2014/04/30, 10:05 PM
اولا تشکر میکنم از زهرا بابت برگزاری دیدار
و تشکر از دوستانی که زحمت کشیدن و اومدن
دیدار خوبی داشتیم
و نکته ی جالبش برا من این بود وقتی آقا میلاد وارد شدن کلی با من سلام و احوالپرسی کردن و منم مات و مبهوت که یعنی منو میشناسه؟ آخه اول بار بود میدیدمشون
حالا بشنوید ادامه ی ماجرا رو
منم فضولیم شد ببینم منو از کجا میشناسه آیا؟ خلاصه ازشون پرسیدم اینو
میلاد گفت: حدیث توی دیدار بهمن ماه تهران دیدمت که
من: دیدار بهمن؟
من: مگه حضور داشتین؟
میلاد: آره حدیث دیدمت با اخویتون اومده بودی .
خلاصه برام جالب بود
خب اینم عکس از طرف من و طرح گوشیم و آرم ام اس سنتر
و تشکر از دوستانی که زحمت کشیدن و اومدن
دیدار خوبی داشتیم
و نکته ی جالبش برا من این بود وقتی آقا میلاد وارد شدن کلی با من سلام و احوالپرسی کردن و منم مات و مبهوت که یعنی منو میشناسه؟ آخه اول بار بود میدیدمشون
حالا بشنوید ادامه ی ماجرا رو
منم فضولیم شد ببینم منو از کجا میشناسه آیا؟ خلاصه ازشون پرسیدم اینو
میلاد گفت: حدیث توی دیدار بهمن ماه تهران دیدمت که
من: دیدار بهمن؟
من: مگه حضور داشتین؟
میلاد: آره حدیث دیدمت با اخویتون اومده بودی .
خلاصه برام جالب بود
خب اینم عکس از طرف من و طرح گوشیم و آرم ام اس سنتر
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
قصـــه عشــق شود قصه بیماری من
قصـــه عشــق شود قصه بیماری من