2015/07/27, 10:10 PM
اما من ،من که بیگانه نبودم چون خواهرم هفت سال بود که ام اس داشت من که هیچ گونه مشکلی نداشتم فقط واسه انگشت دستم رفتم ام ار ای برا ام اس نوشت با حالت مسخره رفتم واسه ام ار ای جوابشو که بردم مامانم با هام بوددکتره فکر کرد چون خواهرم این مریضی رو داره کاملا این مریضی برای من هم طبیعیه بدون هیچ مقدمه ای گفت تو هم مثل خواهر سرت پر پلاکه گفتم یعنی چی گفت یعنی تو هم این مریضی رو داری خلاصه من ودکتر یک دعوایی کردیم گفتم تو هیچی بلد نیستی گفت بجا ی اینکخ خدارو شکرکنیکه من زود تشخیص دادم ایطوری میکنی مامانم فقط گریه میکرد دکترچنان عصبی شد ام ار ای پرت کرد گفت این شهر پرمتخصص برو پیش اونها من گفتم مطمئن باش شما بگن شفا میدید دیگه میزارم خواهرم هم بیاد پیشتون وخلاصه تمام متخصصها رو گشتیم تغزه تهران هم چند تا متخصص ازجمله دکتر صحراییان شد حرف همون دکتر اولی اگه بخوام بنویسم یه رمان چند صد صفحه ای میشه
ساقیا امشب صدایت با صدایم سازنیست
یاکه من بسیارمستم یاکه سازت ساز نیست
ساقیا امشب مخالف مینوازد تارتو
یا که من مست وخرابم یا که تارت تارنیست
یاکه من بسیارمستم یاکه سازت ساز نیست
ساقیا امشب مخالف مینوازد تارتو
یا که من مست وخرابم یا که تارت تارنیست