2014/05/19, 04:12 PM
من از سال 90 تو ی تصادف احتمال ام اس رو خودم دادم چون طرف چپ بدنم بی حس شده بود برا همین توی اون تصادف اجازه ندادم ام آر آی بگیرن چون نمی خواستم خانواده ام متوج بشنآخه تازه یک سال بود که عمه ام بعد از 20 سال تحمل ام اس از دنیا رفته بود و بابام هنوز تو شوک از دست دادن خواهر عزیزش بود .من که نمی خواستم به این داغ دامن بزنم تا سال 92 با حمله های گاه و بیگاهی که داشتم دست پنجه نرم کردم و بالاخره شهریور 92بعد از یک ماه رمضان جانکاه رفتم دکتر و ایشون با ام آر آی بیماریم رو تأیید کردن البته نکته جالب اینه که ایشون هم نمی گفت بیماری چیه (برای تضعیف نشدن روحیه ی بیمار) و من خودم به ایشون گفتم که من این بیماری رو دارم مگه نه؟ و با تأیید دکتر مطمئن شدم که منم یه بیمار خاصم و نمی دونستم راستی تا این لحظه پدرم و خیلی از اعضای خانوادم نمی دونن که من به خاطر این بیماری هفته ای یک بار آمپول می زنم
همراهی خـــــدا با انسان مثل نفس کشیدن است: آرام ، بیصــدا و همیشگی...