علل و عوامل بروز MS
سبب شناسی دقیق این بیماری تاکنون ناشناخته مانده است اما بررسی آن در جمعیتهای مختلف میتواند سرنخهای خوبی را از دیدگاه تاثیر عوامل محیطی، ژنتیکی و نژادی فراهم کند. با وجود این متاسفانه گزارشهای اندکی مبتنی بر رخداد و همچنین توزیع واقعی آن در جمعیت جهانی وجود دارد (بیاتی، ۲۰۰۷).
فاکتورهای متعددی در ایجاد بیماری MS نقش دارند و بیماری در نتیجه اثر متقابل عوامل محیطی، ژنتیکی و اتوایمیون رخ میدهد (کامپستون، ۲۰۰۸).
گمان میرود بیماری مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری و فرایند اتوایمیون باشد. تئوری عمومیکه در این زمینه وجود دارد عبارت است از اینکه بروز و پیشرفت بیماری در بیماران مبتلا به MS به دلیل نقص در سیستم ایمنی بدن است. به طوریکه بدن بین پروتئین، ویروس و میلین خود نمیتواند تمایز قایل شود. بنابراین شروع به تولید آنتیبادی بر علیه میلین خودش میکند. به عبارت دیگر بدن بر علیه خودش واکنش آنتیژن- آنتیبادی ایجاد میکند. فرایند اتوایمیون یا خودایمنی شرایط فوق ممکن است در اثر عوامل ژنتیکی یا محیطی و یا ترکیبی از هر دو بروز کند. شواهد حاکی از آن است که تخریب و ضایعه آکسونها مهمترین عامل غیر قابل برگشت بودن و پیشرفت بیماری MS میباشد. مطالعات میکروسکوپیک نشان داده که با از بین رفتن غشاء میلین،آکسون نیز دچار تخریب میگردد و آمینواسیدی به نام ان- استیل آسپارتات ، که جهت سلامت آکسونها حیاتی میباشد نیز در بیماری MS دچار تغییرات ساختمانی میگردد (هولفلد ، ۱۹۹۵).
نقش عوامل ژنتیکی بسیار ویژه و مشخص میباشد. البته یک ژن مشخص وجود ندارد که بتوان آن را مسئول بروز بیماری MSدانست. بلکه ترکیب ژنهای مستعدی است که میتوانند بیماران را بسیار حساستر از افراد سالم در برابر این بیماری نمایند. بعضی موارد شیمیایی یا آلودگی با عوامل عفونی و شرایط محیطی نیز میتوانند سبب تحریک و بروز واکنش و پاسخ سیستم ایمنی گردند.
تاکنون بطور قطعی دلیل مشخصی برای بیماری MS به دست نیامده، اما احتمالاتی برای علت آن وجود دارد:
1) ارتباط عناصر اقلیمی با بیماری مالتیپل اسکلروزیس
تا سال۱۸۶۸، بیماری مولتیپل اسکلروزیس(MS) به صورت رسمی تعریف نشده بود. رابرت کارسول۱۸۵۷– ۱۷۹۳آسیبشناس و ژان کروویل۱۸۷۳–۱۷۹۱ استاد فرانسوی آناتومی آسیب شناختی بودند، که بسیاری ازجزئیات بالینی این بیماری را تشریح کرده و به تصویر درآورده بودند، اما نتوانسته بودند آن را به عنوان یک بیماری مجزا تشخیص دهند. ژان مارتین شارکو ، عصب شناس فرانسوی، اولین فردی بود که در سال ۱۸۶۸ به تصلب (عصبی) متعدد به عنوان یک بیماری مجزا پی برد. شارکو به مدد گزارشهای پیشین و با اضافه کردن مشاهدات آسیب شناختی و بالینی خود نام این بیماری را "sclerose en plaques" ، به معنای لکه و پلاک سفت شده گذاشت (کامپستون ، ۱۹۸۸).
