2016/01/17, 01:32 AM
با سلام به همه دوستهای خوب و مقاوم و صبور
ماجرای دکترها در بیماری ام اس واقعا جالب و بعضا آموزنده است. تابستان 93 که بخاطر گزگز شدید دست و بی حسی نصف صورت به دکتر مغزواعصاب شهرمون رفتم اول به منشی خودش گفت ازم یه نوار مغز بگیره بعدش یه سری دارو داد و گفت بخور اگه خوب نشدی دوباره بیا... اوایل مهر که رفتم پیشش گفت برو ام آر آی انجام بده موقع گرفتن جواب با دیدن واژه ام اس در جواب ام آر آی بشدت شوکه شدم اومدم پیشش با یه حالتی گفت واااااای چه پلاک بزرگی بیچاره شدی سریع برو بستری شو 5 تا کورتون بزن وگرنه فلج میشی همون شب با نا امیدی حرکت کردم سمت تهران و رسیدم بیمارستان سینا و شاگردهای دکتر مقدسی من دیدن و یه دکتر کشیک ولی واسشون عادی بود و گفتن نگران نشو. بعدالظهر موفق شدم دکتر مقدسی رو ببینم مثل انسانهای رو به مرگ شده بودم و در ترس شدید فلج شدن. ایشون من معاینه کرد عضلاتم بررسی کرد و علامتهای چشمی هم دید گفت مشکلت چی بود. گفتم گز گز دست و یه پلاک تو گردن. دکتر شهرمون گفته بستری شو و 5 تا کورتون بزن خندید و گفت اون واسه خودش گفته این علائم ام اس تایید نمی کنه برگرد خونه و هیچ دارویی هم نخور تا نتیجه چندتا آزمایش مشخص بشه. نهایت اواخر اسفند با ایجاد دو پلاک در سر دارو بهم داد و لی هیچ مشکلی ندارم فقط موندم رو تشخیص دکتر اولی و رسوندنم به مرحله سکته کردنو نحوه برخورد دکتر مقدسی که باعث شد اصلا ام اس نادیده بگیرم و زندگی خودمو به بهترین شکل به پیش ببرم و به دنیای بدون ام اس فکر کنم که توش همیشه زندگی با شادیهاش جریان داره
ماجرای دکترها در بیماری ام اس واقعا جالب و بعضا آموزنده است. تابستان 93 که بخاطر گزگز شدید دست و بی حسی نصف صورت به دکتر مغزواعصاب شهرمون رفتم اول به منشی خودش گفت ازم یه نوار مغز بگیره بعدش یه سری دارو داد و گفت بخور اگه خوب نشدی دوباره بیا... اوایل مهر که رفتم پیشش گفت برو ام آر آی انجام بده موقع گرفتن جواب با دیدن واژه ام اس در جواب ام آر آی بشدت شوکه شدم اومدم پیشش با یه حالتی گفت واااااای چه پلاک بزرگی بیچاره شدی سریع برو بستری شو 5 تا کورتون بزن وگرنه فلج میشی همون شب با نا امیدی حرکت کردم سمت تهران و رسیدم بیمارستان سینا و شاگردهای دکتر مقدسی من دیدن و یه دکتر کشیک ولی واسشون عادی بود و گفتن نگران نشو. بعدالظهر موفق شدم دکتر مقدسی رو ببینم مثل انسانهای رو به مرگ شده بودم و در ترس شدید فلج شدن. ایشون من معاینه کرد عضلاتم بررسی کرد و علامتهای چشمی هم دید گفت مشکلت چی بود. گفتم گز گز دست و یه پلاک تو گردن. دکتر شهرمون گفته بستری شو و 5 تا کورتون بزن خندید و گفت اون واسه خودش گفته این علائم ام اس تایید نمی کنه برگرد خونه و هیچ دارویی هم نخور تا نتیجه چندتا آزمایش مشخص بشه. نهایت اواخر اسفند با ایجاد دو پلاک در سر دارو بهم داد و لی هیچ مشکلی ندارم فقط موندم رو تشخیص دکتر اولی و رسوندنم به مرحله سکته کردنو نحوه برخورد دکتر مقدسی که باعث شد اصلا ام اس نادیده بگیرم و زندگی خودمو به بهترین شکل به پیش ببرم و به دنیای بدون ام اس فکر کنم که توش همیشه زندگی با شادیهاش جریان داره
به زخمهایت افتخار کن