هم خيلي ساده بهنظر ميرسد. اما با تأمل بيشتر درباره اين قانون، درمييابيم كه افراد زيادي وجود دارند كه سر و كارشان با يك شغل، يك شخص، يك ماشين يا يك نوع غذاست كه آن را دوست نميدارند، ولي بنا به دلايلي نميتوانند از آن دوري جويند.
قانون سوم: اگر شما چيزي را دوست نداريد و نميتوانيد از آن دوري كنيد، آن را تغيير دهيد.
در اينجا راهحل سادهاي وجود دارد: تغيير دادن آنچه آن را دوست نداريد. اما بايد گفت همانطور كه ما، در دوري كردن از چيزي بهخاطر برخي دلايل، همچون نيازهاي مادي و امنيتي يا صرفهجويي در وقت ناتوان هستيم، به همين دلايل نيز ممكن است نتوانيم آن چيز را تغيير دهيم.
قانون چهارم: اگر شما چيزي را دوست نداريد، نميتوانيد از آن دوري كنيد و نميتوانيد آن را تغيير دهيد، آن را بپذيريد.
اين قانون نيز در حد يك شعار است. چگونه ميتوانيم چيزي را كه دوست نميداريم، بپذيريم و با آن كنار بياييم؟ ممكن است شما برادري داشته باشيد كه دائماً در كار شما دخالت ميكند و وسايل اتاق شما را به هم ميريزد، اما شما نتوانيد از او دوري جوييد و نصيحتهاي شما هم در تغيير رفتار او بيتأثير باشد. چگونه ميتوان با چنين افرادي كنار آمد؟ چگونه ميتوان در موقعيتي كه نميتوان در آن شادمان بود، به زندگي ادامه داد؟ چگونه ميتوان فردي را كه با او احساس خوشحالي به انسان دست نميدهد، پذيرفت و با او كنار آمد؟ در هرحال، اگر شما نتوانيد چيزي را كه دوست نداريد بپذيريد، احساس خوشحالي نخواهيد كرد، اگر شما نتوانيد چيزي را كه دوست نداريد، تغيير دهيد يا از آن دوري جوييد يا آن را بپذيريد، مطمئناً هرگز نخواهيد توانست زندگي شادماني داشته باشيد. اما نبايد زياد نااميد باشيد چرا كه كليد موفقيت شما در قانون طلايي پنجم نهفته است.
قانون پنجم: با تغيير دادن نگرشتان نسبت به چيزهايي كه آنها را دوست نميداريد. آنها را بپذيريد.
شما همان نگرشتان هستيد، بهعبارت ديگر، ارزش هر چيزي بستگي به نگرش شما در مورد آن دارد و هيچچيز مطلقي وجود ندارد ـ هيچچيزي به خودي خود، خوب يا بد نيست، بلكه خوب بودن يا بد بودن چيزي، به نحوه نگرش شما به آن چيز بستگي دارد. زندگي نيز به خودي خود خوب يا بد نيست. زندگي فقط در جريان است. بنابراين، شما با تغيير نگرشتان نسبت به امور زندگي، ميتوانيد آن را تغيير دهيد. با مطالعه ماجراي زير، با كاربرد قانون پنجم شادزيستن در جريان زندگي روزمره بيشتر آشنا خواهيد شد:
روزي آقايي به نام جرج، قصد خوردن ناهار در بيرون از خانه را كرد؛ اما موقعي كه او براي بردن اتومبيلش به پاركينگ رفت، متوجه شد كه سپر جلوي آن كاملاً درب و داغان شده است. به نظر ميرسيد، اتومبيلي كه قبل از آن در جلوي اتومبيل او پارك كرده، به هنگام دنده عقب رفتن باعث چنين تصادفي شده بود؛ اما متأسفانه آن راننده خاطي هيچ يادداشتي از خود به جاي نگذاشته بود. آقاي جرج، چنين وضعيتي را دوست نداشت و نميتوانست از آن دوري جويد. كاري بود كه شده بود و او قادر نبود اين وضعيت را به حالت اوليه خود برگرداند.