بيماري مولتيپل اسكلروزيس (MS) شايع ترين بيماري ناتوان كننده عصبي و همچنين شايع ترين بيماري(CNS) دميليزان سيستم عصبي مركزي در سنين جواني ميباشد (کورتزه، 1996). این بیماری با التهاب و تخریب پوشش میلین اعصاب مرکزی به ظهور پلاکهای کوچک و بزرگ، منفرد یا متعدد مشخص میگردد و علل آن نیز تاکنون مشخص نشده است. این بیماري داراي (CNS) تظاهرات گوناگون و متنوع بالینی است که در مطالعات متعدد تفاوتهاي قابل توجهی بین شیوع و علائم بالینی آن در نقاط مختلف دنیا گزارش گردیده است. این امر مؤید نقش عوامل محیطی و تفاوتهاي نژادي بر این بیماري است(رضایی و پناهی،2005). در تحقیقی که به بررسی ارتباط بین شیوع بیماری مولتیپل اسکلروزیس و خواص فیزیکی و شیمیایی خاک در دو شهرستان در کشور فنلاند پرداخته شده و بدین منظور نمونه برداریهای از این دو منطقه صورت گرفت و در آزمایشگاه مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد در یکی از شهرستانها که میزان شیوع بیماری مولتیپل اسکلروزیس بالاتر بود، PH خاک میزان کمتری داشته است همچنین محتوای کربن آلی خاک، غلظت آهن محلول، روی ، کروم و آلومینیوم بالاتر بوده است و از طرف دیگر پتاسیم محلول در آب، کلسیم و منیزیوم و سلنیوم از شهرستان با شیوع پایین بیماری ام اس پایینتر بوده است(ارکی هانسن وهمکاران،1986). بررسی ریسک فاکتورهای زیست محیطی در اتیولوژی بیماری مولتیپل اسکلروزیس نشان دهندهی نقش بسیاری از عوامل زیست محیطی در بروز این بیماری اشاره میکند از جمله این عوامل میتوان به استرس، نوع شغل، عفونت، آب و هوا، رژیم غذایی، هورمونهای جنسی و تابش خورشید اشاره کرد(آن ماریه،2004). نتایج حاصل از تحقیق لوین نشان داد افزایش میزان درجه حرارت هوا باعث افزایش تشدید علائم بیماری ام اس میشود (لویت،2012). قرار گرفتن در معرض بالای ماورای بنفش خورشیدی و جذب ویتامین D بالا خطر ابتلا به بیماری ام اس را کاهش داده است. یکی از این موارد تفاوت، عرض جغرافیائی است. طبق شواهد منتج از مطالعات صورت گرفته در کشورهاي داراي شیوع بالا (کمپستون و همکاران،1998) و شیوع پائین MS (اعتمادیفر و همکاران، 2006) با افزایش عرض جغرافیایی میزان شیوع این بیماري افزایش مییابد. این یافته حتی در یک کشور نیز در استان¬ها و ایالات داراي چنین اختلافاتی نیز گزارش گردیده است (روستایی،1994). همچنین برخی از رژیمهاي غذایی و تفاوتهاي قومی نیز بین نقاط مختلف کشور متداول است که میتواند منشاء برخی تفاوتها در الگوی پراکندگی بیماري MS در ایران باشد (معصومی و مسگری، 2006). بین بروز MS و آب و هوای محل زندگی ارتباط بسیار معناداری وجود دارد. در مناطق معتدل احتمالا بروز بیماری بسیار بالاتر از (۱۰۰-۵۰ مورد در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر) عرضهای جغرافیایی پایین میباشد که میزان بروز نسبتا پایین است (۱۰- ۵ مورد در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر). این مسئله حاکی از این است که عامل سببی بایستی در مناطق معتدل بیشتر وجود داشته باشد تا در عرضهای جغرافیایی ۳۷- ۲۲ درجه. ولی هنوز دلیل این ارتباط به خوبی مشخص نشده است. افرادی که از عرضهای جغرافیایی دیگر به جاهای معتدل مهاجرت میکنند ظاهرا با خودشان احتمال پایین ابتلا را به