(2016/11/29, 04:28 AM)m.a.solhjoo نوشته است: سلام اوضاع از اون چیزی که فک میکردمم بدتره
من چهاساله تکواندو کار میکنم تحت نظر یک کانجانی و داور بینالمللی
هم گیتار میزنم هم پیانو اواز هم می خونم رشته تحصیلیم هم کامپیوتر هست
من تازه فهمیدم ام اس دارم تازه اونم با پیگیری خودم یک سالی بود علائم اش رو داشتم اما این اخرا بی حسی صورتم خیلی جدی شد بره همین دیگه پیگیر شدم و فهمیدم ام اس دارم و قابل توجه یک سال پیش با پایه تمام بی حس مبارزه می کردم!! دوبار پام هر بار یک ماه بی حس بود بعد کمرم شک الکتریکی داشت بعد پام و با اخرین حمله که به صورتم بود بالاخره یه ماه پیش رفتم دکتر
اما چیزی که می خوام بگم اینه که من هنوز همونم، همین الان سالم ترینیشون نمی تونه به اندزه من تمرین کنه
اما اطرافیانم دیونم کردن حتی بیرون رفتنیم میان دنبالم اخه من چه کنم؟؟؟؟؟؟
دیگه دارم خسته میشم ای کاش اصا نمیفهمیدم.
دایی که سالی یه بار زنگ نمیزد حالا قفلی زده.
بد که کم محلشون می کنم میشم ادم بده!!!
در حالی که خودشونو باید ببینن
اولش تا یه 2 یا 3 ماه همینه بعد از اون یواش یواش تماس ها کمتر میشه...من خودم خانواده ام اولش بیچاره ام کردند.
سلام به همگی
بچه ها من 7 ماه ام اس دارم و اینکه موقعی که این حمله بهم دست داد تا 3 هفته نتونستم برم سرکار چون اصلا حتی نمیدونستم او اس دارم یه دفعه پاشدم دیدم همه چی تاره و یه وضع بدی
تا این سه هفته خودم رو جمع جور کنم و پالس تراپی انجام بدم کل همکارام خبردار شدند که چه اتفاقی برام افتاده و همینطور مدیرانم چون من همیشه سرکار میرفتم و 3 هفته کاملا سرکار نرفتن غیرطبیعی بودخلاصه همه خبر دارند و نزدیک 30 نفر هستند و اول همه تا دیدنم گریه کردند ولی بعد که دیدن سالم سالم نشستم دارم کارم رو میکنم الان همه خوشحالند و عادی...این طرز رفتار آدمها تا حدودی خودمون هم مقصر هستیم...چند نفر رو می شناسید که وقتی می فهمند ام اس گرفتند به جای گریه و زاری و مختل کردن زندگیشون بجنگن شاد باشند بخندن؟؟؟؟من خودم به شخصه میرم دکتر تنها کسی هستم که لبخند میزنم بقیه همه ماتم گرفتند