«آقاي جرج در برابر وضعيت پيش آمده، دو گزينه در پيش رو داشت: ١ـ خوشحال بودن ٢ـ غمگين شدن. او گزينه اول را انتخاب كرد. تصميم گرفت از دريچه ديگري به مسئله بنگرد. بنابراين، هنگامي كه او دوباره به سپر داغان شده نگاه كرد، آن را به چشم عاملي كه باعث از دست رفتن وقت و هزينه زيادي براي وي خواهد شد، نديد. بلكه آن را بهعنوان انگيزهاي براي كسب درآمد بيشتر در نظر گرفت. او در تلاش براي داشتن تصوراتي مثبت از هزينههايي كه روي دستش گذاشته بودند، تصميم گرفت كه با كار و كوشش بيشتر، هر چه سريعتر سه برابر مبلغي را كه براي تعمير اتومبيل لازم بود، كسب كند. بنا به برآورد اوليه، تعمير اتومبيل حدود ٢٥٠ دلار هزينه در برداشت، بنابراين آقاي جرج تصميم گرفت كه سه برابر آن، يعني ٧٥٠ دلار را كسب كند و طولي نكشيد كه اين مبلغ را با كار و تلاش مجدانه بهدست آورد».
در تفسير اين ماجرا، بايد گفت كه آقاي جرج پس از مواجهه با موقعيت پيش آمده، نگرشش را كاملاً دگرگون ساخت. او آن وضعيت را دوست نداشت. نميتوانست از آن دوري جويد و نميتوانست آن را تغيير دهد. اما، او قادر بود نگرشش را نسبت به آن عوض كند. به اين ترتيب، هنگامي كه او با نگرشي مثبت به سپر آسيبديده اتومبيلش نگاه كرد، در آن ٧٥٠ دلار ديد. بنابراين، او تصميم گرفت كه به عنوان يك هدف كوتاهمدت، هرچه سريعتر ٧٥٠ دلار درآورد و اينگونه نيز كرد. حتي ميتوان گفت كه آقاي جرج پس از پرداخت ٢٥٠ دلار هزينه تعمير اتومبيل، در واقع ٥٠٠ دلار سود كرد. بدينگونه، عليرغم اينكه او در وضعيتي قرار گرفته بود كه در اغلب مردم خشم و عصبانيت ايجاد ميكند. شادماني خودش را حفظ كرد.
شما نيز با رفتن به سطح آلفا و با بهرهبرداري از پنج قانون شادزيستن، ميتوانيد دوباره با داشتن يك «زندگي شاد» آشتي كنيد و علاوه بر آن، ميتوانيد به علل «ناشادمان بودن» ديگران نيز پي ببريد. البته، بايد به اين مسئله توجه داشته باشيد كه هميشه شادمان بودن امري ممكن يا پسنديده نيست، زيرا بر طبق قوانين مربوط به آهنگ هر شيءاي همواره در معرض نيروهاي جزر و مدي قرار دارد و زندگي سرشار از فراز و نشيبهاي فراوان است. اما با تواناييهايي كه شما در نتيجه آگاهي از پنج قانون شادزيستن كسب خواهيد كرد، خواهيد توانست فرازها و بلنديهاي زندگيتان را فرازتر و پستيها و نشيبهاي آن را قابل تحملتر سازيد.
شايد بيان تعريفي از خوشحالي، كمي احمقانه به نظر برسد. زيرا همه ما ميدانيم چه مواقعي احساس خوشحالي ميكنيم و چه مواقعي احساس غمگيني.
در پاسخ به اين سئوال كه چه چيزي انسان را خوشحال ميكند، ممكن است بيدرنگ افكاري در مورد موسيقي، مجلس عروسي، غذاهاي خوشمزه، يا شخصي مورد علاقه، در ذهن ما جاري شود. در نقطه مقابل، مسائلي از قبيل انجام دادن كارهاي خانه يا دخالتهاي بيمورد مادرزن يا مادرشوهر ممكن است باعث ناراحتي ما شود.
در هر حال بايد به اين نكته توجه كرد كه آنچه باعث شادي و خوشحالي فردي ميشود، ممكن است ديگران را غمگين و ناراحت سازد. بهعنوان مثال، ممكن است براي خانوادهاي خريدن يك اتومبيل شخصي حتي از نوع مدل پايين آن بسيار خوشحالكننده باشد، اما براي خانوادهاي كه داراي اتومبيلي آخرين سيستم است، داشتن يك اتومبيل مدل پايين احتمالاً منبع نوميدي و ناراحتي خواهد بود؛ از طرف ديگر، افرادي كه اصلاً علاقهاي به اتومبيل ندارند، در مورد داشتن يا نداشتن آن، كاملاً بيتفاوتاند. بنابراين ميتوان چنين نتيجهگيري كرد كه تملك اشياء خودبهخود نميتواند معياري براي خوشحال بودن ما به حساب آيد. زيرا اشياء اموري ذهني هستند كه بستگي كاملي به نگرش افرادي دارند كه صاحب آنها هستند. در برابر آن، ما در روش «سيلوا» براي خوشحال بودن، فلسفهاي قائل هستيم. فلسفه ما عبارت است از: «لذت بردن از چيزهايي كه دوست داريم، تغيير دادن يا دوري جستن از چيزهايي كه دوست نميداريم و پذيرفتن و كنار آمدن با چيزهايي كه ما نه نميتوانيم از آنها دوري بجوييم و نه ميتوانيم آنها را تغيير بدهيم».