همراه میآورند. به ویژه زمانی که مهاجرت پس از ۱۵ سالگی اتفاق میافتد احتمال ابتلا پایینتر است ( راماگوپالان ، ۲۰۱۱ و اسلوکا ، ۲۰۰۸). چندین مطالعه انجام شده در مورد مهاجرت نشان میدهند که خطر کسب MS بیشتر در دوران بلوغ جنسی صورت میگیرد. کودکان متولد شده از والدینی که از منطقهی با احتمال خطر زیاد به ناحیه دارای احتمال خطر کم مهاجرت میکنند، در طول عمرشان دارای احتمال خطر کمتری برای ابتلا به MS نسبت به والدین خود میباشند. بر عکس مهاجرت از منطقه دارای احتمال خطر کم به ناحیه دارای احتمال خطر زیاد باعث افزایش احتمال بروز MS در کودکان میباشد (آدی بیک، ۱۳۷۲). مطالعات انجام شده نشان میدهد که دوران بحرانی اثر عوامل محیطی، در زیر سن ۱۵ سالگی میباشد. ولی اسناد در دسترس نشان میدهند که اگر مهاجرت حتی بعد از ۱۵ سالگی صورت گیرد، با خطر ابتلا بیشتر MS همراه است (مریت ،1989)
2) ارتباط عرض جغرافیایی و بروز MS
بین بروز MS و آب و هوای محل زندگی ارتباط بسیار معناداری وجود دارد. در مناطق معتدل احتمالا بروز بیماری بسیار بالاتر از (100- 50 مورد در هر 100. 000 نفر) عرضهای جغرافیایی پایین میباشد که میزان بروز نسبتا پایین است (10-5 مورد در هر 100. 000 نفر ). این مسئله حاکی از این است که عامل سببی بایستی در مناطق معتدل بیشتر وجود داشته باشد تا در عرضهای جغرافیایی 27-22 درجه. ولی هنوز دلیل این ارتباط به خوبی مشخص نشده است. افرادی که از عرضهای جغرافیایی دیگر به جاهای معتدل مهاجرت میکنند ظاهرا با خودشان احتمال پایین ابتلا را به همراه میآورند. به ویژه زمانی که مهاجرت پس از سن 15 سالگی اتفاق میافتد احتمال ابتلا پایینتر است(رز و همکاران،2014 و راماگوپان، 2011).
3) ژنتیک
افزایش شیوع بیماری در افراد یک خانواده و ارتباط بین یک HLA مشخص با بروز بیماری MSمیتواند دخالت عوامل ژنتیک را در پیدایش بیماری MSثابت نماید (گودین ، ۱۹۹۹ و نوسیوروسی ، ۲۰۰۰). استعداد ابتلا به بیماری MS احتمالا چند ژنی بوده و هر ژن به میزان کمی در خطر کلی بیماری دخالت دارد. کمپکس سازگاری بافتی اصلی (MHC)روی کروموزوم 6P21 (برای پروتئینهایی کدگذاری میکند که در ارائه آنتی ژنهای پیتیدی به سلولهای T دخالت دارد. )، مهمترین ناحیه استعداد به MS است که تاکنون شناسایی شده است. استعداد به MS با آلل DR2 (DRB 1501) و هالیوتایپ متناظر با آن در ارتباط است. همچنین نواحی کروموزومی ۳۵، ۱۹، ۱۳، ۱۷ نیز در استعداد نسبت به MS مطرح شدهاند (لونرگان ، ۲۰۱۱ و ای نی چن ، ۲۰۱۴).
عوامل ژنتیکی
استعداد ژنتیکی جهت بروز MS وجود دارد. همان گونه که در زیر شواهدی از وجود آن اشاره گردیده است:
۱- شیوع MS در میان گروههای نژادی ساکن در یک محیط مشابه، متفاوت است.
۲-خویشاوندان درجه اول و دوم و سوم بیماران مبتلا به MS در معرض خطر افزایش یافته جهت بروز این بیماری هستند. هم نژادهای افراد مبتلا، میزان خطر ابتلای ۵-۲ درصد در طول زندگی دارند، در حالی که خطر بروز در والدین یا کودکان افراد مبتلا، مقدار کمتری است.
۳-مطالعات بر روی دوقلوها نشان داد که میزان مطابقت در بروز این بیماری به ۲۵ تا ۳۰، در دوقلوها تک تخمکی در مقایسه با، ۵- ۲ درصد شیوه در دوقلوها دو تخمکی(مشابه به میزان خطر در جمعیت غیر قلوها) بود. (امینوف، ۱۳۸۶).
