2015/07/28, 07:03 PM
(2015/07/27, 08:28 PM)سمیرا67 نوشته است: اول بار دکتر بهم گفت دخترم مغزت یکمی التهاب داره منم گفتم نه بابا؟پس اونکه میگن کلش باد داره منم بعد که گفت ms من
ولی خیلی زود جمعش کردم چون بابام پشت در منتظرم بود.بازم اینطوری اومدم بیرون به بابام گفتم باید بستری بشم یکم کم خونی شدید دارم مغزمو ملتهب کرده بستری شدم بیمارستان وپالس تراپی و....مرخص شدم .تاااااااااااااا زمان تشکیل پرونده برای گرفتن سینووکس که مسئولش صدا زد سمیرا...داروی ms وبابام شنید اونوقت بابام من درعرض چند ثانیه موزاییک های زیر پام خیس شد از اشک وشد آنچه شد الان من این روزا ms من خلاصه حالشو گرفتم نمیذارم نفس بکشه
وهمچنان ms خر است
با این جمله آخرش کاملا موافقم عالی گفتی
به زخمهایت افتخار کن