2014/05/04, 11:41 AM
همون اوایل که فقط پاهام گز گز میشد رفتم دکتر عمومی که منو فرستاد پیش دکتر مغز و اعصاب. دکتر گفت ام آر آی بگیر اما چیزی راجع به ام اس نگفت . اومدم خونه و خانوادم گفتن چی شد؟ منم اولش نگفتم که باید ام آر آی بگیرم . وقتی گفتم خواهرم گفت نکنه دکتر بهت گفته ام اسه و تو به ما نمیگی ( با خنده گفت چون داشت شوخی میکرد) گفتم ام اس چیه ( واقعا نمی دونستم چیه) گفت یه بیماریه که اول پاها رو درگیر میکنه و بعد دستها و بعدش کل بدن و بعد طرف میمیره...
اما من نترسیدم چون فکر میکردم موضوع کم اهمیتیه. ام آر آی چیزی رو نشون نداد. کم کم پاهام بی حس شدن و ادامه پیدا کرد و تا زیر گردنم بی حس شد و چند تا مشکل دیگه هم اضا فه شد به این. بعد از 5 ماه توی بیمارستان وقتی بالای سرم رو نگاه کردم دیدم نوشته ام اس. فقط گریه کردم. هم برای خودم هم برای خانوادم که تصور خیلی بدی از ام اس داشتن.
اما من نترسیدم چون فکر میکردم موضوع کم اهمیتیه. ام آر آی چیزی رو نشون نداد. کم کم پاهام بی حس شدن و ادامه پیدا کرد و تا زیر گردنم بی حس شد و چند تا مشکل دیگه هم اضا فه شد به این. بعد از 5 ماه توی بیمارستان وقتی بالای سرم رو نگاه کردم دیدم نوشته ام اس. فقط گریه کردم. هم برای خودم هم برای خانوادم که تصور خیلی بدی از ام اس داشتن.
بدون امضا