4) عوامل عفونی
در بین عوامل عفونی انگشت اتهام بیشتر به سوی ویروسها میباشد زیرا ممکن است در افرادی که از نظر ژنتیکی حساس هستند سبب شروع پاسخهای ایمنی گردند.
چندین علت جهت تایید این فرضیه وجود دارد:
الف) همهگیریهای MS:
چهار همهگیری مولتیپل اسکلروزیس بین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۸۹ به صورت کاملا مجزا از یکدیگر در جزایر فارور (محلی بین شبه جزیره اسکاندیناوی و ایسلند) که در جریان جنگ جهانی دوم توسط سربازان انگلیسی اشغال شده بود به وقوع پیوست.
شیوع MS همه ساله به مدت بیست سال پس ازجنگ افزایش مییافت. این روند شک محققان را بر انگیخت که شاید عوامل مستعد کننده بروز بیماری توسط سربازان به این مکان منتقل شده است.
ب) شباهت ساختمانی بعضی از ویروسها به میلین:
این شباهت میتواند باعث اختلال در سیستم ایمنی بدن فرد گشته و اجزای بدن خود را طی فرایند آنتی ژن- آنتی بادی به اشتباه مورد حمله قرار دهد. اگرچه میکرو ارگانیسمهای متعددی مشکوک به تحریک سیستم ایمنی افراد میباشد اما هنوز دخالت هیچکدام از عوامل به اثبات نرسیده است.
چرا که عوامل عفونی تحریک کننده ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد همچنین این عوامل ممکن است فقط در تعداد اندکی از بیماران، عامل مستعد کننده باشد. عواملی که احتمالاً میتوانند باعث تحریک سیستم ایمنی فرد شوند شامل طیف وسیعی از ویروسها نیز میباشند که عبارتند از: ویروس آبله مرغان، ویروس سرخک، ویروس ایدز (گودین ، ۱۹۹۹ و نوسیوروسی ، ۲۰۰۰).
در بررسیهایی که در کودکان دچار MS صورت گرفته است نتایج نشان داد که خطر کمتر پیشرفت MS با ویروسهای سیتومگالوویروس و هرپس نوع ۱ بوده ولی ریسک بروز بیماری با ویروس اپشتاینبار افزایش مییابد (گرانت ، ۲۰۱۰).
5) ضربه
بعضی محققان بر این باورند که ضربات وارده به سر و گردن ممکن است باعث تحریک سیستم ایمنی فرد بیمار از طریق عبور محصولات ایمونولوژیک از سد خونی مغز باشد (گودین ، ۱۹۹۹و نوسیوروسی ، ۲۰۰۰).
6) استرس
نقش تنیدگی به عنوان علت بیماری به طور قاطع مشخص نشده است ولی به عنوان عامل تشدیدکننده مطرح میباشد )یکتا مرام ، ۱۳۸۸). رابطه معنی داری بین استرسهای طولانی مدت و مزمن با وخامت بیماری MS وجود دارد (گودین ، ۱۹۹۹ و نوسیوروسی ، ۲۰۰۰).
البته شواهد موجود از ارتباط بین تروما با شروع MS با بدتر شدن آن حمایت نمیکنند. به طور مشابه، ارتباطی بین استرس و شروع یا بدتر شدن MS اثبات نشده است. اگرچه این مبحث را نمیتوان به سادگی مورد مطالعه قرار داد و دلیل آن وجود تفاوت در تعریف استرس است (امینوف، ۱۳۸۶).
7) مصرف شیر گاو در اوایل طفولیت
شیر مادر حاوی عواملی است که میتواند به تنظیم سیستم ایمنی کمک کنند و شواهدی وجود دارد که کودکانی که در اوایل طفولیت بیشتر از شیر گاو تغذیه شدهاند ممکن است استعداد بیشتری از نظر ابتلا به MS داشته باشند (گودین ، ۱۹۹۹ و نوسیوروسی، ۲۰۰۰).
