2015/03/15, 08:52 PM
من از وقتی ام اس گرفتم، همه ی زندگیم یه جورایی از بین رفت!
منی که بهترین دانشگاه انسانی ایران با موفقیت و رضایت اساتیدم درس میخوندم، وضعیتم طوری شد که دانشگاه پیام نور قبول شدم ارشد و چهار ترم متوالی رو با بدترین شکل ممکن مشروط شدم تا بالاخره انصراف دادم.
هنرم به شدت افت کرد و مسیری که یک ساله باید می رفتم، چهار ساله هنوز به نتیجه نرسیده!
وقتی بهم گفتن ام اس داری، هم زمان علائم سل هم در بدنم مثبت بود و هم دکتر اعصاب و روان هم (به اشتباه) اختلالات دو قطبی و افسردگی رو در من تشخیص داده بود. داروهای اعصاب و روان مدت دوسال دائما عوض می شد و باز هم بهم نمی ساخت.
کلاس زبانم رو هم بخاطر مشکلاتم ترک کردم و درواقع تمام علایقم رو یه جورایی ترک کردم! الان بعد از دوسال و نیم الان که دکتر اعصاب و روانم رو عوض کردم و دارو ها نسبتا بهم می سازه، تازه احساس می کنم زنده ام و باید علایقم رو دنبال کنم!
با گروه کوهنوردی ام اس هایکینگ اون هفته رفتم توچال... یادم اومده باید زندگی کنم! اما تو این موقعیت که این ام اس لعنتی منو اینطور با مغز کوبوند زمین، برگشتن به زندگی قبلیم واقعا برام سخت شده و فکر می کنم باید کسی باشه که کمکم کنه!
راستش از وقتی حالم بهتر شده و هوشیارتر شدم، ناراحت تر از قبلم. اسم افسردگی رو نمیذارم رو خودم. اما واقعا غم بزرگی تو دلمه... خیلی زندگی سخت شده... خیلی...
منی که بهترین دانشگاه انسانی ایران با موفقیت و رضایت اساتیدم درس میخوندم، وضعیتم طوری شد که دانشگاه پیام نور قبول شدم ارشد و چهار ترم متوالی رو با بدترین شکل ممکن مشروط شدم تا بالاخره انصراف دادم.
هنرم به شدت افت کرد و مسیری که یک ساله باید می رفتم، چهار ساله هنوز به نتیجه نرسیده!
وقتی بهم گفتن ام اس داری، هم زمان علائم سل هم در بدنم مثبت بود و هم دکتر اعصاب و روان هم (به اشتباه) اختلالات دو قطبی و افسردگی رو در من تشخیص داده بود. داروهای اعصاب و روان مدت دوسال دائما عوض می شد و باز هم بهم نمی ساخت.
کلاس زبانم رو هم بخاطر مشکلاتم ترک کردم و درواقع تمام علایقم رو یه جورایی ترک کردم! الان بعد از دوسال و نیم الان که دکتر اعصاب و روانم رو عوض کردم و دارو ها نسبتا بهم می سازه، تازه احساس می کنم زنده ام و باید علایقم رو دنبال کنم!
با گروه کوهنوردی ام اس هایکینگ اون هفته رفتم توچال... یادم اومده باید زندگی کنم! اما تو این موقعیت که این ام اس لعنتی منو اینطور با مغز کوبوند زمین، برگشتن به زندگی قبلیم واقعا برام سخت شده و فکر می کنم باید کسی باشه که کمکم کنه!
راستش از وقتی حالم بهتر شده و هوشیارتر شدم، ناراحت تر از قبلم. اسم افسردگی رو نمیذارم رو خودم. اما واقعا غم بزرگی تو دلمه... خیلی زندگی سخت شده... خیلی...