با بهرهبرداري از اين فلسفه زندگي، كه آن را در شكل «پنج قانون شادزيستن» ارائه خواهيم كرد، شما خواهيد توانست تمام مشكلاتتان را حل و فصل كنيد و يك زندگي توأم با شادماني و خوشحالي در پيش بگيريد.
پنج قانون شادزيستن به قرار زيراست:
قانون اول: اگر شما چيزي را دوست داريد، از آن لذت ببريد.
اين قانون در نگاه اول خيلي پيشپا افتاده بهنظر ميآيد. شما ممكن است بگوييد: «اين خيلي مسخره است. مسلماً من از چيزي كه آن را دوست دارم، لذت هم ميبرم». اما، اگر شما درباره اين موضوع بيشتر فكر كنيد، به اين نتيجه ميرسيد كه چيزهاي زيادي در زندگي ما وجود دارد كه عليرغم آنكه آنها را دوست ميداريم، به دليل احساس گناه و ترس، از آنها لذتي نميبريم. بهعبارت ديگر، اگر ما هنگام انجام كار مورد علاقهمان، دچار احساس گناه بشويم يا اگر از عواقب انجام آن كار، ترس داشته باشيم؛ ديگر نخواهيم توانست از آن لذت ببريم.
قانون دوم: اگر شما چيزي را دوست نداريد، از آن دوري جوييد.
قانون دوم هم خيلي ساده بهنظر ميرسد. اما با تأمل بيشتر درباره اين قانون، درمييابيم كه افراد زيادي وجود دارند كه سر و كارشان با يك شغل، يك شخص، يك ماشين يا يك نوع غذاست كه آن را دوست نميدارند، ولي بنا به دلايلي نميتوانند از آن دوري جويند.
قانون سوم: اگر شما چيزي را دوست نداريد و نميتوانيد از آن دوري كنيد، آن را تغيير دهيد.
در اينجا راهحل سادهاي وجود دارد: تغيير دادن آنچه آن را دوست نداريد. اما بايد گفت همانطور كه ما، در دوري كردن از چيزي بهخاطر برخي دلايل، همچون نيازهاي مادي و امنيتي يا صرفهجويي در وقت ناتوان هستيم، به همين دلايل نيز ممكن است نتوانيم آن چيز را تغيير دهيم.
قانون چهارم: اگر شما چيزي را دوست نداريد، نميتوانيد از آن دوري كنيد و نميتوانيد آن را تغيير دهيد، آن را بپذيريد.
اين قانون نيز در حد يك شعار است. چگونه ميتوانيم چيزي را كه دوست نميداريم، بپذيريم و با آن كنار بياييم؟ ممكن است شما برادري داشته باشيد كه دائماً در كار شما دخالت ميكند و وسايل اتاق شما را به هم ميريزد، اما شما نتوانيد از او دوري جوييد و نصيحتهاي شما هم در تغيير رفتار او بيتأثير باشد. چگونه ميتوان با چنين افرادي كنار آمد؟ چگونه ميتوان در موقعيتي كه نميتوان در آن شادمان بود، به زندگي ادامه داد؟ چگونه ميتوان فردي را كه با او احساس خوشحالي به انسان دست نميدهد، پذيرفت و با او كنار آمد؟ در هرحال، اگر شما نتوانيد چيزي را كه دوست نداريد بپذيريد، احساس خوشحالي نخواهيد كرد، اگر شما نتوانيد چيزي را كه دوست نداريد، تغيير دهيد يا از آن دوري جوييد يا آن را بپذيريد، مطمئناً هرگز نخواهيد توانست زندگي شادماني داشته باشيد. اما نبايد زياد نااميد باشيد چرا كه كليد موفقيت شما در قانون طلايي پنجم نهفته است.
قانون پنجم: با تغيير دادن نگرشتان نسبت به چيزهايي كه آنها را دوست نميداريد. آنها را بپذيريد.