سبب شناسی دقیق این بیماری تاکنون ناشناخته مانده است اما بررسی آن در جمعیتهای مختلف میتواند سرنخهای خوبی را از دیدگاه تاثیر عوامل محیطی، ژنتیکی و نژادی فراهم کند. با وجود این متاسفانه گزارشهای اندکی مبتنی بر رخداد و همچنین توزیع واقعی آن در جمعیت جهانی وجود دارد (بیاتی، ۲۰۰۷).
فاکتورهای متعددی در ایجاد بیماری MS نقش دارند و بیماری در نتیجه اثر متقابل عوامل محیطی، ژنتیکی و اتوایمیون رخ میدهد (کامپستون، ۲۰۰۸).
گمان میرود بیماری مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری و فرایند اتوایمیون باشد. تئوری عمومیکه در این زمینه وجود دارد عبارت است از اینکه بروز و پیشرفت بیماری در بیماران مبتلا به MS به دلیل نقص در سیستم ایمنی بدن است. به طوریکه بدن بین پروتئین، ویروس و میلین خود نمیتواند تمایز قایل شود. بنابراین شروع به تولید آنتیبادی بر علیه میلین خودش میکند. به عبارت دیگر بدن بر علیه خودش واکنش آنتیژن- آنتیبادی ایجاد میکند. فرایند اتوایمیون یا خودایمنی شرایط فوق ممکن است در اثر عوامل ژنتیکی یا محیطی و یا ترکیبی از هر دو بروز کند. شواهد حاکی از آن است که تخریب و ضایعه آکسونها مهمترین عامل غیر قابل برگشت بودن و پیشرفت بیماری MS میباشد. مطالعات میکروسکوپیک نشان داده که با از بین رفتن غشاء میلین،آکسون نیز دچار تخریب میگردد و آمینواسیدی به نام ان- استیل آسپارتات ، که جهت سلامت آکسونها حیاتی میباشد نیز در بیماری MS دچار تغییرات ساختمانی میگردد (هولفلد ، ۱۹۹۵).
نقش عوامل ژنتیکی بسیار ویژه و مشخص میباشد. البته یک ژن مشخص وجود ندارد که بتوان آن را مسئول بروز بیماری MSدانست. بلکه ترکیب ژنهای مستعدی است که میتوانند بیماران را بسیار حساستر از افراد سالم در برابر این بیماری نمایند. بعضی موارد شیمیایی یا آلودگی با عوامل عفونی و شرایط محیطی نیز میتوانند سبب تحریک و بروز واکنش و پاسخ سیستم ایمنی گردند.
تاکنون بطور قطعی دلیل مشخصی برای بیماری MS به دست نیامده، اما احتمالاتی برای علت آن وجود دارد:
1) ارتباط عناصر اقلیمی با بیماری مالتیپل اسکلروزیس
تا سال۱۸۶۸، بیماری مولتیپل اسکلروزیس(MS) به صورت رسمی تعریف نشده بود. رابرت کارسول۱۸۵۷– ۱۷۹۳آسیبشناس و ژان کروویل۱۸۷۳–۱۷۹۱ استاد فرانسوی آناتومی آسیب شناختی بودند، که بسیاری ازجزئیات بالینی این بیماری را تشریح کرده و به تصویر درآورده بودند، اما نتوانسته بودند آن را به عنوان یک بیماری مجزا تشخیص دهند. ژان مارتین شارکو ، عصب شناس فرانسوی، اولین فردی بود که در سال ۱۸۶۸ به تصلب (عصبی) متعدد به عنوان یک بیماری مجزا پی برد. شارکو به مدد گزارشهای پیشین و با اضافه کردن مشاهدات آسیب شناختی و بالینی خود نام این بیماری را "sclerose en plaques" ، به معنای لکه و پلاک سفت شده گذاشت (کامپستون ، ۱۹۸۸).
