2016/12/19, 09:09 PM
(2016/12/19, 06:39 PM)الهه درد نوشته است:سلام،به نظر من بهتر اینجور سطحی به قضیه نگاه نکنی،بله خانومتون اشتباه کردن ،ولی اگه یه موقع منم عاشق دختری بشم خیلی برام سخته که با گفتن حقیقت اونو از دست بدم.خودت میدونی اونجا که عشق باشد عقل را کاری نیست.(2016/12/19, 04:41 PM)tarokh نوشته است:(2016/12/19, 02:59 AM)یه غریبه نوشته است:آره دقیقا من 4سال با کسی زندگی کردم که داشته به من دروغ میگفته در صورتی که من خودم هیچ چیز مخفی از خانمم ندارم و خیلی روی صداقت و روراستی حساسم. همیشه روی این موضوع تاکید کرده بودم الان دیگه نمیتونم اعتماد کنم(2016/12/19, 12:20 AM)tarokh نوشته است: من ۴ ساله ازدواج کردم الان بعد چهار سال فهمیدم خانمم ام اس داشته و از من مخفی کرده. بیماریش چند سال قبل از ازدواج تشخیص داده شده بوده و دارو مصرف میکرده و بعد ازدواج هم هر هفته دور از چشم من دارو سینووکس تزریق میکرده. من شک کرده بودم که یه مشکلی هست برای همین کاراشو زیر نظر گرفتم و با هزار دردسر کشف کردم داستان چیه! وقتی بهش گفتم اول انکار کرد ولی وقتی مدارک منو دید دیگه نتونست انکار کنه! میگم چرا به من دروغ گفتی ؟ میگه من قبل از ازدواج دو سال حمله نداشتم و از طرفی ترسیدم ازدستت بدم! به نظرتون من باید الان چکار کنم؟ از من سواستفاده شده و من دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم! شما که با این بیماری درگیر هستید بگید من چکار کنم؟
الان قضيه ى از دست رفت اعتماد نسبت به همسرتون، از بيماريشون مهم تره. درسته؟!
در اينكه همسرتون اشتباه كردن شكى نيست. اما براى بهتر شدن اوضاع، به نظرم از يه مشاور كمك بگيريد.
سلام,ب نظر من اگر میتونین مثل ی مرد واقعی در کنارش بمونین و حمایتش کنین که پیشش باشین و به هیچکسم اجازه ندین از گل پایینتر بهش بگه,در غیر این صورت بهتر اینه ک برین و تنهاش بذارین,اینجوری ی درد و تحمل میکنه ک فراموش میشه بالاخره ولی مدام سرکوفت و ترحم و منت گذاشتن خیلی سخته.مشخصه غیر ازین مورد دروغه دیگه ای در کار نبوده,کارش درست نبوده ولی در حال حاضر بنظرم این بهترین کاره.
در ضمن خودتم به این بیماری در مورد خودت و ازدواج فکر کن،الکی نگو که من حقیقت و می گفتم.حالا اگه دوسش نداشته باشی که یه چیز دیسکت...