2018/01/17, 02:01 AM
سلام، من به عنوان یه تازه وارد، تجربیات دوستان رو میخوندم که یاد تمام خاطرات خودم افتادم در غربت. فرصت رو غنیمت میشمارم و حرفهائی رو که تا حالا به هیچ کس نگفتم اینجا میگم!
یادمه برای اولین بار 10 روز بود چشمام تار میدید، به توصیه پزشک عمومی رفتم بیمارستان برای ام آر آی و آزمایشات دیگه. اونجا بستری شدم و اول دکتر چشم پزشک من رو معاینه کرد، و گفت مشکل از چشمت نیست! دکتر مغزو اعصاب رو خبر کردن، اومد و برام ام آر آی نوشت. بعد از انجام ام آر آی، تقریبا دو ساعت بعدش جواب اومد، یادم میاد انترن بخش که از اتفاق یه پسر اهل افغانستان بود و فارسی هم حرف میزد، اومد و بهم گفت جواب ام آر آی شما یک لکه نشون میده که احتمالا نشانه ام اس باشه! از من و خمسرم پرسید میدونید ام اس چیه؟ ما هم گفتیم نه! واقعا مغزمون هنگ کرده بود و یادمون نبود چیه. خلاصه دکتر رفت و همسر من هم رفت چائی بخره که در اون فاصله پرستار با یک برگه اومد که روش اطلاعاتی در مورد ام اس بود، داد دستم و رفت، من اولش شوکه شدم و بعد در تنهایی شروع کردم به گریه . همسرم برگشت و من رو در اون حالت دید، کلی ناراحت شد، برگه رو از دستم گرفت، گذاشت تو جیبش و گفت، چیزی نشده نگران نباش.
تجربه جالبی بود، توی آمریکا اینطوری با بیمار رو راست هستن. فردای اون روز دکتر متخصص اومد و آزمایش مایع نخاع گرفتن و بعد از یک هفته تشخیص قطعی رو دادن.
در حال حاضر پزشک اصلی من متخصص نرولوژی هست با گرایش ام اس و رئیس مرکز تحقیقات ام اس بیمارستانه! آدمی است بسیار جدی، اصلا اهل گپ و گفت نیست و من همش فکر میکنم کاش یه ذره میخندید و مهربون بود! اما از لحاظ علمی خیلی قوی هست. تشخیص ایشون PRMS هست. اولش برام تایسبری تجویز کرد ولی اخیرا داروم رو عوض کرد. از داروی جدید خیلی راضی هستم، واقعا حالم خوبه، اعصابم راحته، زود خسته نمیشم، فعالیت بدنی خسته ام نمیکنه، تمرکزم برگشته. امیدوارم این داروی جدید به زودی ایران هم بیاد.
یادمه برای اولین بار 10 روز بود چشمام تار میدید، به توصیه پزشک عمومی رفتم بیمارستان برای ام آر آی و آزمایشات دیگه. اونجا بستری شدم و اول دکتر چشم پزشک من رو معاینه کرد، و گفت مشکل از چشمت نیست! دکتر مغزو اعصاب رو خبر کردن، اومد و برام ام آر آی نوشت. بعد از انجام ام آر آی، تقریبا دو ساعت بعدش جواب اومد، یادم میاد انترن بخش که از اتفاق یه پسر اهل افغانستان بود و فارسی هم حرف میزد، اومد و بهم گفت جواب ام آر آی شما یک لکه نشون میده که احتمالا نشانه ام اس باشه! از من و خمسرم پرسید میدونید ام اس چیه؟ ما هم گفتیم نه! واقعا مغزمون هنگ کرده بود و یادمون نبود چیه. خلاصه دکتر رفت و همسر من هم رفت چائی بخره که در اون فاصله پرستار با یک برگه اومد که روش اطلاعاتی در مورد ام اس بود، داد دستم و رفت، من اولش شوکه شدم و بعد در تنهایی شروع کردم به گریه . همسرم برگشت و من رو در اون حالت دید، کلی ناراحت شد، برگه رو از دستم گرفت، گذاشت تو جیبش و گفت، چیزی نشده نگران نباش.
تجربه جالبی بود، توی آمریکا اینطوری با بیمار رو راست هستن. فردای اون روز دکتر متخصص اومد و آزمایش مایع نخاع گرفتن و بعد از یک هفته تشخیص قطعی رو دادن.
در حال حاضر پزشک اصلی من متخصص نرولوژی هست با گرایش ام اس و رئیس مرکز تحقیقات ام اس بیمارستانه! آدمی است بسیار جدی، اصلا اهل گپ و گفت نیست و من همش فکر میکنم کاش یه ذره میخندید و مهربون بود! اما از لحاظ علمی خیلی قوی هست. تشخیص ایشون PRMS هست. اولش برام تایسبری تجویز کرد ولی اخیرا داروم رو عوض کرد. از داروی جدید خیلی راضی هستم، واقعا حالم خوبه، اعصابم راحته، زود خسته نمیشم، فعالیت بدنی خسته ام نمیکنه، تمرکزم برگشته. امیدوارم این داروی جدید به زودی ایران هم بیاد.