بيماري مولتيپل اسكلروزيس (MS) شايع ترين بيماري ناتوان كننده عصبي و همچنين شايع ترين بيماري(CNS) دميليزان سيستم عصبي مركزي در سنين جواني ميباشد (کورتزه، 1996). این بیماری با التهاب و تخریب پوشش میلین اعصاب مرکزی به ظهور پلاکهای کوچک و بزرگ، منفرد یا متعدد مشخص میگردد و علل آن نیز تاکنون مشخص نشده است. این بیماري داراي (CNS) تظاهرات گوناگون و متنوع بالینی است که در مطالعات متعدد تفاوتهاي قابل توجهی بین شیوع و علائم بالینی آن در نقاط مختلف دنیا گزارش گردیده است. این امر مؤید نقش عوامل محیطی و تفاوتهاي نژادي بر این بیماري است(رضایی و پناهی،2005). در تحقیقی که به بررسی ارتباط بین شیوع بیماری مولتیپل اسکلروزیس و خواص فیزیکی و شیمیایی خاک در دو شهرستان در کشور فنلاند پرداخته شده و بدین منظور نمونه برداریهای از این دو منطقه صورت گرفت و در آزمایشگاه مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد در یکی از شهرستانها که میزان شیوع بیماری مولتیپل اسکلروزیس بالاتر بود، PH خاک میزان کمتری داشته است همچنین محتوای کربن آلی خاک، غلظت آهن محلول، روی ، کروم و آلومینیوم بالاتر بوده است و از طرف دیگر پتاسیم محلول در آب، کلسیم و منیزیوم و سلنیوم از شهرستان با شیوع پایین بیماری ام اس پایینتر بوده است(ارکی هانسن وهمکاران،1986). بررسی ریسک فاکتورهای زیست محیطی در اتیولوژی بیماری مولتیپل اسکلروزیس نشان دهندهی نقش بسیاری از عوامل زیست محیطی در بروز این بیماری اشاره میکند از جمله این عوامل میتوان به استرس، نوع شغل، عفونت، آب و هوا، رژیم غذایی، هورمونهای جنسی و تابش خورشید اشاره کرد(آن ماریه،2004). نتایج حاصل از تحقیق لوین نشان داد افزایش میزان درجه حرارت هوا باعث افزایش تشدید علائم بیماری ام اس میشود (لویت،2012). قرار گرفتن در معرض بالای ماورای بنفش خورشیدی و جذب ویتامین D بالا خطر ابتلا به بیماری ام اس را کاهش داده است. یکی از این موارد تفاوت، عرض جغرافیائی است. طبق شواهد منتج از مطالعات صورت گرفته در کشورهاي داراي شیوع بالا (کمپستون و همکاران،1998) و شیوع پائین MS (اعتمادیفر و همکاران، 2006) با افزایش عرض جغرافیایی میزان شیوع این بیماري افزایش مییابد. این یافته حتی در یک کشور نیز در استان¬ها و ایالات داراي چنین اختلافاتی نیز گزارش گردیده است (روستایی،1994). همچنین برخی از رژیمهاي غذایی و تفاوتهاي قومی نیز بین نقاط مختلف کشور متداول است که میتواند منشاء برخی تفاوتها در الگوی پراکندگی بیماري MS در ایران باشد (معصومی و مسگری، 2006). بین بروز MS و آب و هوای محل زندگی ارتباط بسیار معناداری وجود دارد. در مناطق معتدل احتمالا بروز بیماری بسیار بالاتر از (۱۰۰-۵۰ مورد در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر) عرضهای جغرافیایی پایین میباشد که میزان بروز نسبتا پایین است (۱۰- ۵ مورد در هر ۱۰۰۰۰۰ نفر). این مسئله حاکی از این است که عامل سببی بایستی در مناطق معتدل بیشتر وجود داشته باشد تا در عرضهای جغرافیایی ۳۷- ۲۲ درجه. ولی هنوز دلیل این ارتباط به خوبی مشخص نشده است. افرادی که از عرضهای جغرافیایی دیگر به جاهای معتدل مهاجرت میکنند ظاهرا با خودشان احتمال پایین ابتلا را به همراه میآورند. به ویژه