2017/07/10, 08:47 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 2017/07/10, 08:55 PM، توسط siamak.m.h.)
(2017/07/08, 06:33 PM)alireza1111 نوشته است:(2017/07/08, 12:10 AM)siamak.m.h نوشته است: سلام دوستان
چون خودم این تاپیک رو زدم بنظرم بهتره روند پیشرفت این موضوع رو هم همینجا بگم!
چیزی که ازش میترسیدم پیش اومد!
مادرم، مادربزرگم و خالم یک جلسه رفتن صحبت کرد تا خانوادهها یکم آشنا بشن، بعد از این جلسه مادر راحله جان درباره وضعیت سربازی مناز راحله پرسیده و علت معافیتم رو خواسته بدونه که راحله مجبور میشه جریان رو تعریف کنه!
الان مادر و برادر بزرگش میدونن و همین باعث شد روند خواستگاری و آشنایی خانوادهها به تاخیر بیوفته تا خانوادش درباره بیماری و وضعیت من تحقیق کنن!
امیدوارم به خوبی بگذره
سلام سیامک عزیز.
کاشکی میشد خودت هم باشی توی جلسه و از زبان خودت میشنیدند قضیه رو. اما الانم اشکال نداره. امید به خداما شیرینی میخواااااایم!
سلام. مرسی علیرضا جان.
با برادر راحله جان خودم صحبت کردم. اگر خوب پیش نره با پدر و مادرش هم صحبت میکنم!
چشم اوکی بشیم اولین دیدار شیرینی میدم
(2017/07/09, 06:06 PM)n70 نوشته است:(2017/07/09, 04:29 PM)siamak.m.h نوشته است:سلام(2017/07/09, 08:14 AM)سها نوشته است: ترس برا چی؟
ترس برای زمانیه که آشنایی به شکل سنتیه
وقتی دو طرف دوست بودن و همدیگرو می خوان اینا دیگه تشریفاته فقط...
سلام.
خب سها جان :خانواده راحله نمیدونن ما دوست بودیم، ترس برای اینکه خانوادش الان مخالف هستن دخترشون با کسی باشه که ممکنه ۲۰سال بعد ناتوان بشه ازدواج کنه (هرچند الان مشکلی نداشته باشه، اسم ام اس براشون بزرگه)
سیامک تو دیگه چراااا
اولا قرار نیس ناتوان شی!پس براچی تحت نظردکتری الان؟
اگه م بگی نه خب گفتم ممکنه،خب تمام این احتمالات برای هرکسی ممکنه.ولی متاسفانه اینو مایی ک یهویی ام اس گرفتیم درک میکنیم
شما نباید کلا حق بدی بهشون چون الان مشکلی نداری،خوش بین باش ایشالا ک موافقت میکنن
سلام.
من میدونم قرار نیست ناتوان بشم ولی کسانی که ام اس رو نمیشناسن همچین فکری میکنن، متاسفانه خود من تا پارسال (قبل از تشخیص ام اس) کلا فرد ام اسی رو یه آدم ویلچری و ناتوان میشناختم و هیچ اطلاعاتی از بیماری نداشتم!
راجعبه آینده و احتمالات که برای هرکسی ممکنه اتفاقی بیوفته با برادرش صحبت کردم!
ممنونم
(2017/07/09, 06:30 PM)سمیرا67 نوشته است:(2017/06/12, 10:24 PM)siamak.m.h نوشته است: یعنی بین بیشتر از ۱۰/۰۰۰ نفر عضو ام اس سنتر چندنفر پیدا نمیشن شرایط الان ما رو تجربه کرده باشن بتونیم ازشون راهنمایی بگیریم؟!؟!؟!
سلام. من میخواستم نگم گفتم ناامید نشین
منم با اینکه شهاب خودش نمیخواست بگیم بابام راضی نشد که نگیم (بابای منم از دوستی منو شهاب خبر نداره)فقط قبول کرد اولش نگه. بعد چند مرحله رفت و آمد خانوادشون و.. وقتی همه چیز درست بود بابام گفت دخترم ام اس داره و شد آنچه شد که همه چی خراب شد
البته شهاب داره تلاششو میکنه ولی خب آیا میشه نطر یه پیرمرد هفتاد ساله رو در مورد بیماری اونم بیماری خاص تغییر داد؟
امیدوارم خدا خودش فرجی برسونه
سلام.
چی بگم، ایشالا خدا گره از کارمون باز کنه، گره از کار همه باز کنه