2014/05/16, 12:17 PM
نمیدونم چند سال از شروع ام اسم گذشته اما بیش از 8 سال از تشخیصش میگذره و بدون مصرف دارو ادامه دادم اما میترسم ام اس منو زمین بزنه و طوری بشم که از عهده خودم بر نیام،واسه همین از هر حرکتی میترسم، این حرفای روانشناسانه که بقیه میزنن که ام اس دقیق ترم کرده یا ام اس رو شکست دادم و ام اس مسیر زندگی مو بهتر کرده و غیره روی افکار من تأثیر نداره، ام اس اصلا خوب نبوده و نیست توی زندگی ما که نقش مثبتی نداشته حالا بعضی دوستان ازش راضین و یه جوری حرف میزنن انگار دارن باهاش حال میکنن جالبه، کلا ملت با ام اس روابط گل و بلبل دارن و شکستش دادن، ام اس یه بیماری مزخرفه که از خیلی بیماری های دیگه بدتره حالا من تا فردا بشینم بگم نه ام اس خوبه و باهاش دوستم و ازش نمیترسم که حقیقت پیدا نمیکنه، بلد نیستم خودمو گول بزنم، مثل این میمونه یکی بیاد دوتا پامو قطع کنه بعد بشینم بگم چ آدم خوبی بود اشکالی نداره راه درمان کشف شده و فردا میرم دکتر درمانش میکنم.ام اس یعنی حافظه داغون ام اس یعنی پای نا توان ام اس یعنی چشم نا بینا ام اس یعنی تا عمر داری آواره داروخونه و دکتر و تزریقات بودن ام اس یعنی وابسته بقیه بودن ام اس یعنی خود ترس