شما همان نگرشتان هستيد، بهعبارت ديگر، ارزش هر چيزي بستگي به نگرش شما در مورد آن دارد و هيچچيز مطلقي وجود ندارد ـ هيچچيزي به خودي خود، خوب يا بد نيست، بلكه خوب بودن يا بد بودن چيزي، به نحوه نگرش شما به آن چيز بستگي دارد. زندگي نيز به خودي خود خوب يا بد نيست. زندگي فقط در جريان است. بنابراين، شما با تغيير نگرشتان نسبت به امور زندگي، ميتوانيد آن را تغيير دهيد. با مطالعه ماجراي زير، با كاربرد قانون پنجم شادزيستن در جريان زندگي روزمره بيشتر آشنا خواهيد شد:
روزي آقايي به نام جرج، قصد خوردن ناهار در بيرون از خانه را كرد؛ اما موقعي كه او براي بردن اتومبيلش به پاركينگ رفت، متوجه شد كه سپر جلوي آن كاملاً درب و داغان شده است. به نظر ميرسيد، اتومبيلي كه قبل از آن در جلوي اتومبيل او پارك كرده، به هنگام دنده عقب رفتن باعث چنين تصادفي شده بود؛ اما متأسفانه آن راننده خاطي هيچ يادداشتي از خود به جاي نگذاشته بود. آقاي جرج، چنين وضعيتي را دوست نداشت و نميتوانست از آن دوري جويد. كاري بود كه شده بود و او قادر نبود اين وضعيت را به حالت اوليه خود برگرداند.
«آقاي جرج در برابر وضعيت پيش آمده، دو گزينه در پيش رو داشت: ١ـ خوشحال بودن ٢ـ غمگين شدن. او گزينه اول را انتخاب كرد. تصميم گرفت از دريچه ديگري به مسئله بنگرد. بنابراين، هنگامي كه او دوباره به سپر داغان شده نگاه كرد، آن را به چشم عاملي كه باعث از دست رفتن وقت و هزينه زيادي براي وي خواهد شد، نديد. بلكه آن را بهعنوان انگيزهاي براي كسب درآمد بيشتر در نظر گرفت. او در تلاش براي داشتن تصوراتي مثبت از هزينههايي كه روي دستش گذاشته بودند، تصميم گرفت كه با كار و كوشش بيشتر، هر چه سريعتر سه برابر مبلغي را كه براي تعمير اتومبيل لازم بود، كسب كند. بنا به برآورد اوليه، تعمير اتومبيل حدود ٢٥٠ دلار هزينه در برداشت، بنابراين آقاي جرج تصميم گرفت كه سه برابر آن، يعني ٧٥٠ دلار را كسب كند و طولي نكشيد كه اين مبلغ را با كار و تلاش مجدانه بهدست آورد».
در تفسير اين ماجرا، بايد گفت كه آقاي جرج پس از مواجهه با موقعيت پيش آمده، نگرشش را كاملاً دگرگون ساخت. او آن وضعيت را دوست نداشت. نميتوانست از آن دوري جويد و نميتوانست آن را تغيير دهد. اما، او قادر بود نگرشش را نسبت به آن عوض كند. به اين ترتيب، هنگامي كه او با نگرشي مثبت به سپر آسيبديده اتومبيلش نگاه كرد، در آن ٧٥٠ دلار ديد. بنابراين، او تصميم گرفت كه به عنوان يك هدف كوتاهمدت، هرچه سريعتر ٧٥٠ دلار درآورد و اينگونه نيز كرد. حتي ميتوان گفت كه آقاي جرج پس از پرداخت ٢٥٠ دلار هزينه تعمير اتومبيل، در واقع ٥٠٠ دلار سود كرد. بدينگونه، عليرغم اينكه او در وضعيتي قرار گرفته بود كه در اغلب مردم خشم و عصبانيت ايجاد ميكند. شادماني خودش را حفظ كرد.
شما نيز با رفتن به سطح آلفا و با بهرهبرداري از پنج قانون شادزيستن، ميتوانيد دوباره با داشتن يك «زندگي شاد» آشتي كنيد و علاوه بر آن، ميتوانيد به علل «ناشادمان بودن» ديگران نيز پي ببريد. البته، بايد به اين مسئله توجه داشته باشيد كه هميشه شادمان بودن امري ممكن يا پسنديده نيست، زيرا بر طبق قوانين مربوط به آهنگ هر شيءاي همواره در معرض نيروهاي جزر و مدي قرار دارد و زندگي سرشار از فراز و نشيبهاي فراوان است. اما با تواناييهايي كه شما در نتيجه آگاهي از پنج قانون شادزيستن كسب خواهيد كرد، خواهيد توانست فرازها و بلنديهاي زندگيتان را فرازتر و پستيها و نشيبهاي آن را قابل تحملتر سازيد.