2016/01/17, 01:42 AM
من یه دکتر اصلی دارم که خانم دکتر مجدی نسب در اهواز هستن
آقای عاقلی هم در شهر خودمون هستن و اولین مغز و اعصابی که مراجعه کردم و تشخیص احتمالیه بیماریم رو دادن ایشون بودن. مردی با وقار، مهربان که همیشه منو امیدوار می کنن. توی این سه سال بیماری ایشون پزشک اضطراریه من به حساب میان و هر وقت نمی تونم برم تا مرکز استانمون اهواز، به ایشون مراجعه می کنم.
آقای صحراییان هم پزشک افتخاری من هستن و افتخار می کنم یک بار ایشون رو ملاقات کردم و تشخیص قطعی بیماری من رو ایشون دادن.
من شیش ماه از اول بیماریم یک بیمار دویک بودم
شیش ماه با دویک درمان شدم
شیش ماه با این فکر که خدایا دویک دیگه چیه سر به بالشت میذاشتم
شیش ماه با دویک زندگی کردم
شیش ماه ....
بعد از کلی کش و قوس و زجر تشخیص نهاییم شد ام اس!
دکتر مجدی نسب خیلی باهام خوبه
معتقده من دختری قوی هستم
از زندگیم باخبره
میدونه مادر ندارم
از بعضی جریانات، مشکلاتم باخبره
مدام میگه ازدواج کن برو دختر
آخه دکتر با ام اس و ازدواج؟ مگه الکیه
معتقده من نیاز به داروهای روحی و اینها ندارم چون میگه تو بدون دارو به مشکلاتت بهتر غلبه می کنی
معتقده دارو روح منو تنبل و ضعیف میکنه!
اما من دیگه دارم تو زندگیم کم میارم
خیلی دس تنهام تو زندگیم
میخوام این سری که دیدمشون باهاشون در مورد تجویز یه سری دارو صحبت کنم. اگه صلاح دونست بهم بده
دکترم اما میگه تو باید تا آخر عمر داروی ام اس استفاده کنی
میگه داروی ام اس در کاهش عود و حملاتت خیلی تاثیر داشته و تا الان که درمانش نیومده تا همیشه دارو استفاده کن الا اینکه مثلا کاملا اوکی باشی
مرتب آزمایشات دوره ای برام مینویسه
بدیش اینه بهم کورتون یا دگزا نمیده
میگه نیاز نداری
گاهی بعضی مشکلاتمو خودم فقط حس می کنم و در ظاهرم معلوم نیس که
میگه نه خوبی تو
چیزی نیس
حرص میخورم همچین مواقعی
در کل نیازی به تغییرشون نمی بینم
به هر حال سه سال با ایشون سپری کردم و راضی بودم
روال کارشون خوبه
آقای عاقلی هم در شهر خودمون هستن و اولین مغز و اعصابی که مراجعه کردم و تشخیص احتمالیه بیماریم رو دادن ایشون بودن. مردی با وقار، مهربان که همیشه منو امیدوار می کنن. توی این سه سال بیماری ایشون پزشک اضطراریه من به حساب میان و هر وقت نمی تونم برم تا مرکز استانمون اهواز، به ایشون مراجعه می کنم.
آقای صحراییان هم پزشک افتخاری من هستن و افتخار می کنم یک بار ایشون رو ملاقات کردم و تشخیص قطعی بیماری من رو ایشون دادن.
من شیش ماه از اول بیماریم یک بیمار دویک بودم
شیش ماه با دویک درمان شدم
شیش ماه با این فکر که خدایا دویک دیگه چیه سر به بالشت میذاشتم
شیش ماه با دویک زندگی کردم
شیش ماه ....
بعد از کلی کش و قوس و زجر تشخیص نهاییم شد ام اس!
دکتر مجدی نسب خیلی باهام خوبه
معتقده من دختری قوی هستم
از زندگیم باخبره
میدونه مادر ندارم
از بعضی جریانات، مشکلاتم باخبره
مدام میگه ازدواج کن برو دختر
آخه دکتر با ام اس و ازدواج؟ مگه الکیه
معتقده من نیاز به داروهای روحی و اینها ندارم چون میگه تو بدون دارو به مشکلاتت بهتر غلبه می کنی
معتقده دارو روح منو تنبل و ضعیف میکنه!
اما من دیگه دارم تو زندگیم کم میارم
خیلی دس تنهام تو زندگیم
میخوام این سری که دیدمشون باهاشون در مورد تجویز یه سری دارو صحبت کنم. اگه صلاح دونست بهم بده
دکترم اما میگه تو باید تا آخر عمر داروی ام اس استفاده کنی
میگه داروی ام اس در کاهش عود و حملاتت خیلی تاثیر داشته و تا الان که درمانش نیومده تا همیشه دارو استفاده کن الا اینکه مثلا کاملا اوکی باشی
مرتب آزمایشات دوره ای برام مینویسه
بدیش اینه بهم کورتون یا دگزا نمیده
میگه نیاز نداری
گاهی بعضی مشکلاتمو خودم فقط حس می کنم و در ظاهرم معلوم نیس که
میگه نه خوبی تو
چیزی نیس
حرص میخورم همچین مواقعی
در کل نیازی به تغییرشون نمی بینم
به هر حال سه سال با ایشون سپری کردم و راضی بودم
روال کارشون خوبه
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
قصـــه عشــق شود قصه بیماری من
قصـــه عشــق شود قصه بیماری من