زمانی که مهاجرت پس از ۱۵ سالگی اتفاق میافتد احتمال ابتلا پایینتر است ( راماگوپالان ، ۲۰۱۱ و اسلوکا ، ۲۰۰۸). چندین مطالعه انجام شده در مورد مهاجرت نشان میدهند که خطر کسب MS بیشتر در دوران بلوغ جنسی صورت میگیرد. کودکان متولد شده از والدینی که از منطقهی با احتمال خطر زیاد به ناحیه دارای احتمال خطر کم مهاجرت میکنند، در طول عمرشان دارای احتمال خطر کمتری برای ابتلا به MS نسبت به والدین خود میباشند. بر عکس مهاجرت از منطقه دارای احتمال خطر کم به ناحیه دارای احتمال خطر زیاد باعث افزایش احتمال بروز MS در کودکان میباشد (آدی بیک، ۱۳۷۲). مطالعات انجام شده نشان میدهد که دوران بحرانی اثر عوامل محیطی، در زیر سن ۱۵ سالگی میباشد. ولی اسناد در دسترس نشان میدهند که اگر مهاجرت حتی بعد از ۱۵ سالگی صورت گیرد، با خطر ابتلا بیشتر MS همراه است (مریت ،1989)
2) ارتباط عرض جغرافیایی و بروز MS
بین بروز MS و آب و هوای محل زندگی ارتباط بسیار معناداری وجود دارد. در مناطق معتدل احتمالا بروز بیماری بسیار بالاتر از (100- 50 مورد در هر 100. 000 نفر) عرضهای جغرافیایی پایین میباشد که میزان بروز نسبتا پایین است (10-5 مورد در هر 100. 000 نفر ). این مسئله حاکی از این است که عامل سببی بایستی در مناطق معتدل بیشتر وجود داشته باشد تا در عرضهای جغرافیایی 27-22 درجه. ولی هنوز دلیل این ارتباط به خوبی مشخص نشده است. افرادی که از عرضهای جغرافیایی دیگر به جاهای معتدل مهاجرت میکنند ظاهرا با خودشان احتمال پایین ابتلا را به همراه میآورند. به ویژه زمانی که مهاجرت پس از سن 15 سالگی اتفاق میافتد احتمال ابتلا پایینتر است(رز و همکاران،2014 و راماگوپان، 2011).
3) ژنتیک
افزایش شیوع بیماری در افراد یک خانواده و ارتباط بین یک HLA مشخص با بروز بیماری MSمیتواند دخالت عوامل ژنتیک را در پیدایش بیماری MSثابت نماید (گودین ، ۱۹۹۹ و نوسیوروسی ، ۲۰۰۰). استعداد ابتلا به بیماری MS احتمالا چند ژنی بوده و هر ژن به میزان کمی در خطر کلی بیماری دخالت دارد. کمپکس سازگاری بافتی اصلی (MHC)روی کروموزوم 6P21 (برای پروتئینهایی کدگذاری میکند که در ارائه آنتی ژنهای پیتیدی به سلولهای T دخالت دارد. )، مهمترین ناحیه استعداد به MS است که تاکنون شناسایی شده است. استعداد به MS با آلل DR2 (DRB 1501) و هالیوتایپ متناظر با آن در ارتباط است. همچنین نواحی کروموزومی ۳۵، ۱۹، ۱۳، ۱۷ نیز در استعداد نسبت به MS مطرح شدهاند (لونرگان ، ۲۰۱۱ و ای نی چن ، ۲۰۱۴).
عوامل ژنتیکی
استعداد ژنتیکی جهت بروز MS وجود دارد. همان گونه که در زیر شواهدی از وجود آن اشاره گردیده است:
۱- شیوع MS در میان گروههای نژادی ساکن در یک محیط مشابه، متفاوت است.
۲-خویشاوندان درجه اول و دوم و سوم بیماران مبتلا به MS در معرض خطر افزایش یافته جهت بروز این بیماری هستند. هم نژادهای افراد مبتلا، میزان خطر ابتلای ۵-۲ درصد در طول زندگی دارند، در حالی که خطر بروز در والدین یا کودکان افراد مبتلا، مقدار کمتری است.
۳-مطالعات بر روی دوقلوها نشان داد که میزان مطابقت در بروز این بیماری به ۲۵ تا ۳۰، در دوقلوها تک تخمکی در مقایسه با، ۵- ۲ درصد شیوه در دوقلوها دو تخمکی(مشابه به میزان خطر در جمعیت غیر قلوها) بود. (امینوف، ۱۳۸۶).
