2014/06/22, 09:05 PM
من اون موقع که دچار ام اس شدم سنم کم بود و ام اس هم خیلی شایع نشده بود . برای همین اصلا نمیدونستم ام اس چیه.
فکر میکردم یه مدت دارو بخورم خوب میشه.
نه پدر و مادرم بهم گفتن چیه نه دکترم. تو مدرسه هم هیچکس نمیدونست.
2 - 3 ماه بعد یه روز که داشتم از مدرسه بر میگشتم پشت شیشه داروخونه یه کتاب دیدم که بزرگ نوشته بود ام اس اونو خریدم و خوندم.
تازه اون موقع وارد مرحله شوک بیماریم شدم و فهمیدم وای خدای من.....
پدر و مادر و دکترم لطف کردن و اجازه دادن خودم کشفش کنم.
فکر میکردم یه مدت دارو بخورم خوب میشه.
نه پدر و مادرم بهم گفتن چیه نه دکترم. تو مدرسه هم هیچکس نمیدونست.
2 - 3 ماه بعد یه روز که داشتم از مدرسه بر میگشتم پشت شیشه داروخونه یه کتاب دیدم که بزرگ نوشته بود ام اس اونو خریدم و خوندم.
تازه اون موقع وارد مرحله شوک بیماریم شدم و فهمیدم وای خدای من.....
پدر و مادر و دکترم لطف کردن و اجازه دادن خودم کشفش کنم.
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد...