2011/03/08, 01:56 PM
در یک دوره از بیماریم بالا رفتن از پله برام راحتتر از پیایین اومدن بود. در اونزمان هم هنوز کسی از بیماریم خبر نداشت و منهم کلی باهاش مدارا میکردم.
به یه عروسی دعوت شده بودیم که من خیلی مایل نبودم برم اما به اصرار مامانم رفتم. رفتنی مشکل خاصی نداشتم چون هنوزم تازه نفس بودم. عروسی در طبقه دوم تالار بود.
چه عروسی ای ی ی
به طور میانگین سه برابر جمعیت بزرگسال فقط بچه در تالار موج میزد، سرو صدا، رقص نور، دودهای رقص نور..........
به هر صورت زمان مقرر جشن تموم شد و هجوم جمعیت به سوی در ورودی
تا وقتی که علائم اونقدر شدید نباشه هیچکس هم مراعات دیگری را نمیکنه و خلاصه با کلی هل دادن یک طبقه را دست به نرده اومدم پایین
نیم طبقه آخر نرده نداشت
جمعیت جوان به بیرون تالار رسیده بودند و آخر جمعیت تعدادی پیرزن و پیرمرد مونده بودند. رفتم سراغ یه پیرزن که به سختی راه میرفت. گفتم دستتونو میدید به من؟
خوشش نیومد که کمکش کنم آخه غرور پیرزنها از پیرمردها بیشتره و مخصوصا از کمک یه همجنس خوششون نمیاد. جنس مخالف هم که نامحرمه
یه دفعه یه پیرمرد عصا به دست را دیدم و بدون اینکه چیزی بگم دستش را گرفتم. اونهم کلی دعا کرد و تشکر کرد. بنده خدا نمیدونست که اون تکیه گاه منه نه من تکیه گاه اون
به این روش اون نیم طبقه را هم اومدم
به یه عروسی دعوت شده بودیم که من خیلی مایل نبودم برم اما به اصرار مامانم رفتم. رفتنی مشکل خاصی نداشتم چون هنوزم تازه نفس بودم. عروسی در طبقه دوم تالار بود.
چه عروسی ای ی ی

به طور میانگین سه برابر جمعیت بزرگسال فقط بچه در تالار موج میزد، سرو صدا، رقص نور، دودهای رقص نور..........
به هر صورت زمان مقرر جشن تموم شد و هجوم جمعیت به سوی در ورودی

تا وقتی که علائم اونقدر شدید نباشه هیچکس هم مراعات دیگری را نمیکنه و خلاصه با کلی هل دادن یک طبقه را دست به نرده اومدم پایین

نیم طبقه آخر نرده نداشت

جمعیت جوان به بیرون تالار رسیده بودند و آخر جمعیت تعدادی پیرزن و پیرمرد مونده بودند. رفتم سراغ یه پیرزن که به سختی راه میرفت. گفتم دستتونو میدید به من؟

خوشش نیومد که کمکش کنم آخه غرور پیرزنها از پیرمردها بیشتره و مخصوصا از کمک یه همجنس خوششون نمیاد. جنس مخالف هم که نامحرمه

یه دفعه یه پیرمرد عصا به دست را دیدم و بدون اینکه چیزی بگم دستش را گرفتم. اونهم کلی دعا کرد و تشکر کرد. بنده خدا نمیدونست که اون تکیه گاه منه نه من تکیه گاه اون

به این روش اون نیم طبقه را هم اومدم

من هم ام اس داشتم.