4) عوامل عفونی
در بین عوامل عفونی انگشت اتهام بیشتر به سوی ویروسها میباشد زیرا ممکن است در افرادی که از نظر ژنتیکی حساس هستند سبب شروع پاسخهای ایمنی گردند.
چندین علت جهت تایید این فرضیه وجود دارد:
الف) همهگیریهای MS:
چهار همهگیری مولتیپل اسکلروزیس بین سالهای ۱۹۴۳ تا ۱۹۸۹ به صورت کاملا مجزا از یکدیگر در جزایر فارور (محلی بین شبه جزیره اسکاندیناوی و ایسلند) که در جریان جنگ جهانی دوم توسط سربازان انگلیسی اشغال شده بود به وقوع پیوست.
شیوع MS همه ساله به مدت بیست سال پس ازجنگ افزایش مییافت. این روند شک محققان را بر انگیخت که شاید عوامل مستعد کننده بروز بیماری توسط سربازان به این مکان منتقل شده است.
ب) شباهت ساختمانی بعضی از ویروسها به میلین:
این شباهت میتواند باعث اختلال در سیستم ایمنی بدن فرد گشته و اجزای بدن خود را طی فرایند آنتی ژن- آنتی بادی به اشتباه مورد حمله قرار دهد. اگرچه میکرو ارگانیسمهای متعددی مشکوک به تحریک سیستم ایمنی افراد میباشد اما هنوز دخالت هیچکدام از عوامل به اثبات نرسیده است.
چرا که عوامل عفونی تحریک کننده ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد همچنین این عوامل ممکن است فقط در تعداد اندکی از بیماران، عامل مستعد کننده باشد. عواملی که احتمالاً میتوانند باعث تحریک سیستم ایمنی فرد شوند شامل طیف وسیعی از ویروسها نیز میباشند که عبارتند از: ویروس آبله مرغان، ویروس سرخک، ویروس ایدز (گودین ، ۱۹۹۹ و نوسیوروسی ، ۲۰۰۰).
در بررسیهایی که در کودکان دچار MS صورت گرفته است نتایج نشان داد که خطر کمتر پیشرفت MS با ویروسهای سیتومگالوویروس و هرپس نوع ۱ بوده ولی ریسک بروز بیماری با ویروس اپشتاینبار افزایش مییابد (گرانت ، ۲۰۱۰).
5) ضربه
بعضی محققان بر این باورند که ضربات وارده به سر و گردن ممکن است باعث تحریک سیستم ایمنی فرد بیمار از طریق عبور محصولات ایمونولوژیک از سد خونی مغز باشد (گودین ، ۱۹۹۹و نوسیوروسی ، ۲۰۰۰).
6) استرس
نقش تنیدگی به عنوان علت بیماری به طور قاطع مشخص نشده است ولی به عنوان عامل تشدیدکننده مطرح میباشد )یکتا مرام ، ۱۳۸۸). رابطه معنی داری بین استرسهای طولانی مدت و مزمن با وخامت بیماری MS وجود دارد (گودین ، ۱۹۹۹ و نوسیوروسی ، ۲۰۰۰).
البته شواهد موجود از ارتباط بین تروما با شروع MS با بدتر شدن آن حمایت نمیکنند. به طور مشابه، ارتباطی بین استرس و شروع یا بدتر شدن MS اثبات نشده است. اگرچه این مبحث را نمیتوان به سادگی مورد مطالعه قرار داد و دلیل آن وجود تفاوت در تعریف استرس است (امینوف، ۱۳۸۶).
7) مصرف شیر گاو در اوایل طفولیت
شیر مادر حاوی عواملی است که میتواند به تنظیم سیستم ایمنی کمک کنند و شواهدی وجود دارد که کودکانی که در اوایل طفولیت بیشتر از شیر گاو تغذیه شدهاند ممکن است استعداد بیشتری از نظر ابتلا به MS داشته باشند (گودین ، ۱۹۹۹ و نوسیوروسی، ۲۰۰۰).
به اندوه خود لبخند بزن...