2009/11/17, 10:56 AM
قلبم داشت تالاپ تالاپ ميزد وختي دكتر راهنمايي رانندگي داشت چشمامو معاينه مي كرد. دقيقا همون جوري معاينه كرد كه دكتر مغز و اعصاب. ولي خنگ تر از اون بود كه بفهمه! ;D ;D
كلا زاويه ها رو تار مي بينم. اگر هم يه كم بدتر باشم اصلا نمي بينم! فاصله ها هم كه فبها! جاتون خالي يه بار با ماشين پارك شده تصادف كردم.
هيچ جوري نمي تونم حساب كنم كه چقدر فاصلمونه. :o
چه شكلكاي باحالي اون بالاست! خصوصا اين!
كلا زاويه ها رو تار مي بينم. اگر هم يه كم بدتر باشم اصلا نمي بينم! فاصله ها هم كه فبها! جاتون خالي يه بار با ماشين پارك شده تصادف كردم.
هيچ جوري نمي تونم حساب كنم كه چقدر فاصلمونه. :o
چه شكلكاي باحالي اون بالاست! خصوصا اين!
پروانه ام در تاري اسير است <br />كه عنكبوتش سير است<br />نه مي تواند پرواز كند <br />و نه بميرد.